بامداد جمعه، ۱۳ دی، یکی از هولناکترین و غمانگیزترین وقایع دهههای اخیر در خاورمیانه -بهویژه برای ما ایرانیها- رخ داد و آمریکاییها با موشکباران کاروان سردار سلیمانی در حاشیه فرودگاه بغداد، ایشان و همراهانشان را ترور کردند. اهمیت این واقعه به حدی است که برخی معتقدند میتوان نظم خاورمیانه را به دوره قبل و بعد از این اتفاق تقسیم کرد. به نظر میرسد که جدای از جاذبه شخصیتی و سابقه شخصی سردار سلیمانی، نقش ایشان به عنوان فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران نیز در تحلیلهایی از این دست مؤثر بوده است، زیرا نیروی قدس را میتوان «سنتکام» ایرانی تلقی کرد. در هر صورت، پرسش اصلی نوشتار حاضر این است که با توجه به این واقعه، چشمانداز نظم منطقهای چگونه است؟ برای پاسخ به این سؤال دستکم ۳ متغیر را باید در نظر داشت.
اولین متغیر تأثیرگذار در اینباره واکنش ایران به شهادت سردار سلیمانی است. در اینباره ۲ سطح از واکنش را میتوان از هم متمایز کرد: نخست اینکه در روزهای اخیر سران ایران از «انتقام سخت» صحبت کردهاند و احساسات عمومی نیز بهشدت این را میطلبد؛ بهگونهای که در افواه عمومی و شبکههای اجتماعی عده زیادی خواهان واکنش شدید و قدرتمندانه ایران شدهاند. دوم اینکه میتوان تداوم برنامههای سردار سلیمانی در منطقه و تقویت آمریکاستیزی را نوعی انتقام تدریجی تلقی کرد. این نگاه بهطور ضمنی در حکم انتصاب سردار قاآنی بهجای سردار سلیمانی نیز نهفته است و تأکید میکند که «عینا همان برنامه» سردار سلیمانی در دوره جدید ادامه یابد. علاوه بر این، فحوای کلی بیانیه شورای امنیت ملی پس از ترور سردار سلیمانی نیز همین را منعکس میکند. بسته به اینکه کدامیک از این ۲ رویکرد غالب شود، وضعیت آینده خاورمیانه فرق میکند. دومین متغیر تأثیرگذار واکنش آمریکا به انتقام احتمالی ایران است. درست است که بیشتر آمریکاییها نبودن سردار سلیمانی را به نفع خود میدانند و در این مسیر حتی کشورهای اروپایی نیز با آمریکاییها همراه هستند، اما ترس از عواقب ترور سردار سلیمانی باعث شکاف بین آنها شده است.
عدهای از آمریکاییها بر خلاف ترامپ و همفکرانش، معتقدند که دستور ترامپ برای ترور سردار سلیمانی ۲ کشور ایران و آمریکا را به جنگ نزدیکتر کرده و امنیت شهروندان آمریکا را بیشتر به خطر انداخته است. باوجود این شکاف، ترامپ شنبهشب دوباره ایران را بهصورت جدی تهدید کرده و این کشور را از انتقام بر حذر داشته است. به نظر میرسد که ترامپ از منطق «بازی بزدل» پیروی میکند. ترامپ سعی میکند با قاطع نشان دادن خود ایران را مرعوب کند و از واکنش به ترور سردار سلیمانی بازدارد.
بر این اساس، بسته به اینکه ایران مرعوب شود یا خیر و اینکه ترامپ واقعا در صورت انتقام ایران تهدید خود را عملی کند یا خیر، باز هم وضعیت تغییر خواهد کرد.
سومین متغیر تأثیرگذار در نظم منطقهای پس از شهادت سردار سلیمانی به برداشت طرفهای منازعه (ایران و آمریکا) از هزینههای خود در این منازعه بستگی دارد. بهطور کلی در یک منازعه اگر دوطرف به این نتیجه برسند که هزینههای منازعه برای آنها بیش از مزایای آن است، احتمالا به امتحان راههای دیگر مایل شوند.
به نظر میرسد که آشوبهای هفته اخیر پیرامون سفارت آمریکا در بغداد خاطره حمله به کنسولگری این کشور در بنغازی را برای آمریکا زنده کرد. این امر بهشدت ترامپ را به وحشت انداخت، زیرا میتوانست به پاشنه آشیل وی در مبارزات سیاسی داخل آمریکا بهویژه مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری آن کشور در پایان امسال (۲۰۲۰) تبدیل شود. در مقابل، از دست دادن سردار سلیمانی نیز برای ایران آسیب جبرانناپذیری است. در این شرایط برخی کشورها در پی واسطهگری برآمدهاند.
اگر این واسطهگریها و میانجیگریهای بعد از آن به نتیجه برسد، بهشدت روی نظم منطقهای تأثیرگذار خواهد بود؛ که البته با توجه به شرایط جاری در ایران و عراق و بهویژه حس تنفر فزاینده از آمریکا بسیار دشوار است. در مجموع با توجه به این متغیرها و سایر متغیرهایی که در این مقال نمیگنجد، پیشبینی تأثیر شهادت سلیمانی در محیط بینالمللی و بهویژه نظم منطقه خاورمیانه بسیار دشوار است.
بیشتر تحلیلگران و فعالان سیاسی قائل به تشدید تنش هستند. این رویکرد با توجه به فضای موجود کاملا منطقی است، اما باید در نظر داشت که در روند منازعات و تنشها گاهی در اوج منازعه گشایش اتفاق افتاده است و شرایط به سمت ثبات پیش میرود.