صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

داستان مزخرفت را بازنویسی کن!

  • کد خبر: ۱۳۰۰۶۷
  • ۲۶ مهر ۱۴۰۱ - ۱۲:۳۹
ارنست همینگوِی، نخستین نسخه هر داستانی را که افراد بشر نوشته اند، مزخرف می‌دانست!

ارنست همینگوِی، نخستین نسخه هر داستانی را که افراد بشر نوشته اند، مزخرف می‌دانست!

این دیدگاه نویسنده بزرگ واقعیتی در خود دارد و آن، اهمیت «بازنویسی» اثر است.

خود او بار‌ها نوشته هایش را بازبینی و ویرایش می‌کرد و چنان که از استادش ازرا پاوند آموخته بود، بی رحمانه زوائد متن را حذف می‌کرد.

گفته شده برخی نویسندگان حتی «رمان» خود را [که در مقایسه با «داستان کوتاه» حجم زیادی دارد]ده‌ها بار بازنویسی کرده اند. شاید عدد‌هایی که در این باره نقل محافل است، اغراق آمیز باشد؛ اما این احتمالْ چیزی از جایگاه و ارزش بازنویسی نمی‌کاهد. ما در هنگام نوشتن نخستین نسخه داستانمان – و چه بسا هر متن دیگری – دچار نوعی شیفتگی به قلم خود یا درگیر رابطه احساسی با متنمان هستیم.

همان طور که مادر به سختی معایب طفلش را می‌پذیرد، نویسنده نیز که عواطفش در هنگام آفرینش اثر بر او چیره است، تا فاصله درخوری از اثر نگیرد نمی‌تواند کاستی‌های آن را ببیند.

حتی اگر به این پیوند عاطفی باور نداشته باشیم، باز نمی‌توان احاطه و تمرکزی را نادیده گرفت که در فاصله گرفتن از اثر به دست می‌آید.

وقتی مسافت میان ما و ساختمان روبه رویمان تنها یک قدم است، طبعا نمی‌توانیم تصویر درستی از نمای آن، همانند وقتی که در سی قدمی ساختمان ایستاده ایم، داشته باشیم. منظور من از فاصله گرفتن، گذر
زمان است.

دور شدن مطلوب از زمان نوشتن نسخه نخست، با توجه به ویژگی‌های نویسندگان مختلف، متفاوت است. یکی ممکن است دو هفته پس از نگارش داستانش به تمرکز بایسته برسد و در بازخوانی متوجه ایراد‌های کارش بشود، اما دیگری با سپری کردن یک ماه به چنین تمرکزی دست پیدا کند.

ایراد‌های مدنظر نیز متنوع است و از مشکلات نگارشی (دستوری و حتی املایی) تا خطا‌های فنی (مثلا ضعف در شخصیت پردازی یا طراحی پیرنگ) و خبط‌های منطقی (همان که در گفتار به آن «گاف دادن» می‌گوییم) را دربر می‌گیرد.

نباید بی خیال «باریک بینی» در نگارش شد و به امید ویراستار، متن را بدون بازبینی لازم برای ناشر فرستاد. واقعیت این است که بهترین ویراستاران هم گاهی خطا می‌کنند و در نهایت، مسئولیت غلط‌های نگارشی نویسنده با خود اوست (تازه اگر وضعیت نابسامان ویراستاری در ایران را نادیده بگیریم و همه ویراستاران را توانمند و باسواد تلقی کنیم).

همچنین نباید از ممکن الخطا بودن نویسنده – همچون همه انسان‌های معمولی – غفلت کرد. خیلی وقت‌ها ما آموخته هایمان در داستان نویسی را به درستی به کار نمی‌بندیم و مثلا گفتگو‌هایی در دهان شخصیت رمانمان می‌گذاریم که لوس و خنک و تصنعی یا زائد و بی مورد است. بدتر از آن، خطا‌های حافظه است – اگرچه عموما نویسندگان حافظه قوی دارند یا باید داشته باشند – و بر نویسنده واجب است که متن را از خبط‌های منطقی بپیراید.

نگارنده این یادداشت به خاطر دارد که در هنگام خواندن یک رمان حادثه ایِ قدیمی با مورد عجیبی روبه رو شده بود: شخصیت داستان در بند آدم‌های منفی داستان گرفتار می‌شود؛ اما خواننده صفحاتی از کتاب را که دنبال می‌کند، ناگهان شخصیت اسیرشده را در صحنه و موقعیتی دیگر می‌بیند! علت چیست؟

لابد فراموشی آن نویسنده پرکار که مرتب برای مطبوعات داستان می‌نوشته و می‌فرستاده است؛ بنابراین فرصت کافی برای بازبینی متنش را نمی‌یافته است! یادمان باشد در این روزگاری که تعداد کلاس‌ها و کتاب‌های آموزش نویسندگی و به تبع آن، شمار نویسندگان و نیز امکان انتشار کتاب بیش از هر زمانی است، خواننده گزینه‌های متعددی از داستان و داستان نویس در برابر خود دارد و به راحتی ممکن است شما و نوشته‌های شما را برای همیشه کنار بگذارد.

گاهی اشتباهاتی به ظاهر کم اهمیت می‌تواند توانمندی‌های شما را در سایه خود پنهان کند و اجازه ندهد هنر و قلمتان چنان که شایسته آن هستید به چشم مخاطب بیاید!

پس با بازبینی و بازنویسی‌های چندین و چندباره داستان‌های خود مانع از بدگمانی خواننده و تحریم خود و نوشته هایمان از سوی او شویم.

در پایان مایلم هشداری ضمنی هم بدهم؛ اینکه وسواس در بازبینی و بازنویسی تا اندازه‌ای خوب است، اما مراقب خطرِ از اندازه درگذشتن هم باید بود؛ چراکه افراط نیز می‌تواند روح و ملاحت و زیبایی اثر را از آن بگیرد!

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.