مگر خودش عمل میکند که من بخواهم بشنوم و یاد بگیرم و عمل کنم؟ اگر خوب است چرا خودش به آن عمل نمیکند؟ این دو سؤال را نه با جواب که با یک سؤال میشود پاسخ داد. طلا را از میان زباله برمی داری یا میگذاری و میگذری؟ معلوم است که طلا را برمی داریم و برمی دارد هرکه بهرهای از عقل دارد. چنین نکند، میان او و دیوانه فرق نمیشود گذاشت. با کلام امام باقر (ع) هم جواب را غنی سازی کردم که میفرماید: «سخن نیک را از هر کسی، هر چند به آن عمل نکند، فرا گیرید.» یعنی باید سخن نیکو را نیکو شنید.
در گام بعد هم نیکو به عمل در آورد و رفتار را بدان زینت داد. پایان این خط سیر میشود مقام محسنین. کسانی که کار خوب را نیکو به انجام میرسانند. کسانی چنین نه تنها اجرشان نزد خداوند علیم و کریم و عادل محفوظ است که در زندگی هم خوشه چین مزرعه پرمحصول رفتار خود میشوند. عزیز میشوند و کلامشان هم حرمتی پیدا میکند که دیگران مثل نسخه شفابخش، آن را برای زندگی خود میپیچند. ماندن در این جایگاه هم میطلبد که در شباهت به معصومین (ع) هر روز پیشتر برویم.
سود رفتاری چنین و شکوه مشابهتی این گونه باز دنیای ما را به چنان آبادانی میرساند که آخرتمان را هم آباد میکند. در کلام همواره حدیث امام پنجم (ع) میخوانیم: «سه چیز از خصلتهای نیک دنیا و آخرت است: از کسی که به تو ستم کرده است گذشت کنی، به کسی که از تو بریده است بپیوندی و هنگامی که با تو به نادانی رفتار شود، بردباری کنی.» ما اگر بتوانیم، ستم دیگری را با گذشت، پشت سر بگذاریم جلو سلسله شدن و تکرار زشتی را گرفته ایم. این بهترین نیکی در حق ستمکار و جامعه و خود ماست.
اجازه ندهیم بعد از تولد یک زشتی، رحم جامعه به زشتی مکرر باردار شود. ادامه این کلام هم ما را به «صله رحم» میخواند با کسی که تیغ در میان خویشاوندی نهاده است. ما اگر در روابط خویشاوندی چنین کنیم نتیجه اش را در زندگی خواهیم یافت و اگر «رحم» را کلانتر از روابط خونی، در گستره جامعه و کشور ببینیم، به وحدت خواهیم رسید که راز بهروزی ملی است. این وحدت را هم با بردباری مراقبت کنیم حتی اگر صداهایی بشنویم که به نادانی تلخ گویی میکنند. ما کلامی را بر زبان آوریم که حلاوت افزاست. این منطق امام باقر (ع) است که دنیا را بهشت میکند.