یکی از مسائل علمی و اعتقادی که در عصر امامرضا (ع) مطرح بود، بحثهاى کلامی بود که از ناحیه جریانات گوناگون فکرى مطرح میشد و زمینه اختلافنظر اعتقادی را پدید آورده بود. گروههاى کلامی مختلف که مهمترین آنها، معتزله و اهل حدیث بودند، سهم بسزایی در برپایى جدالها و کشمکشهاى فکرى داشتند. ازسوی دیگر خلفاى عباسى نیز هرکدام به نحوى بر آتش این جدالهای فکری میافزودند.
در برابر این دو گروه، معتزله، عقل را بر نقل ترجیح میداد و اهل حدیث، نقل را بر عقل رجحان میداد، ولی امامرضا (ع) میکوشیدند که موضع خود را درقالب و شکل پرسش و پاسخ یا احیانا مناظره مطرح کنند.
در میان این مباحث، آنچه از همه بیشتر مطرح میشد، بحثهاى مربوط به امامت بود که یک پایه آن بر عقل و پایه دیگرش بر نقل استوار بود؛ البته مباحث مختلف مربوط به توحید، بهویژه مبحث صفات خداوند، ازجمله صفت عدل که ارتباط مستقیمی با موضوع جبر و اختیار داشت، از داغترین بحثهاى کلامی در طول چندین قرن درمیان مسلمانان بود. این بحثها از اواخر قرن اول آغاز شد و در نیمه دوم قرن دوم گسترش یافت.
محدودیتهایى که عباسیان براى علویان و شیعیان فراهم کرده بودند، باعث دور نگه داشتن شیعیان از ائمه (ع) میشد و از نظر فراگیرى اعتقادات، مشکلاتى براى آنها فراهم میکرد، لذا از ابىنصر بزنطى نقل شده است که گفت خدمت امام (ع) عرض کردم: «انَّ اصحابَنا بعضُهم یَقُولُونَ بِالجَبرِ و بعضُهم یقولُون بِالاِستِطاعَه؛ از شیعیان، گروهى به جبر اعتقاد پیدا کردهاند و گروهى قائل به اختیار هستند».
در روایت دیگرى آمده است که یکى از شیعیان خطاب به امام (ع) گفت: «یَا بنَ رسولِا...! صِف لَنَا ربَّک فإنَّ من قبلنا قَدِ اختَلَفُوا عَلَینا؛ اى فرزند رسول خدا! خدا را براى ما وصف کن؛ زیرا میان اصحاب ما در شناخت خدا، اختلاف زیادى پیدا شده است». در این میان، مشکل مهمتربه آن دلیل بود که از ناحیه اهل حدیث بهوجود میآمد.
آنان کسانى بودند که خود را فقط متعهد به قبول ظواهر آیات و روایات میدانستند و تحتتأثیر برخى سوءتفسیرهاى مغرضانهاى که از ناحیه امویان یا یهودیان سرچشمه میگرفت و ترویج شده بود، قرار میگرفتند. آنان ظاهر آیات و روایات را که دلالت بر تشبیه خدا بود، میپذیرفتند. این افراد هرگز حاضر به جمعبندى کلى آیات و تکیه به محکمات -که میتوانست متشابهات را تفسیر و مشکل تشبیه را حل کند- نبودند. اینان، روایاتى را نقل میکردند که خدا و صفات او را به شکل یک انسان تصور میکرد و براى او وجود چشم و دست و پا و... را تصور میکرد.
بدیهی است شیعیان که خود را متعهد به روایات اهلبیت (ع) میدیدند، در برابر این دسته از روایاتی که اهل حدیث نقل میکردند، وامیماندند و درنتیجه از امام (ع) در اینباره پرسش میکردند، بنابراین روایاتی که از امامرضا (ع) درباره خدا و صفات او نقل شده است، ناظر به کجروی فکری و اعتقادی اهل حدیث بوده است. در روایت دیگرى بهصراحت درباره این نوع کجرویها چنین بیان میفرمایند: «ما شهد له الکتاب و السّنّه فنحن القائلون به؛ هرآنچه کتاب و سنت به صحت آن شهادت میدهد، سخن ما نیز همان خواهد بود».
شیعه با تأسی به فرمایشهای اهلبیت (ع) درکنار قرآن کریم، از ابتدا با مسئله تشبیه و جبر مبارزه میکرد و با آن مخالفت میورزید. اما همراهی با گروههایی که خود را به شیعیان منتسب کردند و راه غلو را پیش گرفتند و درمیان شیعیان بودند، سبب شد شیعه را به داشتن عقیده تشبیه متهم کنند و لذا ائمهمعصوم (ع) به لعن و نفرین این گروه غالی (کسانی که در دین غلو میکردند) پرداختهاند، بهطوریکه در زمان امامرضا (ع) پارهاى از روایات تشبیه وجود داشت که جریان فکری غالیان، آنها را بهمنظور توجیه عقاید خودشان ازقبیل حلول روح خدا در وجود امام و امثال آن، ساخته بودند.
حسینبنخالد میگوید: «به امام (ع) عرض کردم گروه عامه، ما را معتقد به تشبیه و جبر میدانند و این بهدلیل روایاتى است که از پدران شما نقل شده است. امام (ع) پاسخ بسیار جالبى دادند و فرمودند: اى پسر خالد! روایاتى که میگویى از پدران من درباره تشبیه و جبر آمده زیادتر است یا آنچه در این زمینه از خود پیامبر (ص) نقل شده است؟
گفتم: آنچه از رسول خدا (ص) نقل شده، بیشتر است. امام (ع) فرمودند: پس باید بگویید رسول خدا (ص) قائل به تشبیه و جبر بوده است. گفتم: آنها میگویند رسول خدا (ص) این کلمات را نفرموده است، بلکه بهدروغ به او بستهاند. امام (ع) فرمودند: به مردم بگویید پدران من نیز چنین چیزى نفرمودهاند، بلکه این روایات را به نام آنها جعل کردهاند. بعد امام (ع) فرمودند: هرکه قائل به تشبیه و جبر باشد، کافر و مشرک میشود و ما در دنیا و آخرت از او بیزاریم.
امام (ع) پس از بیان این مطالب، آن روایات را ساخته دست گروه غالیان دانستند و از شیعیان خواستند آنها را از خود طرد کنند»؛ بنابراین با مطالعه عصر امامرضا (ع) میتوان جریانشناسی علمی و اعتقادی را در هر عصری تحلیل کرد، زیرا این جریانات در هر عصری به شکل خاص خود همان عصر و مطابق با پیشرفتهای فکری و علمی همان عصر نمود پیدا میکند؛ به همین دلیل گفته شده است کسی که به وجود امامرضا (ع) بهعنوان امام و جانشین پیامبر خدا (ص) و، ولی خدا معتقد باشد، شیعیه دوازدهامامی خواهد بود؛ زیرا تا ظهور امامرضا (ع)، فرقهگرایی و جانشینسازی برای پیامبر (ص) فراوان بهچشم میخورد.