صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

در ستایش زخم ...

  • کد خبر: ۱۶۷۸۴۵
  • ۱۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۵۱
در لحظه اول زخم که اتفاق می‌افتد تو نمی‌فهمی، حس می‌کنی یک خراش است، یک خنکایی به پوستت می‌نشیند و بعد سرخی خون که پدیدار می‌شودت، می‌فهمی کار از کار گذشته...

تصدقت گردم نقره خانم، این زخم هم چیز عجیبی است. طبابتی اش می‌شود یک جایی از پوستت بشکافد، خون بیرون بزند بعد یا با بخیه یا همینجورکی خودش هم بیاید. خوب شود. جوش بخورد. حقیر نمی‌داند جنابتان تا حالا زخم درست و درمان به وجودتان نشسته است یا خیر؟ البت که از خدای رحمن و رحیم خواستاریم همه درد و بلای شما بخورد وسط فرق سر ما و در طول مسیر زندگانی خویش هیچ گونه زخم و درد و رنج و تعب را تجربه نفرمایید.

عجالتا عرض می‌کنم در لحظه اول زخم که اتفاق می‌افتد تو نمی‌فهمی، حس می‌کنی یک خراش است، یک خنکایی به پوستت می‌نشیند و بعد سرخی خون که پدیدار می‌شودت، می‌فهمی کار از کار گذشته ... نقره خانم بستگی به عمق چاک زخم دارد که تو بدانی چگونه تمشیتش کنی و روزگار بگذرانی.

حالا گوشتان را بیاورید یک چیزی دم گوشتان بگویم. راستش من رد زخم بهبود یافته را بر پوست، خیلی خوشایندم است. رد بخیه و هم آمده دو لب زخم به نظر حقیر خیلی نقاشی زیبایی است بر پیکره آدمی. تو می‌توانی ببینی اش، نازش کنی، ببوسی اش و بعد به این فکر کنی که اتفاقی در زندگی تو افتاده و تو را نکشته و تو توانسته‌ای طی این طریق کنی و جگرخراش‌ترین درد‌ها را گذرانده‌ای و هنوز می‌توانی تحمل کنی و روزگار بگذرانی.

حالا دورتان بگردم، زخم‌های روح و باطن آدمی نیز همین است. آن زخم‌ها البت توفیر بسیار دارد با زخم‌هایی که بر پیکر می‌نشیند. در زخم‌های روح مرمت وجود زمان بر است و گاهی دو عمر باید که یک جمله، یک خداحافظ، یک رفتن، یک داغ، از خاطره آدمی زدوده شود و دریغ از زخم‌های روح ...‌

می‌گویم دیده اید نقره خانم چقدر وقتی دستت را کاغذ می‌برد می‌سوزد؟ دیده اید چه جگرخراش است. الهی که هیچ وقت تجربه اش نکنید. حالا می‌دانید چرا این قدر می‌سوزد؟ چون تو توقع نداشتی و بریده، حکایت آدمی با آدمی هم همین است. اگر از آنکه توقع نداری طعنه و کنایه و لغز بشنوی با جگرت همان می‌کند که کاغذ با انگشت کوچک.

جان دلم نقره خانم، از من پیرمرد به شما نصیحت زخم را کلا نباید خاراند. چه زخم روح و چه زخم تن. حقیر ملتفتم. خاراندنش خیلی کیف می‌دهد و آدمی خوشان خوشانش می‌شود، ولی زبانم لال اگر بر اثر این خاراندن باز خون بیفتد کار بیخ پیدا می‌کند خانم جان. به چرک بیفتد که دیگر واویلا. زخم‌ها را نخارانید و تن و روح را به زحمت نیندازید. زخمی که شما را نکشته غیور و مقاومتان کرده خانم جان. چه از این بهتر دورتان بگردم. خدا دیگر چه نعمتی به آدمی بدهد بهتر از شروع استوار و محکم در صبحی روشن و معطر. عاشق زخم هایتان باشید خانم جان. ضرر نمی‌کنید.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.