حمیده ذاکری | شهرآرانیوز؛ یکی از ویژگیهای دنیای مدرن که به باور روانپزشکان، بسیاری از افراد را گاه به حالت بیمارگونه درگیر خود میکند، تنش و اضطراب است. همه ما بهدنبال تأمین آسایش و رفاه خود و خانوادهمان هستیم، اما در این مسیر، آرامشمان نیز دستخوش تنش شده است. راهکارهای زیادی در متون اسلامی برای رسیدن فرد به آرامش، بیان شده است.
در قرآن کریم آمده است: دل انسان تنها با یاد خدا آرامش مییابد: «أَلا بِذِکْرِ ا... تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ». این موضوع را در قسمتهای پیشین صفحه معارف با یکدیگر مرور کردهایم.
یکی دیگر از راهکارهای رسیدن به آرامش از منظر دین، «راضی بودن به رضای خداوند» است. «صبر بر حوادث» و «شکر بر نعمتهای خداوند»، از دیگر عوامل آرامشبخش در وجود انسان است.
امامعلی (ع) میفرمایند: «اگر به آنچه میخواستی نرسیدی، از آنچه هستی نگران نباش» (نهجالبلاغه، حکمت۶۹). حضرت در جای دیگری میفرمایند: «هرگاه آنچه میخواهی نیست، پس آنچه هست، بخواه» (غررالحکم، ج۳، ص۱۳۵). مطالبات انسان اگر در مسیر نعمتهای موجود باشد، مایه آرامش اوست، در غیر اینصورت گمشدهای دارد که هرگز پیدا نخواهد شد. راهکارهای دیگری هم برای رسیدن به آرامش وجود دارد؛ ازجمله اقامه نماز، توکل به خدا، نظم، تلاش و کوشش، پاکیزگی و نظافت، برنامهریزی صحیح و.... در ادامه، عنصر رضایت و تسلیم دربرابر اراده حقتعالی و اهمیت آن در رسیدن به آرامش را بررسی میکنیم.
رضا به معنای خشنودی است؛ رضا به مقدرات الهی یعنی انسان پس از انجام وظیفه و تلاش در زندگی، هرگاه در برابر حوادث تلخ و مقدرات ظاهرا نامناسب الهی قرار گرفت، گله و شکایت نکند و مصلحت الهی را بر مصلحت ظاهری خود ترجیح دهد و آنچه خدا پسندید، همان را بپسندد و به آن راضی باشد.
شخصی از پیامبر (ص) پرسید: «معنای رضا چیست؟ آن را برای من شرح بدهید». پیامبر (ص) در پاسخ فرمودند: «جبرئیل ازسوی خدا، مقام رضا را چنین بیان کرد: راضی به رضای خداوند، شخصی است که از مولایش (خدا) ناخشنود نشود؛ خواه روزگار خوبی داشته باشد و خواه روزگار خوبی نداشته باشد و برای کارهای نیک، اما اندک خود، خشنود نشود».
راضی بودن به رضای خدا بر دو گونه است:
رضایت ناآگاهانه و غیرمسئولانه و خام
رضایت آگاهانه و مسئولانه و پویا
راضی بودن به رضای الهی به معنای اول، چندان درست نیست و ممکن است موجب رکود و تنبلی شود؛ بهعنوان مثال، ظلمی از ظالمی به فردی رسیده است و آن فرد خیال میکند مقدرات الهی چنین است، از اینرو بهجای مبارزه با ظالم میگوید: «مقدرات من چنین است، به رضای خداوند راضی هستم».
در بحث رضا و تسلیم که امری مهم است، دریافت این نکته که وضع و حالتی ازسوی خدا برای انسان «مقرر» شده، بسیار مهم است.
ممکن است برخی امور و اوضاع، نتیجه تنبلی و بیکاری و بی عاری و سهلانگاری باشد یا برخی محرومیتها و ناکامیها، پیامد ظلم و اجحاف و حقکشی دیگران باشد. اینها را نباید به حساب مقدرات الهی گذاشت و به آنها رضایت داد و تلاشی برای رفع ظلم نکرد. ظلمپذیری با «رضا به تقدیر الهی» فرق دارد. مسلمان، اگر هدف تعدی و ستم قرار گرفت، باید از خودش دفاع و رفع ستم کند.
اگر بیمار شد، برای درمان باید به پزشک مراجعه کند. اگر تنگدست بود و مشکل معیشتی داشت، باید به فرموده خدا و رسولش، درپی تلاش مقدس برای تأمین معاش برود، نه آنکه ذلتپذیری و تحمل رنج بیماری و سختیهای فقر و فلاکت خود را به حساب مقام رضا و تسلیم بگذارد و بگوید من به قضای الهی راضیام؛ چون معلوم نیست وضعیتی که دارد، همان خواسته و مقدر الهی باشد. این نوع رضایت، جاهلانه و ناآگاهانه است و موجب رکود و تخدیر میشود و از نظر اسلام، درست نیست.
انسان مسلمان وقتی با وجود همه تلاشها در محدوده توان خویش، وضعی داشت که روشن شد خدا چنین خواسته است، باید به خواسته الهی تن دهد و گلهمند نباشد و ازآنجاکه از همه حکمتها و مصلحتها اطلاع ندارد، با دل سپردن به قضای الهی و پذیرش آنچه او خواسته است، به امنیت روانی و طمأنینه روحی میرسد و این جلوهای از ولایتپذیری دربرابر پروردگاری است که مولای همه است. راضی بودن به رضای الهی به معنای دوم، معنای صحیح است و چنین رضایتی نهتنها مخدر و موجب توقف و رکود نیست، بلکه موجب قوت قلب و روشنایی روح و روان میشود و سختیها و رنجهای مصائب را از انسان دور میکند و بر تحمل و صبر و مقاومت او می افزاید.
حسنظن به خداوند در همه امور کلیدی، راهگشاست. مبنای اینکه انسان به مقام رضایت برسد، آن است که در اعتقاد و باور خود، خدا را حکیم بداند و اینکه همه کارهای پروردگار براساس عدل، حکمت و رحمت است؛ یعنی ایمان داشته باشد که خدای مهربان همیشه خیر بندگانش را میخواهد و همیشه بهترین گزینه را برای آنها انتخاب میکند. همچنین خدا را همهکاره عالم بداند و به این موضوع، باور هم داشته باشد. در این صورت به یک فرد راضی تبدیل میشود.
یکی از نشانههای اعتقادی و فکری فرد راضی که در عمل و زندگی او بروز میکند، داشتن زهد است؛ یعنی دربرابر آنچه از دست میدهد یا مصیبتی که به او میرسد، اظهار افسوس نمیکند و ناامید و افسرده نمیشود و درمقابل، برای امور دنیوی و نعمتهای آن، خوشحال و بهتزده نمیشود.
چنین فردی با آرامش خاطر و اعتمادبهنفس زندگی میکند و در تمام اختلافهای فکری، اخلاقی، حقوقی و... تسلیم حکم خدا و رسول اوست. فرد راضی به حکم خدا، هرچند علیه او حکم شود، آن را با روی باز میپذیرد و، چون حکم خداست، تسلیم آن میشود.
این فرد هیچوقت طمع نمیورزد و حسادت نمیکند. غصه روزی نمیخورد و اگرچه اهل تلاش و کوشش است، همیشه شکرگزار نعمتهای خدا خواهد بود.
از دیگر نشانههای این فرد که در برخورد و تعامل با انسانها از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است، آن است که در غیررضای خدا خشمگین نمیشود و برای رضای خدا دوست میدارد و دوست انتخاب میکند. این ویژگی بهخصوص در دوران جوانی، انسان را از دامهای شیطانصفتان حفظ میکند و عمل به آن، موجب برکات بسیاری در سنین بالاتر برای فرد میشود.
فرد راضی، سختیها و گرفتاریها را هرچند بزرگ باشد، تحمل میکند.
۱. از نشانههای مهم فرد راضی در حوزه رفتاری، توجه به انجام دادن اعمال خیر و شایسته است که البته با انجام آنها، این فرد رضایت خداوند را نیز بهدست میآورد. مانند خیرات و صدقه که میتواند در قالب مردمداری و کمک به دیگران نمود پیدا کند.
۲. استفاده و بهرهمندی از نعمتهای خداوند با انگیزه بهدست آوردن رضایت خداوند از دیگرنشانههای این امر است. زیرا انسان نباید خود را به بهانه زهد، از نعمتهای الهی محروم کند. تفریح و شادی با اعضای خانواده از مثالهای بارز این مورد است.
۳. انفاق در راه خداوند بدون هیچ چشمداشت و حتی توقع تشکر، نیز از علائم رفتاری آنهاست. بخشیدن به دیگران از آن چیزی که به آن علاقه زیادی داریم از موارد توصیه شده در این مورد است.
۴. فرد مومن کارهای کوچک و بزرگش را در راه خداوند انجام میدهد. توجه کنید که نقطه مشترک در رفتارهای فرد راضی، آن است که همه اعمال خود را با اخلاص انجام میدهد و مقصد او خداست.
در احادیث و روایات، آسودگی و شادمانی و آرامش را در سایه رضا و یقین برشمردهاند و حزن و اندوه و نگرانی را از پیامدهای نارضایتی و نداشتن یقین و باور دانستهاند، اما علاوهبر آثار روحی و روانی و دنیوی، آثار معنوی و اخروی هم بر این ملکه اخلاقی مترتب است که در احادیث بیان شده است و برخی از آنها از این قرار است:
۱. آرامش روحی
در کلامی از حضرت علی (ع) است که: «اِرْضَ تَسْتَرِحْ؛ راضی باش تا به راحتی برسی». دقیقا این کلام علوی، بیانگر اثر آرامشبخشی «رضا» ست.
۲. رفع اندوه و افسردگی
از حضرت علی (ع) روایت است: «چه خوب طردکنندهای است برای غم و غصه، رضا به قضای الهی».
۳. احساس غنای روحی
از رسول خدا (ص) نقل شده است: «به قسمت الهی (در روزی) راضی باش تا از بینیازمندترین مردم باشی».
۴. پاداش الهی
پیامبر اعظم (ص) فرمودهاند: «از صمیم دل در مقابل خداوند راضی باشید تا در روز نیاز و تنگدستیتان (قیامت) به پاداش الهی دست یابید».
رضا و تسلیم، نشانه کامل ایمان و حد اعلای یقین و شکر است و از جلوههای شاکر بودن بنده، آن است که به هرچه خواسته الهی است، تسلیم باشد و بداند که رضایت یا نارضایتی او بر مشیت خدا تأثیری نمیگذارد. پس بهتر آن است که بنده، به آنچه مقدر شده است، راضی باشد تا هم به راحتی و آرامش برسد، هم پاداش ببرد و هم ایمانش تقویت شود.