به گزارش شهرآرانیوز تابستانهای بلند و گرم، وقتی تیغ آفتاب در آسمان برندهتر از هرزمان دیگری میشود را ایرانیان «چلهتموز» میگویند که معمولا از اول تیر تا دهم مرداد است.
چلهتموز برای این مردم (از دوران باستان تا روزگار پس از اسلام و همه دورانی که زندگی در این دیار برپایه کشاورزی و وابسته به آن بوده) یک فصل طلایی و بسیار گرامی به شمار میرفته است؛ آنچنان که در آن، جشنها (۱)، آیینها و آداب و رسوم مختلفی برگزار میکردهاند.
اهمیت چله تموز را هم باید در زمین جست؛ در ایامی که معمولا کشاورزان بهدنبال برداشت دسترنج سالانه خود هستند.
به همین دلیل نیز درونمایه جشنها و آیینهای آن با دعا برای فراوانی محصول، طلب باران و شکرگزاری از خداوند گره خورده است؛ آن قدر که در ایران، بهویژه خراسان، به چلهتموز، چله شکرگزاری هم میگفتهاند. سطرهای بعدی، یادی است از این آیینها و آداب و رسوم.
پیش از گفتن درباره چله تموز و آیینهایش، باید بدانید که فرهنگ ایرانی، یک فرهنگ «دوبُنی» و برگرفته از جهانبینی اساطیری خیر و شر است. در این فرهنگ، هر مؤلفه، مولفهای متضاد در سوی دیگر خود دارد که تقابل یا کشمکش این دو، همیشگی است و جزئی از اجزای جهان را میسازد.
از این منظر تابستان، زمانه فراوانی روزی و شکرگزاری برای نعمتهاست و زمستان هنگامه نبرد با مرگ، کمبودها و پلیدیها، بر همین اساس طول یک سال، همیشه عرصه کشمکش دو موعد تابستان و زمستان بوده است که اولی را خیر و دومی را شر میدانستهاند؛ آنچنان که در باور مردم فلات ایران، تابستانها جلوهای اهورایی و زمستانها، چهرهای اهریمنی داشته است؛ تابستانهایی که از نوروز شروع میشده و تا آخر شهریورادامه مییافته است؛ همچنان که زمستانهایش از مهرماه (اعتدال پاییزی) تا پایان اسفند (آغاز اعتدال بهاری) را دربر میگرفته است.
فرهنگی که در بالا گفتیم، باورهایی را ایجاد میکرده و سبب برگزاری آیینهای مختلف میشده است؛ آیینهایی که به دست مردمی اغلب کشاورز اجرا میشده و از همینرو نیز با زمین، محصول و باران گره خورده است. تقدس دانهها بهویژه گندم نیز از همین رهگذر پا گرفته؛ زیرا قوت غالب مردم بوده است. این عزیز بودن چنان است که ایرانیان، گندم را «دختر زمین» میدانستهاند؛ همچنانکه زنانه بودن نام «گندم» و تقدس نان نیز از همین باور میآید. نان برای ما مردم، هنوز هم مقدسترین خوراکی و برکتی است که خدا سر سفره آدمی میگذارد، پس دارای حرمت است.
چله تابستان در اوسنههای خراسانی با روایتهای قشنگ نزول نعمت، همراه است که در دهانِ گرم مردم روزگار قدیم، قصه شدهاند؛ مثلا در باور خراسانیها، در گذشته جای باران، آرد از آسمان میباریده است و مردم از همان آردها نان میپختهاند. بارش آرد از آسمان ادامه داشته است تاآنکه یک روز زنی فرزند نوزادهاش را با آرد تمیز میکند و پس از آن است که بارش آرد، تمام میشود و بهجای آن، برف از آسمان میبارد؛ البته آرد و باران، ناقض یکدیگر نیستند و همه اینها ریشه در اعتقاد آنان به روزیرسانی خداوند دارد.
درکنار این روایتها، ما برای چله تموز یا همان نیمه مرداد، با انبوه آیینهایی روبهرو هستیم که موضوع آنها، برداشت خرمن و شکرگزاری و ستایش به درگاه خداوند است. یکی از این آیینهای مهم در خراسان، بازی (بازی به معنی حرکات آیینی) «آفر» است که نمایشی است از شکرگزاری گندمکاران به درگاه الهی؛ رقصی کهنسال که نوعی ادای احترام است به خدایی که در آسمانهاست و حضورش، گرمابخش و نورآفرین است.
استاد محمدفاروق کیانی، استاد بازیهای آیینی، در گفتوگویی به این مهم اشاره میکند و میگوید: «رقص آفر، کاشت و داشت و برداشت گندم را نشان میدهد. گندم، عنصر مهمی در زندگی و مایحتاج عمومی مردم بوده است. از این نظر، کشت آن اتفاق مهمی برای بشر بوده و طبیعی است که بهدست آوردنش، با رقص همراه باشد».
او در ادامه، مراحل اجرای این آیین در خراسان را اینگونه توصیف میکند: «در آفر، اول از همه سالار کشتمندان (بزرگ کشاورزان) وارد مزرعه میشود و از بقیه دهقانها دعوت میکند تا کار کشت را شروع کنند. کشاورزها نیز نخست با بردن نام خدا، کار کشت را با بذرپاشی آغاز کرده و سپس روی بذر را میپوشانند تا پرندگان، بذر را از بین نبرند. بعد از این مرحله هم زمین برای آبیاری قطعهبندی میشود.
در ادامه، شاهد مراحل انتظار و تماشای رویش گندم، درو کردن گندم و خرمن کردن و کوبیدنش هستیم. کشاورزان معتقدند این آیین سبب زیاد شدن محصول میشود و هدف از برگزاری آن نیز شکرگزاری از خداوند برای دادن توان و نیرو به آنان است تا بتوانند خرج خانواده و عائله خود را از زمین بهدست بیاورند. جز این دو، آفر، سپاس از زمین، آسمان، آب، آتش، باد و خاک هم هست که زمینه و وسیله روزیرسانی خداوند هستند و همه اینها بهوضوح در این بازی نشان داده میشود».
یکی دیگر از آیینهای خراسانی مرتبط با تابستان، برگزاری جشن فرارسیدن برداشت محصول یا همان «گندمدرو» ست که در خراسان، تقریبا بر چله تموز منطبق است؛ یعنی حدودا از اواخر خرداد آغاز میشود و تا نیمه مرداد ادامه دارد.
آیینهای تابستان در خراسان، تنها به زمین و برداشت محصول، محدود نمیشود؛ خراسانیها بهجز زمین، خداوند را برای آب هم بسیار ستایش میکنند؛ به همین دلیل آیینهای بسیاری با موضوع «بارانخواهی» دارند که با فرارسیدن بهار و نوروز میتوان آنها را تماشا کرد. ادامه این آیینها به تابستان میرسد که اجرای رسم «چولیقزک» در آن باب میشود. خراسانیها این آیین را پیش از فرارسیدن موعد برداشت -که آغاز جشنهای شکرگزاری است- برگزار میکنند.
«جشن آب» را میتوان دومین آیین معروف خراسانی در حوزه شکرگزاری بارش باران در تابستان دانست که جشنی اساطیری است. خراسانیها، این جشن را که با هدف تقدس آب و برکتآفرینی برگزار میشده، معمولا در آغاز چله تموز، یعنی بلندترین روز سال اجرا میکردهاند. در این روز، آدمها بر سروروی هم آب میپاشیده اند تا هم آب را بهعنوان عنصر برکتآفرین تقدس کنند و هم به کمک آن، پاک بشوند.
نشان این جشن را که در برخی نقاط، آن را «آبپاشانک» و «سرشوی» هم مینامیدهاند، میتوان در داستان دلدادگی اسکندر و نوشابه در «اسکندرنامه نظامی» دید، وقتی میسراید: «به رسم فریدون و آیین کی/ ستانیم داد دل از رود و می/ مگر، چون برافروزد آتش ز جام/ شود کار ما پخته زان خون خام/ زمانی ز شغل زمین بگذریم/ به مرجان پرورده، جان پروریم/ فروزنده گردیم، چون گل به می/ بدان کوره از گل برآریم خوی/ زمین را به جرعه معنبر کنیم/ به «سرشوی شادی» گلیتر کنیم»؛ البته باید یادآوری کنیم که جشن آب، علاوهبر یک آیین شکرگزاری، نمادی از شادی مردم نیز هست؛ چون بیشتر در سالهای بهاصطلاح پربرکت که مردم با فراوانی باران و پرآبی زمین روبهرو بودهاند، برگزار میشده است.
در باور خراسانیها علاوهبر اینها، آب، قدرت زایایی و بارآوری هم دارد؛ چنانکه معتقدند اگر زن نازایی در آب هفتچشمه غسل کند، توان فرزندآوری پیدا خواهد کرد. ناگفته نماند همه این نمونهها که از آنها یاد شد، ریشه نهتنها ایرانی که اسلامی هم دارند؛ در آداب اسلامی نیز آب بهجز حیاتبخشی، بهدلیل پاک بودن و داشتن خاصیت پاککنندگی، دارای احترام بسیار است؛ آنچنان که آداب «طهارات» در فقه شیعه نیز سوای این مایع حیات، خاک و آتش را هم بهعنوان پاککنندهها میشناسد.
«جشن تیرگان» که معمولا در «تیرروز» (سیزدهم تیر) برگزار میشده است، از دیگر جشنهای کهن ایرانی در موعد «چله تموز» است. در این جشن، ایرانیان، ایزد یا فرشته «تیشتر» را که نازل کننده باران، عامل بالندگی و برکت کشاورزی بوده است، شکر میکردهاند.
تیشتر در داستانهای اساطیری، اسبی سفید است که با «اپوش» یا همان دیو خشکسالی که به شکل اسبی سیاه بوده است، میجنگد و پس از پیروزی، سرانجام باران را از آسمان میباراند.
این قصه اساطیری با گذر زمان درقالب باورهایی میان مردم خراسان ماندگار شده که با روایتهایی همراه است؛ براساس این باور، در سالهایی که آسمان باران چندانی نمیباراند، خراسانیها، کله سیاه خری مرده را در آتش میانداختند و بعد بر آن، آب میپاشیدند و معتقد بودند بخار آن آب وقتی به آسمان برسد، بستگی آسمان برطرف میشود و بارانها مجال باریدن پیدا میکنند.
جشن تیرگان هنوز هم با اسامی متفاوت در گوشهوکنار گستره وسیع ایرانزمین و البته خراسان برگزار میشود و همچنان جشن ویژه کشاورزی و کشاورزان است. تیرگان در گذر سالیان و قرنها با باورها و خردهرسومی همراه شده است که یکی از آنها در خراسان «دستبند تیروباد» است. در این رسم، زنان و دختران معمولا در نیمه تیر، دستبندی از هفت نخ به رنگهای مختلف میبافته و نگه میداشتهاند. ۹ روز بعد در روزی موسوم به «بادروز (احتمالا ۲۲ تیرماه میشده است)» بر بالای بلندی رفته، این بافتههای دستبند را از هم باز کرده، نخها را به باد میسپردهاند و سپس آرزوهایشان را با امید برآورده شدن یکبهیک میگفتهاند.
گویا دختران و زنان در هنگام اجرای این رسم، شعری نیز میخواندهاند که اشاره روشنی به برکتخواهی و شکرگزاری -که پایه و اساس برگزاری جشنهای چله تموز بوده است- دارد:
«تیر برو باد بیا/ غم برو و شادی بیا// محنت برو روزی بیا/ خوشه مرواری (مروارید) بیا...»
آیین طلب باران و ساخت عروسک باران در خراسان جنوبی