زهرا محدثی خراسانی | شهرآرانیوز - محدثی علاوه بر اینکه جزو شاعران آیینی سرا ست، در دیگر موضوعهای شعری نیز آثاری دارد. برخی کتابهای منتشرشده وی عبارتند از: شوق کعبه، جشن یگانگی، هزار مرتبه خورشید، گزیده ادبیات معاصر، اما تو شمس بودی و...
از محدثی غزل و رباعیات پرشوری در زمینه عاشورا در دست است؛ غزل «ظهر واقعه» از جمله اشعار مؤثر وی محسوب میشود که شاعر در آن با بیانی بسیار عاطفی و تأثیرگذار به همراهی با حضرت امام حسین (ع)، در جریان عاشورا میپردازد و با ایشان هم نوا و یگانه میشود:
اگر چه باغ پر از لاله تو پرپر شد
زمین برای همیشه شهیدپرور شد
زمین برای همیشه به قصد یاری تو
تمام، پاسخ آن پرسش مکرر شد
زمین به یمن نفسهای عاشقانه تو
بهارخانه دلهای دردباور شد
تو ذوالفقار شدی با دو تیغ در دو نبرد
جهاداکبر تو هم رکاب اصغر شد
چه کیمیا به زمین ریخت حلق تشنه تو
که خاک در نفس آسمان معطر شد
به ظهر واقعه آدم به نام تو بالید
اگرچه چشم تمام پیمبرانتر شد
کنون دوباره تو و کربلا و عاشورا
سپاه اندکت، اما هزار لشکر شد
در غزل «ظهر عاشورا» باز هم شاعر، حسین (ع) را مخاطب خویش قرار میدهد و آن حضرت را محور و مرکز واقعه عظیم عاشورا میبیند و دلاوری و استقامت ایشان را پاس میدارد. شاعر در این غزل «ظهر عاشورا» را نیز به عنوان محور دیگری مدنظر قرار میدهد و معتقد است که ظهر عاشورایی که سالار شهیدان آن را رقم زد، آینه دار صبح محشر است:
چه کردی یا حسین بن علی در ظهر عاشورا
که شد آینه دارِ صبحِ محشر، ظهر عاشورا
حقیقت هر طرف درجست وجوی خویش میگردد
مقابل باز میبیند در آخر، ظهر عاشورا
چه خواند از چشم هایت کز صف دشمن به تو پیوست
شهید اولت، حرّ دلاور، ظهر عاشورا
اگرچه واژه ساز ِکربلا شور عطشناکی ست
شد اینک چشمه ساری رشکِ کوثر، ظهر عاشورا
بهار عاشقی شرمنده میماند از خزانِ عقل
نمیشد گر گلستانِ تو پرپر، ظهر عاشورا
هماره حجّت هیهات منّا الذله خواهد ماند
جهاد اکبر از حلقومِ اصغر، ظهر عاشورا
تمام پارههای خاک اکنون کربلای توست
یکایک روزها، هر یک مکرّر، ظهر عاشورا
پس از تو دور، دور عشق، دور عاشقان تا حشر
که میچرخد مدار عاشقی بر ظهر عاشورا
همان گونه که پیش از این نیز مطرح شد، محدثی در زمینه شعر عاشورایی، قالب رباعی را نیز به کار میبرد و در این قالب نیز تا حد بسیاری موفق است. نمونههای نسبتاً پرباری در این قالب از وی در دست است که پارهای از آنها با اشارات عرفانی و مورد خطاب قرار دادن خویشتن خویش، همراه است:
تا درک حُنین میتوانی برسی
تا رجعت دین میتوانی برسی
حر باش و یزید خویشتن را بگذار
وقتی به حسین میتوانی برسی
***
بیگاری عقل را فراموش کنی
لاجرعه، زلال عشق را نوش کنی
در هر تپشی حسین را میشنوی
آن دم که به حرف دل خود گوش کنی
***
یک عده غروب، غربت و تنهایی
یک عده فقط شهادت و شیدایی
اما به بیان واقعه زینب گفت
جز حُسن ندیدیم و به جز زیبایی