صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

هنرمندان و کارکرد‌های دوگانه در بحران‌های اجتماعی

  • کد خبر: ۱۳۰۶۷۰
  • ۳۰ مهر ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۸
نخستین گونه آگاهی، آگاهی بنیادین و مشترک اجتماعی است که بر پایه سیاست‌ها و نگاه کلان نظام اجتماعی و با هدایت و راهبری حکومت و کارگزاران حکومتی شکل می‌گیرد.

چگونه هنرمندی می‌تواند در بحران اجتماعی نقشی سازنده و آرامش بخش ایفا کند؟

آگاهی بنیاد و شالوده حرکت پویا و روبه جلو هر جامعه‌ای است. نبود آگاهی حتی باوجود تنوع و تکثر در مهارت و تخصص درنهایت جامعه را دچار اضمحلال و تهی شدن از روح حیات خواهد کرد. در واقع آگاهی بینشی فراتر، گسترده‌تر و ژرف‌تر از موقعیت زمانی و مکانی موجود به اعضای جامعه می‌دهد و موجب می‌شود مردم در مسیر تعالی و رشد حرکت کنند.

نخستین گونه آگاهی، آگاهی بنیادین و مشترک اجتماعی است که بر پایه سیاست‌ها و نگاه کلان نظام اجتماعی و با هدایت و راهبری حکومت و کارگزاران حکومتی شکل می‌گیرد.

زمینه سازی شکل گیری منابع معرفتی آگاهی ساز و در اختیار قرار دادن داده‌هایی که در کنار تخصص موجب بینش دقیق‌تر مردم به مسائل می‌شود بر عهده حکومت است. حکومت و کارگزار حکومتی وظیفه تدوین سیاست‌ها و مشخص کردن چارچوب حرکت جامعه را بر عهده دارد، ولی توزیع و گسترش این آگاهی اولیه و بنیادین بر عهده نهاد‌های واسط و مرتبط با جامعه است.

بدون تردید مهم‌ترین گروهی که در فراوری سیاست‌ها و منابع معرفت بخش به قالب‌های مورداستفاده و تأثیرگذار بر مردم نقش دارند هنرمندان هستند. هنر برجسته‌ترین ابزار برای انتقال عمیق‌ترین اصول معرفتی به همه نسل‌ها و طبقه‌های اجتماعی است. هنر این توانایی بی نظیر را دارد که سنگین‌ترین مفاهیم و انتزاعی‌ترین موضوعات را در قالبی ملموس، محسوس و صمیمانه و با برخورداری از زبان زیبایی شناختی و مورد اعتماد به گروه‌های گوناگون مردم منتقل کند.

چنانچه این اتفاق مهم به درستی و در یک فرایند درازمدت در جامعه شکل گیرد، جامعه از بنیاد‌های قدرتمند درک شرایط و آگاهی از پدیده‌ها برخوردار خواهد بود. هرچه این آگاهی اولیه نیرومندتر و دقیق‌تر به وسیله نهاد هنر و با همکاری کارگزاران شکل گرفته باشد، زمینه انحراف‌های بعدی کمتر به وجود خواهد آمد. البته لازمه این امر مهم بهره بردن نهاد‌های سیاست گذار از هنر و هنرمندان در سطحی وسیع و ایجاد رابطه دوسویه و پیوسته میان این دو گروه است. آشکار است که در صورت تحقق این امر، می‌توان از شکل گرفتن چالش‌های اجتماعی بنیادین جلوگیری کرد.

به جز آگاهی‌های بنیادین موردنیاز جامعه، در مسیر کنش‌ها و رویداد‌های اجتماعی، گاه با شرایط ویژه و موقعیت‌هایی خاص روبه رو می‌شویم که در اثر یک رخداد مقطعی مشخص و شاید حتی پیش بینی ناپذیر به وجود می‌آیند و در دامنه خویش ایجاد آشفتگی و تعارض اجتماعی خواهند کرد. معمولا این گونه از بحران‌های مقطعی اجتماعی در یک بخش از جامعه یا کلیت جامعه و در اثر تردید نسبت به رخداد مورد اشاره به وجود می‌آید.

در چنین مواقعی نقش هنرمندان در آگاهی بخشی به جامعه به مراتب مهم‌تر و در اولویت است؛ زیرا در چالش‌های مقطعی و حاصل رخداد، زمان بسیار فشرده و محدود است، به طور معمول در اثر ضعف آگاهی مقطعی حس اعتماد عمومی دچار کژکارکردی می‌شود، نوع کنش مردم احساسی است و استدلال‌های منطقی مستقیم را مورد پذیرش قرار نمی‌دهد.

در چنین وضعیتی هنرمندان که بخشی از بدنه عمومی مردم اند و زبانی نزدیک به ایشان دارند و از منظر کنترل عاطفی و حسی به جامعه نزدیک‌تر هستند و زبان ایشان نیز غیرمستقیم است و راحت‌تر بر جامعه اثر می‌گذارند، یکی از مهم‌ترین مراجع در حل بحران‌های مقطعی هستند. هنرمندان در این شرایط می‌توانند به صورت مقطعی با دو شیوه کنشگری برجسته در بهبود و اصلاح شرایط کارآمد واقع شوند. نخست تولید آثار هنری برای تغییر در شرایط و بحران‌های اجتماعی مقطعی است.

ممکن است بحران‌های مقطعی اجتماعی از ماهیت‌های گوناگونی، چون سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی یا فرهنگی برخوردار باشند؛ به عنوان مثال از یک زلزله بزرگ تا برخی اعتراضات اجتماعی می‌توانند بحران‌های مقطعی باشند، هنرمندان در این شرایط می‌توانند با خلق و آفرینش آثار هنری در اصلاح وضعیت فرهنگی، عاطفی و روحی جامعه نقش اساسی ایفا کنند و زمینه ایجاد آرامش عمومی را فراهم آورند. آشکار است پس از آرامش موردنیاز، زمینه اقناع و آگاهی بخشی وسیع‌تر نیز با ابزار‌های گوناگون دیگر فراهم خواهد شد.

نقش مهم و برجسته دیگر هنرمندان در بحران‌های مقطعی اجتماعی، بهره بردن از ظرفیت جایگاه اجتماعی ایشان است. هنرمندان به طورکلی موردعلاقه همگانی مردم اند و از گونه‌ای مرجعیت در میان همگان برخوردار هستند. هنرمندان به ویژه برای نسل‌های جوان نقش الگو را ایفا می‌کنند و کوچک‌ترین کنش و رفتار آن‌ها بر این نسل اثر خواهد گذاشت. هنرمندان در چالش‌های اجتماعی با انتخاب درست، تحلیل دقیق و انتخاب رفتار درست و آگاهانه می‌توانند واکنش‌های مخاطبان را کنترل کنند. یک استوری، یک مصاحبه یا اظهارنظر یا توئیت ساده چندخطی یک هنرمند مرجع و مورد استقبال مردم می‌تواند در رفتار بخش‌هایی از جامعه کاملا اثربخش باشد.

باتوجه به اهمیت موارد اشاره شده، بایسته است هنرمندان بخشی از اندیشمندان و نخبگان جامعه باشند تا توانایی نوعی مرجعیت اجتماعی را داشته باشند. درواقع کارگزاران و حاکمیت باید در آگاه سازی هنرمندان نقش خود را ایفا و در فرایند تربیت هنرمند به جز ابعاد فنی به زمینه‌های فلسفی و اندیشه مداری نیز توجه کنند. هنرمند که در نگاه، رویکرد، ذائقه و کنش جامعه مؤثر است باید اهل دانش و اندیشه باشد.

چنین هنرمندی می‌تواند در بحران اجتماعی نقشی سازنده و آرامش بخش ایفا کند. آشکار است هنرمندی که از این ویژگی‌ها برخوردار نباشد، نه تنها کمکی به حل تعارض و بحران نمی‌کند، بلکه خود بحران آفرین خواهد بود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.