صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

آن روز خونین مشهد

  • کد خبر: ۱۴۸۸۱۷
  • ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۴:۱۳
بالغ بر سیصد نفر در دو روز نهم و دهم دی از مردم در مشهد به شهادت رسیدند. در این درگیری ساختمان‌های زیادی هم آسیب دید.

روز نهم دی ۱۳۵۷ به مناسبت سالگرد قیام خونین قم عزای عمومی اعلام شده بود. به همین مناسبت سران اعتراضات در مشهد تصمیم گرفته بودند تجمعی را در مقابل باغ استانداری برگزار کنند.  منطقه‌ای که باغ استانداری قرار دارد نزدیک بیمارستان امام رضا (ع)، پادگان لشکر ۷۷ و میدان تقی آباد است. منطقه‌ای مهم به لحاظ اجتماعی و جغرافیایی.

بالغ بر سیصد نفر در دو روز نهم و دهم دی از مردم در مشهد به شهادت رسیدند. در این درگیری ساختمان‌های زیادی هم آسیب دید. از جمله سینما شهر فرنگ در روز ۹ دی آتش گرفت. سینمایی که بعد از انقلاب اسلامی دوباره بازسازی شد و امروزه با نام سینما آفریقا به عنوان یکی از بزرگ‌ترین سینما‌های کشور به فعالیت خود ادامه می‌دهد. حمید عربلین، عکاس مشهدی، که در آن روز در میدان تقی آباد حضور داشته.

عکس‌هایی از آن واقعه ثبت کرده است. حمید عربلین، متولد ۱۳۲۵ یکی از پیشکسوتان بزرگ عکاسی مشهد است که به صورت موروثی این شغل را ادامه داده است. او از معدود بازماندگان عکاسان زیارتی است که با پرده نقاشی از زائران عکس می‌گرفته و هنوز آن پرده تاریخی را نگه داشته است.  او بخشی از خاطرت ۹ دی را چنین نقل می‌کند:

«وقتی جمعیت به در استانداری رسید من داخل باغ استانداری بالای درختی که خیلی بلند بود رفتم تا بتوانم به همه جا دید داشته باشم و عکس بگیرم. مردم در کنار ارتشی‌ها بودند و شعار می‌دادند، «ارتش برادر ماست». «ارتش به ما پیوسته، شاه کمرش شکسته». سرباز‌ها هم از ماشین‌ها آمده بودند پایین و مردم هم سرباز‌ها را روی شانه هایشان گذاشته بودند و همچنان شعار می‌دادند. «ارتش ایران حسینی شده، رهبر ایران خمینی شده».

چشمتان روز بد نبیند از سمت میدان شریعتی تانک بود که به سمت استانداری می‌آمد و تیراندازی می‌کرد. به نظرم تعدادشان زیاد بود، اولین عکس را که گرفتم پایین پریدم و از استانداری به بیرون دویدم و از خیابان کنار استانداری رفتم در آن شلوغی. به زمین افتادم، مردم هم مثل من می‌دویدند تا از تیر و گلوله در امان باشند و هرکسی که رد می‌شد پایش را روی من می‌گذاشت. هر چه داد می‌زدم کسی توجه نمی‌کرد. هر طور بود بلند شدم و خودم را به چهارطبقه رساندم. به یاد دارم کفش و کلاه زیادی در این مسیر روی زمین افتاده بود.» *

* بخشی از گفت وگوی حمید عربلین، با روزنامه شهرآرا که در تاریخ ۲۵ آذر ۱۳۹۹ منتشر شده است

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.