شهرآرانیوز؛ در یادداشتهای پیشین به مناسبت ماه محرم، از محتشم کاشانی نوشتم و عمان سامانی. این دو شاعر به لحاظ تاریخی با حادثه عاشورا فاصله زیادی دارند و به روزگار ما نزدیک ترند؛ انتخاب این دو بدان معنا نیست که عاشوراسرایی معاصر است و پیشینهای ندارد. از عمر شعر عاشورایی سدهها میگذرد. از نگاه من و در یک تقسیم بندی شاید بتوان گفت شعر عاشورایی به سه دوره پیش از صفویه و از صفویه تا انقلاب اسلامی و پس از انقلاب تقسیم میشود (دیگران تقسیم بندیهای دیگری هم داشته اند). با این تلقی و نگاه باید سراغ اشعار عاشورایی پیش از صفویه هم رفت.
با نگاهی به ادبیات فارسی پیش از صفویه، شاعران صاحب نامی را میبینیم که از این حادثه بزرگ و جانسوز به سادگی نگذشته اند و دراین باره اشعاری از آنها به یادگار مانده است. در فاصله قرنهای سوم تا ششم هجری، شعر عاشورایی چندانی را نمییابیم؛ شاید دلیل اصلی آن فشار بر شیعیان و سرکوب آنها باشد. اما پس از آن، به اشعاری با این موضوع بر میخوریم. چند نکته در این اشعار میتوان دریافت. یکی اینکه مجموعه اشعار این دوره زمانی بسیار کمتر از دوره بعد است.
نکته دیگر اینکه اشعار مستقل وجود دارد؛ اما چندان زیاد نیست؛ و سه دیگر اینکه معمولا این ابیات در لابه لای اشعار دیگر بیان میشود و هم به جانسوز بودن حادثه اشاره میکنند (نوعی سوگ سرایی)، هم به ستمی که به اهل بیت (ع) رفته است اشاره دارند (مظلومیت امام حسین (ع) و ظلم امویان)، هم هدف این قیام را بیان میکنند (مبارزه با ظلم و کژی و فساد)؛ و سرانجام اینکه در کنار شاعران شیعی که به ماجرای کربلا پرداخته اند، بیشتر این شاعران گرایش مذهبی اهل سنت دارند؛ اما محبت اهل بیت (ع) و عمق فاجعه آنها را به سرودن این اشعار کشانده است.
بااین حال، بـا روی کـار آمـدن آل بـویـه و با رواج تـدریـجـی مـذهـب تـشـیـّع، شعر عـاشـورایی نـیـز از نـیـمـه دوّم سـده چـهارم به تدریج فصل ممتازی از تاریخ ادبیّات ایران را به خود اختصاص داد.
شاعرانی مانند قطران تبریزی، سنایی، عمعق بخارایی، ادیب صابر ترمذی، امیر قوامی رازی، رشیدالدین وطواط، فلکی شروانی، جمال الدین محمد اصفهانی، ظهیرالدین فاریابی، شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، مولانا، سیف الدین فرغانی، سلمان ساوجی، ابن یمین، خواجوی کرمانی، بابافغانی شیرازی از جمله شاعرانی هستند که یا اشعار مستقل یا ابیاتی را به این ماجرا اختصاص داده اند.
«کسایی مروزی» جزو اولین شاعرانی است که دراین باره سروده است. او در یکی از اشعارش، به دلیل مصادف شدن بهار با سالروز واقعه عاشورا، بعد از بهاریه خود میسراید:
دست از جهان بشویم، عز و شرف نجویم/مدح و غزل نگویم مقتل کنم تقاضا /میراث مصطفی را فرزند مرتضی را /مقتول کربلا را تازه کنم تولا
بعدها ناصرخسرو که گرایش شیعی هم دارد، از این رویداد تاریخی یاد کرده است:
تو، چون بتی گزیدی کز رنج و شر آن بت /برکنده گشت و کشته یکرویه آل یاسین؟ / [..]/لعنت کنم بر آن بت کو کرد و شیعت او /حلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین
ضمن اینکه رویکرد شاعران هم متفاوت است؛ مثلاً مولانا به وجه عرفانی توجه دارد:.
چون که ایشان، خسرو دین بوده اند /وقت شادی گشت، بگسستند بند /سوی شادرْوان دولت تاختند /کُنده و زنجیر را، انداختند
و نگاه عطار علاوه بر وجه عرفانی، نوعی رویکرد به سوگ و مویه هم دارد:
در تموز کربلا، تشنه جگر /سربریدندش، چه باشد زین بتر؟ /با جگرگوشه پیمبر این کنند/وانگهی دعوی داد و دین کنند!
سنایی غزنوی در «حـدیـقـه الحـقـیقه» در رثای حضرت امام حسین (ع) میسراید و البته جبهه حق و باطل را به روشنی بازمی نماید:
حبَّذا کربلا و آن تعظیم /کز بهشت آورد به خلق، نسیم /وآن تنِ سربریده در گِل و خاک /وآن عزیزان به تیغ، دلها چاک / [..]/وآن چنان ظالمان بدکردار /کرده بر ظلم خویشتن، اصرار