صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

ادعای قاتل پیرزن: لنگ اجاره‌خانه بودم!

  • کد خبر: ۱۸۳۵۵۴
  • ۲۰ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۳
جزئیاتی جدید از پرونده قتل پیرزنی که اردیبهشت‌ ماه در خانه‌اش به طرز فجیعی کشته و طلاهایش ربوده شد.

به گزارش شهرآرانیوز حدود ۱۳۰ شب پیش بود که «بی‌بی فاطمه» هشتادوسه‌ساله، در خانه تنهایی‌هایش با قاتلی بی‌رحم روبه‌رو شد. دستان یک جانی طوری دور گلویش پیچید که صدایی از حنجره پیرزن بیرون نزد، بعد هم ضربات پی‌در‌پی چاقو به سینه‌اش، مجالی برای نفس‌کشیدن به او نداد. این جنایت تلخ فقط برای یک هدف سیاه بود، سرقت النگو‌ها و دیگر طلاجات سنگین پیرزن که شب و روز همراهش بود.

ماجرای تاریک این جنایت از آنجا آفتابی شد که شامگاه دوشنبه، یازدهم اردیبهشت‌ماه، یکی از ده‌ها عضو خانواده مادربزرگ مشهدی، یاد او می‌افتد و به سرافرازان می‌رود. بچه‌های پیرزن همه کلید داشتند، اما نوه‌ها برای ورود اول پشت پنجره‌ای می‌رفتند که مقتول همیشه روی تخت پشت آن خوابیده بود و توان پایین‌آمدن نداشت، حتی برای قضای حاجت. اما برعکس همیشه، پنجره بسته بود. زن جوان به پنجره می‌زند تا مادربزرگ پنجره را باز کند و کلید را به او بدهد، اما خبری نمی‌شود. او سعی می‌کند که از پنجره داخل خانه را ببیند، اما در خانه تاریک چیزی دیده نمی‌شد.

تصور خروج مادربزرگ از خانه حتی در تخیل هم ممکن نبود. زیرا پیرزن آخرین بار سیزده‌به‌در همین امسال سوار بر صندلی چرخ‌دار، سفری چند ده‌متری تا فضای سبز وسط مجتمع مسکونی را تجربه کرده بود، البته به اصرار پسر بزرگش. در این شرایط زن جوان در تماس با اطرافیان وضع مشکوک مادربزرگ را اعلام می‌کند و ساعتی بعد یکی از فرزندان مقتول، خودش را به محل رسانده و چرخیدن کلید در قفل، در واقع آغازی بر تحقیقات جنایی درباره یکی از تلخ‌ترین پرونده‌های جنایی امسال مشهد بود.

چه کسی مادربزرگ را کشت؟

با اعلام قتل فجیع پیرزنی در خانه مسکونی‌اش که مأموران کلانتری نجفی آن را تأیید کرده بودند، گروه جنایی دادسرای عمومی انقلاب مشهد را با هدایت قاضی صادق صفری، بازپرس ویژه قتل دادسرا، راهی محل کرد.

موضوع سرقت طلا‌ها همان ابتدا اولین و قوی‌ترین فرضیه برای قتل بود که پیگیری‌اش در دستور کار قرار گرفت. بررسی اظهارات فرزندان که تعداد تنی و ناتنی‌شان به یازده نفر می‌رسید، نشان داد که تمام فرزندان تنی‌اش کلید داشته‌اند و فردی که وارد خانه شده نیز بدون تخریب قفل وارد خانه شده است.

گروه جنایی در اینجا با دو فرضیه روبه‌رو بود، ابتدا اینکه قاتل کلید داشته است و دیگر اینکه احتمالا او از آشنایان پیرزن بوده و پس از گرفتن کلید از پنجره وارد منزل شده است. در این شرایط همسایه‌ها اعلام کردند که فردی را با کلاه بافتنی سیاه روی سرش، غروب همان‌روز درحالی‌که جلو منزل نشسته، دیده‌اند. آن‌ها باتوجه‌به وضعیت مشکوک این مرد علت حضورش را جویا شده که خودش را از آشنایان خانواده «خ» معرفی کرده و همسایه‌ها نیز دیگر به موضوع توجهی نکرده بودند.

یک جنایت احتمالا مردانه

ضربات عمیقی که سینه پیرزن را شکافته و استخوان‌ها را خرد کرده بود، با اطلاعات گران‌بهایی که همسایه‌ها در اختیار گروه جنایی گذاشته بودند، همه حکایت از یک جنایت مردانه داشت. احتمالا چاقو در دستان مردی خشن و قوی بوده که توانسته چنان صحنه دل‌خراشی را به‌جا بگذارد.

اولین مظنون پرونده یکی از آشنایان این خانواده بود، مردی که مدعی بود نه‌تن‌ها هیچ کاری نکرده، بلکه حتی از محل زندگی پیرزن نیز خبر نداشته است. او که برای پاسخ به سؤالات مقام قضایی درباره اینکه زمان قتل کجا بوده است، عذر غیبت موجهی ارائه کرد و تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی هم نتوانست هیچ ظنی را متوجه این فرد کند. در نهایت این فرد زمانی از پرونده قتل کنار گذاشته شد که سروکله مظنون دیگری در پرونده پیدا شد.

قتل در کمال خون‌سردی

«کمال. ق» دیگر مظنونی بود که تحقیقات جنایی، کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان‌رضوی را به او رسانده بود. موضوعی که باتوجه‌به مدارکی که در اختیار مقام قضایی قرار گرفت، دستور احضار مظنون صادر شد.

کمال سی‌ونه‌ساله، هیچ نسبت نسبی با مقتول نداشته است، اما به گفته خودش در جلسات بازپرسی، از وقتی به دنیا آمده همیشه پیرزن را مادر خطاب می‌کرده است. در واقع مادر کمال، پرستار دائمی پیرزن بوده است و سال‌ها کار‌های خانه پیرزن از بشور و بساب تا آشپزی و تمیزی خانه را انجام می‌داده است. در این میان با ارتباط عاطفی شکل‌گرفته میان خانواده کمال و پیرزن، مرد جوان گاهی به زن هشتاد‌وسه‌ساله سر می‌زده و کار‌های بیرون از خانه‌اش را انجام می‌داده است. این ارتباط آن‌قدر قوی بوده که در یکی از گرفتاری‌های مالی خانواده کمال، زن کهن‌سال به دادشان می‌رسد.

وقتی اتهام قتل و سرقت به کمال تفهیم شد، او با قاطعیت همه‌چیز را انکار کرد. اما گروه جنایی مدارکی داشت که همه نشان می‌داد این مظنون انگیزه کافی و همچنین امکان ورود بی‌سروصدا به خانه مقتول را داشته است.

شواهد و مدارکی که درنهایت هجدهم تیرماه، درست ۵۹ روز پس از جنایت، منجر به اعتراف دیرهنگام این فرد شد و او به قتل مادربزرگ اعتراف کرد.

۳ ماه حقوق نگرفته بودم

«مشکلات مالی شدیدی داشتم. نمی‌دانستم چه کنم. در یک شرکت کار می‌کردم، چند ماه حقوق نداده بودند، اجاره‌خانه‌ام عقب افتاده بود و نمی‌دانستم جواب صاحب‌خانه را چه بدهم. هیچ راهی نداشتم که به پول برسم. من گاهی برای انجام کار‌های خارج از خانه پیرزن به او سر می‌زدم. آن روز عصر هم مثل همیشه به سراغش رفتم، سه ساعت کنارش نشستم و با هم بودیم، بعد هم خداحافظی کردم و رفتم.

بین راه یادم آمد که کارت‌بانکی‌ام را جا گذاشته‌ام که برگشتم. مرحوم از من خواست تا نزدیکش بروم و شماره‌تلفن مادرم را برایش بنویسم. همه چیز ناگهانی رخ داد، وقتی نزدیکش رفتم با چاقویی که به‌خاطر ترس از خفت‌گیران همیشه همراهم بود- چند بار هم تو خیابان مرا خفت کرده و گوشی‌ام را دزدیده بودند- چند ضربه چاقو بهش زدم و گلویش را فشار دادم. در اثر ضربات افتاد روی زمین، بلندش کردم و روی تخت خواباندمش، وقتی مطمئن شدم مرده است، النگو‌ها را شکستم و هفت النگو، یک زنجیر گردن‌بند و یک پلاک ازش برداشتم، به‌اندازه نیاز مالی‌ام و آنجا را ترک کردم.» این‌ها بخشی از اعترافات متهم در جلسه بازپرسی بود.

می‌گفت پول نقد ندارد

متهم در پاسخ به اینکه چرا درخواست کمک مالی به پیرزن ندادی؟ مدعی شد که چند بار این درخواست را مطرح کرده است، اما مادربزرگ گفته که پول نقد ندارد تا کمکش کند.

«بعد از این‌کار، چاقو را در خیابان انداختم و به‌سراغ صاحب‌خانه‌ام رفتم و گفتم که می‌خواهم طلا‌های زنم را بفروشم و پول یک‌سال اجاره‌اش را یکجا بدهم. صاحب‌خانه هم که از شنیدن این حرف خوشحال شده بود، گفت که آشنای طلافروشی دارد. بعد هم با این فرد هماهنگ کرد و من طلا‌ها را به مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان در یک ساختمان به او فروختم و مقداری از پول را به من داد و مابقی را به‌حساب صاحب‌خانه زد. وقتی همسرم موضوع را فهمید به او گفتم که معوقاتم را از شرکت گرفته‌ام.»

شناسایی ضلع مفقود پرونده

با اعترافات صریح متهم به قتل و معرفی طلافروشی که بدون فاکتور اقدام به خرید طلا‌ها کرده بود، این فرد چهل‌ونه‌ساله نیز در مشهد دستگیر شد. او مدعی بود که از سرقتی‌بودن طلا‌ها اطلاعی نداشته است و فقط به‌خاطر آشنایی با صاحب‌خانه که این جوان را به او معرفی کرده بود، حاضر شده است که طلا‌های بدون فاکتور را بخرد.

طلافروش همچنین مدعی شد که درمجموع طلا‌ها را به مبلغ ۱۲۸ میلیون تومان خریده است و ۱۱۵ میلیون تومان آن را به‌حساب صاحب‌خانه زده و ۱۳ میلیون دیگر را نیز به‌حساب «کمال. ق» واریز کرده است.

تقاضای قصاص از سوی فرزندان

پس از تکمیل پرونده و بازسازی صحنه جرم، خانواده مقتول نیز با حضور در شعبه ۲۰۸ بازپرسی، خواستار بازگرداندن اموال سرقتی شدند و همچنین به قاضی صادق صفری درخواست قصاص دادند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.