مرضیه ترابی | شهرآرانیوز، حالا دیگر این منطقه از مشهد، رنگوبوی قدیمیاش را کاملا از دست دادهاست؛ دیگر نمیشود حدس زد در اطراف دروازه عیدگاه قدیم، نزدیک خندق و باروی مشهد، کنار گورستان یهودیان، بغل آنهمه کوره آجرپزی، درکنار مسیر خاکی روستای «گلختمی»، چه خبر بوده است. محله عیدگاه که میدان هفدهشهریور را باید بخشی از حاشیه آن بدانیم، روزیروزگاری از شلوغترین محلات مشهد بود که بیشتر ساکنانش، پیشهوران و صنعتگران دورهگردی مثل چاقوتیزکنها و دستفروشها بودند.
چند کاروانسرا داشت که بارانداز کاروانهای رسیده از ترکستان بود. افزون بر اینها، جماعت یهودیان هم در این محله زندگی میکردند؛ البته در قسمتهای حاشیهای. خانههایشان کنار هم قرار داشت و هنوز هم میشود آن دوروبرها، تعدادی از منازل قدیمی آنها را یافت که خوشبختانه، بعضا ثبت ملی هم شده و یادگار ماندهاست برای کسانی که میخواهند تاریخ این شهر هزارودویستساله را دقیقتر مطالعه کنند.
رهبر معظم انقلاب در نقل خاطرات خود درباره وضعیت شهر مشهد در شهریور1357 چنین بیان کردهاند: «اواسط سال۵۷ بود که از تبعید بازگشتم. بنده وقتی از تبعید وارد مشهد شدم، آنچه در مشهد دیدم، برایم باورکردنی نبود و با اینکه ما در تبعید خبرها را میشنیدیم، اما آن واقعیت عظیمی بود. شب و روز در مشهد راهپیمایی بود و مردم به راهپیمایی عادت کرده بودند.»
منبع: خاطرات رهبر معظم انقلاب با مرکز اسناد انقلاب اسلامی سال (۶۲-۶۱)
تا جایی که میدانیم، دلیل پیدایش میدان هفده شهریور که قبل از انقلاب به آن «کوروش» میگفتند، ساخت بازار تقریبا یک کیلومتری «رضا» در اوایل دهه ۱۳۵۰ خورشیدی بود. با ساخته شدن بازار رضا، خیلی از کوچههایی که انتهایشان وصل میشد به حدود میدان هفده شهریور، از بین رفتند و جایی در تاریخ گم شدند؛ البته بقایای برخی از آنها را میتوان به زور پیدا کرد! جاهایی مثل کوچه «هادی خان»، کوچه «صدیق دفتر»، بخشی از کوچه «ضابط» و «جدیدها»، کوچه «گداعلی»، «صابون پزها»، «تکیه» و کوچه «حاجی ابراهیم» که به احتمال زیاد، بخشی از آن افتاده است داخل میدان هفده شهریور.
فضای میدان، حدود صدسال قبل، وضعیت خوبی نداشت. اینجا را بیشتر با نام قبرستان یهودیهای مشهد یا به قول قدیمیها «جهودها» یا «جودها» میشناختند. باقی مانده بخشی از این قبرستان تا حوالی دهه ۱۳۷۰ خورشیدی پابرجا بود؛ درست در جنوب غربی تقاطع بولوار صدر و شیرودی فعلی. یادم هست که همراه پدرم از آنجا رد میشدیم تا برویم به محل کارش در درمانگاه سرور و من، همیشه کنجکاو بودم که بدانم این خطوط عجیب روی سنگ قبرهای ایستاده چیست! بعدها فهمیدم که اینها را به خط عبری نوشته اند و اینجا هم، گورستان یهودی هاست.
البته وجود قبرستان در این منطقه، دلیل بر دورافتاده بودن آن نیست؛ در مشهد هر محلهای برای خودش قبرستانی داشت؛ مثلا قبرستان محله سرشور، درست و در میانه راسته سرشور، در حاشیه شرقی قرار گرفته بود؛ نوغان و عیدگاه و سراب هم، قبرستان هایشان چسبیده یا در میانه محله بود. کمی پایینتر از همین میدان هفده شهریور که داریم درباره سرگذشتش حرف میزنیم، دومین گورستان مسیحیان هم قرار داشت که روس ها، امواتشان را آنجا دفن میکردند؛ جایی نزدیک به «باغ خونی» و مکانی که روزی روزگاری، کنسولگری روسیه تزاری در آن قرار داشت و برخی میگویند که پیکر بخشی از شهدای مسجد گوهرشاد هم در آن دفن شده است.
میدان هفده شهریور، پیش از آنکه همزاد بازار رضا باشد، یعنی با بازار رضا جان بگیرد و بشود محل عبور ومرور، دیوار به دیوار باغهای شرق مشهد بود. نقشههای دهه ۱۳۳۰ خورشیدی را که زیر ورو میکنی، برخی نامهای قدیمی معلوم میشود که البته اسمهای عجیب و غریبی دارند، اسمهایی که احتمالا نام صاحبان آنها در دورهای بوده است؛ مثلا «باغ غلامحسین سیاه» که فاصله زیادی با محل امروزی میدان هفده شهریور نداشت. نمای دیگری که حدود ۸۰ سال قبل در محل فعلی میدان هفده شهریور به چشم میآمد، کورههای آجرپزیای بود که تقریبا در محدوده جنوبی میدان فعلی قرار داشت؛ کورههایی با دودکشهای بلند و موسوم به «هوفمان».
ساخت این کورهها در دوره پهلوی اول در مشهد مُد شد و ظاهرا طراح و سازنده بیشتر کورههای نسل اول این سبک، معماری تهرانی بوده است که در آن دوره به مشهد میآمد و سفارش کار میگرفت. صنف فخار (آجرپز) با ساخته شدن این کورهها در مشهد، برای خودش جایگاهی پیدا کرد. البته فقط جنوب میدان فعلی، محل ساخت کورههای آجرپزی هوفمان نبود؛ این کورهها تقریبا در تمام حاشیه شرقی و شمالی مشهد، معمولا در کنار خندقی که اطراف شهر کشیده بودند و نزدیک به باروها یا به قول مشهدیها «بهره» ساخته میشد.
دلیلش هم ارزان بودن زمینها از یک طرف و از طرف دیگر، وجود خاک مورد نیاز تولید آجر در این مناطق بود. همین گودبرداریهای گسترده برای تهیه خاک مورد نیاز آجرپزی، «گودخشت مال ها» را به وجود آورد که در میان مشهدیها معروف است و اتفاقا نزدیک این میدان هم قرار دارد. از نمونههای کورههای آجرپزی موجود در جنوب میدان هفده شهریور فعلی که حالا اثری از آنها نیست، تک و توکی در مشهد وجود دارد که برخی از آنها ثبت ملی و حفظ شده است.
شاید بد نباشد که بدانید روزگاری در حاشیه شهر مشهد، صدها و شاید بیش از هزار کوره آجرپزی فعال وجود داشت که محل کار و فعالیت بخشهای بسیار فرودست جامعه بود و از این نظر، در حافظه تاریخی میدان هفده شهریور هم میشود رد و نشانی از خاطره غم انگیز کودکان کار و مصیبتهای اشتغال در کوره پزخانهها یافت. محدوده این کوره پزخانهها تا ابتدای خیابان شهید حنایی فعلی امتداد داشت؛ خیابانی که در آن زمان به خیابان «خونی» (به دلیل قرارگرفتن باغ خونی در نزدیکی آن) مشهور بود و به خیابان فردوس (دانش غربی فعلی) با پل معروفش منتهی میشد.
بخش عمدهای از فضای غربی زمینهای کوره پزخانه ها، امروزه در محدوده ۱۱ سرای تجاری ساخته شده در غرب این میدان قرار دارد؛ مکانی که هر چند مانند چند دهه گذشته، از نظر فعالیت اقتصادی پررونق نیست، هنوز هم به دلیل حضور عمده فروشان در آن، اعتبار خاصی دارد و باید ساخت سراهای یازده گانه را در اواسط دهه ۱۳۵۰، آغاز تجاری شدن اطراف این میدان بدانیم.
میدان هفده شهریور در ایام انقلاب هم شاهد وقایع مهمی بوده است؛ خیابان و میدان هفده شهریور امروزی و نیز شهید حنایی فعلی، در ۱۲ آذر ۱۳۵۷، هم زمان با ایام ماه محرم، شاهد راهپیمایی گسترده مردم مشهد بود. نظامیان رژیم پهلوی، برای سرکوب اعتراض، فرمان شلیک به مردم را صادر کردند و هنگامی که یکی از سربازان از تیراندازی به سوی مردم تمرد کرد، سرهنگ معین طباطبایی، فرمانده حاضر در صحنه، او را هدف گلوله قرار داد و به شهادت رساند.
این اتفاق، اعتراض محمدعلی حنایی را که بین راهپیمایان حضور داشت، برانگیخت و اعتراض او به سرهنگ معین طباطبایی، با گلوله پاسخ داده شد. شهید محمدعلی حنایی، از مشهورترین شهدای انقلاب اسلامی در مشهد است؛ همان طور که اشاره کردیم، خیابان خونی قدیم (بعدها به خیابان دانش شرقی معروف شد) را به یاد وی، خیابان شهید حنایی نامیده اند.
* شرح تصویر خبر: نام این میدان در سال ۵۸ توسط شورای فرهنگ عمومی استان خراسان به هفدهشهریور تغییر پیدا کرد