عدالت یعنی قرار دادن هرچیز در جای خودش. غیر این باشد میشود رفتار خلاف عدالت. اگر کسی توانایی ساختن دارد، اما به کار تجارت بپردازد به عدالت رفتار نکرده است. کسی که میتواند هنرمندی تمام باشد، اما به ساخت و ساز بپردازد هم از این مدار خارج میشود. اگر کسی که میتواند معلمی متأله باشد، اما به اقتصاد رو کند، ذیل همین معنا تعریف میشود. حکایت طلبه هم همین است. اگر در جای خود باشد و به کار وعظ و توسعه اخلاقی مشغول باشد، عادلانهترین جایگاه را دارد.
توقع این که به بازار کار آید و خشت بالا بیندازد میشود خلاف عدالت. اتفاقا در کار یدی و فیزیکی بیشتر میشود او را ذیل واژه مفت خور تعریف کرد تا در کاری که با فلسفه وجودی او هم ساز است.
برای طبیب و معلم و مهندس هم همین قاعده حکم فرماست؛ اگر در جای خود نباشند، هرجا که باشند حتی با کار پردرآمد تر، میشوند مفت خور. خدا بیامرزد استاد صفائی حائری را وقتی در برابر این پرسش قرار گرفت که؛ چرا طلبهها کار یدى نمى کنند و حال آنکه على (ع) کار مى کرد. نخلستان میساخت. چاه میکند و... چنین جواب داد که: «على (ع) که روى زمین کار مى کرد، به این خاطر بود که او را از کار کردن روى استعدادها محروم کرده بودند و گرنه هرگز آدمها را رها نمى کرد.» که وظیفه او، کارکردن روی استعدادهاست.
باید از دل آدمهای معمولی، مالک اشتر بیرون بکشد. باید انسان را به مقام تعالی برساند. اگر قرار بر توسعه نخلستانها هم باشد باید انسانهایی را تربیت کند که هرکدام چند نخلستان بسازند، اما وقتی او را محدود و رابطه اش را با مردم مانع گذاری میکنند، امام به آبادانی زمین و ایجاد نخلستان میپردازد تا اشارتی باشد به تکلیف سازندگی انسان. وقتی استاد این نگاه را طرح کرد، یکى از طلاب که گویا دل آزردگى زیادى از برخورد برخى بى انصافها داشت پرسید: راستى به نظر شما مفت خور کیست؟ جواب استاد تأمل برانگیز و تعلیم دهنده بود؛ «مفت خور کسى است که مشغول انجام تکلیف نباشد.
اگر پزشکى بتواند پزشک تربیت کند، ولى تعلیم را رها کرده و مطب باز کند که خود را تأمین مالى کند، بر مسند وظیفه ننشسته است. اگر یک روحانی که میتواند انسان تربیت کند به کار دیگر بپردازد تکلیف خود را انجام نداده است.» بله، مفت خور، کسی است که در دایره تکلیف خود ایفای نقش نکند.