در کلام معجزهنشان و نورانی رسول مکرم اسلام، حضرت ختمیمرتبت (ص) بیان شده است: «إنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقَلَینِ کِتَابَا... وَ عِترَتِی أهلَ بَیتِی...» صحیفهالرضا/۵۹) به دو استوانه و وزنه محکم و مستقل از یکدیگر اشاره شده است که هریک ضمن استقلال به وسیله دیگری تعین و معنا پیدا میکند. آن دو یکی قرآن مجید است که علم نازل حقتعالی است و دیگری اهلبیت و عترت پیامبر خدا (ص) که کلام ناطق و مفسر علم حقتعالی هستند.
البته این دوئیت و دوگانگی که میان اهلبیت (ع) و قرآن کریم در عالم کثرت و عالم ماده است، بهظاهر جدای از یکدیگر و مستقل از هم است، والّا درحقیقت بین قرآن و اهلبیت پیامبر (ص) هیچ دوگانگی وجود ندارد، بلکه حقیقت قرآن کریم، اهلبیت عصمت و طهارت است.
قرآن، کتاب تدوین است و اهلبیت (ع) کتاب تکوین، پس هر حکمی که بر قرآن باشد، همان حکم بر اهلبیت (ع) ثابت خواهد بود؛ یعنی همانگونه که قرآن را فقط کسانی که جزو مطهران هستند، لمس و مس میکنند، به حقیقت اهلبیت (ع) نیز جز همان افراد نمیتوانند راه یابند یا اینکه قرآن را نباید بدون طهارت لمس کرد، پس اهلبیت و هرآنچه به آن مرتبط و وابسته است، نیز نباید بدون طهارت لمس شود؛ به همین دلیل کتاب خدا را «قرآن صامت» و اهلبیت (علی (ع)) را «قرآن ناطق» خطاب کرده اند. (ارشادالقلوب، ج ۲، ص ۲۴۹). الرواشحالسماویه فی شرحالاحادیثالامامیه، (ص ۳).
آنان نفس و همان وجود رسول مکرم اسلام (ص) هستند، چنانکه قرآن کریم فرمود: «فَقُل تَعَالُوا أنفُسَنَا وَ أنفُسَکُم» (آل عمران/۶۱) که حقیقت این کریمه الهی به امیرالمؤمنین اشاره دارد. (تفسیر فرات کوفی، ص ۸۹). همچنین براساس کریمه الهی که فرمود: «النَّبِیُّ أولَی بِالمُؤمِنِینَ مِن أنفُسِهِم (الاحزاب/۶) رسول گرامی (ص) به تمام مؤمنان از خودشان به آنان اولویت دارد. براساس همین آیه شریف، رسول خدا (ص) در خطبه غدیریه، امیرمؤمنان علی (ع) را منصوب به جانشینی و ولایت بر مردم کرد و فرمود: «ألَستُ أولَی بِکُم مِن أنفُسِکُم»، پس از اقرار گرفتن از مؤمنان در این هنگام علی (ع) را معرفی کردند.
این سخن درواقع این حقیقت را آشکار میکند که گویا رسول خدا فرمودهاند همان حکم و ولایت کلیهای که من بر شما دارم، علی (ع) نیز پس از من، همان ولایت کلیه الهیه را بر شما خواهد داشت. (کتاب سلیمبنقیس، ج ۲، ص ۸۸۸)، بنابراین علی و اولاد طاهرش، بهتمامی وجود تداومی رسول خدا (ص) هستند و همان حکمی که بر رسول ثابت است، بر اهلبیتش نیز ثابت خواهد بود.
از سوی دیگر نباید فراموش کرد که قرآن کریم بر رسول خدا (ص) در چهلسالگی نازل شده است، پس این سؤال پیش میآید که رفتارهای رسول خدا (ص) قبل از چهلسالگی، آیا براساس عقل کلی است که رسول خدا آن را دارا بود یا براساس ولایت کلیهای که همان حقیقت قرآن میباشد، بوده است؟ در هر دو صورت، پاسخ مثبت و صحیح خواهد بود؛ زیرا وحدت بین نفس رسول با قرآن مجید، نشان از این دارد که حقیقت قرآن کریم همان نفس مقدس رسول خدا (ص) است؛ به همین دلیل آنچه آن حضرت قبل از رسالت حکم میفرمود، پس از رسالت احکام آن حضرت مورد تأیید قرآن بود و هیچیک از احکام آن بزرگوار نسخ یا رد نشده است، بنابراین میان قرآن و اهلبیت (ع) اگرچه دو عنوان مختلف و مستقل از یکدیگر هستند.
درواقع قرآن مؤید اهلبیت (ع) است و اهلبیت (ع)، مفسر و تبیینکننده قرآن هستند؛ یعنی قرآن که حقیقت علم نازل حقتعالی است، برای هیچکس آشکار نیست مگر از طریق اهلبیت (ع)، بنابراین حذف هریک از آن دو لطمه به دین و نقص دینداری و اسلام خواهد بود؛ بدین معنا که اگر قرآن را بپذیریم و اهلبیت (ع) را در فهم آن حذف کنیم، دچار لغزش در فهم خواهیم شد و منجر به انحرافات فکری در اسلام شدهایم، چنانکه گروههای معاند و سلفیگران چنان عمل کردهاند و، اما اگر اهلبیت (ع) را بپذیریم و قرآن را حذف کنیم، بازهم دچار انحراف در فهم دین خواهیم شد و گروههای غالیان و جریانهای غلوکننده در دین خودنمایی خواهند کرد.
تنها راه راست این است که قرآن را درکنار اهلبیت (ع) و بالعکس بپذیریم، چنانکه قرآن کریم به این حقیقت فرمان داده است که: «یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِا... وَ رَسُولِهِ» (الحجرات/ یک.)ای مؤمنان! از خدا و رسول جلو نیفتید؛ یعنی نه از قرآن جدا شوید و نه از پیامبر (اولادش که وجود تداومی رسول خدا هستند) سبقت بگیرید و هر کاری یا سخنی یا اعتقادی یا... را از ناحیه خودتان انجام ندهید.