حدود ۲ ماه پیش، بلافاصله بعد از اینکه آمریکا اعلام کرد که برای حمایت از تأسیسات نفتی عربستان نیرو و تجهیزات موشکی به این کشور میفرستد، برخی خبرگزاریهای کشورمان از رزمایش دریایی مشترک ایران، روسیه و چین خبر دادند. ایران در سالهای اخیر همکاریهای نظامی خود با چین و روسیه را توسعه داده است، اما این خبر در آن برهه هم شایان تأمل و هم درخور تردید مینمود؛ شایان تأمل به این دلیل که نخستین رزمایش مشترک ایران با ۲ کشور خارجی، آن هم در سطح قدرتهای بزرگ بعد از انقلاب بود و درخور تردید به آن دلیل که پیشتر نیز اخباری از این دست اعلام میشد و هیچگاه تحقق نمییافت. در هر صورت، جمعه، ۶ دی ۱۳۹۸ شناورهای این ۳ کشور تمرین نظامی مشترک خود را از چابهار آغاز کردند و طبق برنامه این رزمایش تا دوشنبه، ۹ دی ادامه یافت. در روزهای اخیر این رزمایش تحلیلهای مختلفی را دربر داشته و عدهای آن را رزمایشی عادی توصیف کردهاند، برخی آن را نشانه پیوند راهبردی ایران با قدرتهای شرقی خواندهاند و عدهای نیز از آن بهعنوان خط و نشان برای آمریکا یاد کردهاند. فارغ از این تحلیلها، این رزمایش چه معنایی برای سیاست خارجی ایران دربر دارد؟
برای پاسخ به این سؤال میتوان به رویکرد واقعگرایان روابط بینالملل بهویژه در دوران پس از جنگ سرد متوسل شد. از نظر این گروه از متفکران، تحلیل روندهای بینالمللی و تأمین اهداف سیاست خارجی کشورها بدون توجه به رفتار قدرتهای بزرگ غیرممکن است. بر همین مبنا، واقعگرایان معتقدند که کشورها با ۲ راهبرد میتوانند منافع ملی خود را در عرصه بینالمللی تأمین کنند: موازنه (balancing) و همراهی (bandwagoning). راهبرد نخست مناسب قدرتهایی است که از توان بالایی برخوردارند و راهبرد دوم را کشورهایی به کار میگیرند که در موضع ضعیفتری هستند. طبق این نظریه، کشورها باید یا خودشان در زمره قدرتهای بزرگ باشند یا به قدرتهای بزرگ تکیه کنند. از این منظر میتوان نتیجه گرفت که: نخست، رزمایش مشترک دریایی ایران با روسها و چینیها میتواند نشانه آشتی سیاست خارجی ایران با قدرتهای بزرگ تحلیل شود. سطح حضور روسیه و چین در این رزمایش کمرنگ است، اما صرف حضور آنها در شرایط پرخوفوخطر کنونی در مرزهای دریایی جنوب ایران برای کشور ما بسیار مهم است. نشانه این اهمیت را میتوان در بازتاب بینالمللی این واقعه یافت. ممکن است عدهای از تحلیلگران منتقد رفتار روسیه و چین در قبال ایران باشند و آنها را فرصتطلبانی بدانند که در پی سوءاستفاده از وضعیت ایران هستند، اما باید در نظر داشت که ایران در شرایطی به این همکاریها میپردازد که در معرض خصومتهای فزاینده آمریکا و سایر قدرتهای غربی است.
دوم، معنای رزمایش مشترک ایران با روسیه و چین زمانی برجستهتر میشود که آن را در کنار وقایعی قرار دهیم که در ماههای اخیر پیش روی سیاست خارجی ایران بوده است. اول اینکه فشار تحریمهای آمریکا بهویژه در زمینه منع صدور نفت به مرحله بیسابقهای رسیده است.
دوم اینکه تنش ایران و آمریکا نیز به علل مختلف آبستن وقایع پیشبینیناپذیر است و سوم اینکه حمله به تأسیسات نفتی عربستان سطح تنش منطقهای را افزایش داده و دامنه اتهامها علیه ایران را بهشدت گسترده کرده است. در این شرایط، حضور چین و روسیه در رزمایش مشترک با ایران هم تقویتکننده نیروی دریایی ایران است (که در شرایط کنونی ضروریترین نیرو برای دفاع از کشورمان محسوب میشود) و هم نشان میدهد که ایران حامیانی در میان قدرتهای بزرگ دارد که در روز مبادا به کمکش خواهند آمد.
سوم، با توجه به تحولات جاری در عرصه بینالمللی، تجربه ۴ دهه اخیر کشورمان و اهمیت فزاینده قدرتهای بزرگ در این عرصه به نظر میرسد که روی چند گزاره و رفتار در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران باید دوباره تأمل و احتمالا بازنگری کرد: الف) تأمین منافع ملی در سیاست خارجی بدون حمایت یک یا چند قدرت بزرگ تقریبا غیرممکن است (و کسانی که در عرصه سیاست خارجی کشورمان حتی در حوزه کشورهای همسایه فعالیت دارند، این نکته را با تمام وجود درک کردهاند). ب) استقلال الزاما به معنای نفی رابطه با قدرتهای بزرگ نیست، بلکه بیشتر مستلزم قدرتمند شدن هم به لحاظ نظامی و هم به لحاظ اقتصادی است که هردو، رابطه مطلوب با این قدرتها را میطلبد. ج) همراهی با قدرتهای بزرگ به معنای وابستگی نیست و میتوان تا جایی با این کشورها هماهنگ بود که مؤید و تأمینکننده منافع ملی باشد.