میگفت: «موضوع خیلی مهمی نبود؛ یک بحث ساده و پیش پاافتاده باعث این درگیری شد. آن خانم پیشنهاد کرد ماشین را کمی آن طرفتر پارک کنم و من گفتم فقط دو سه دقیقه دیگر برمی گردم. موضوع بین ما حل شد؛ اما آن جوان که احساس «داش بودن» محله را داشت، بی دلیل وارد ماجرا شد و خواست عرض اندامی بکند.
ماجرای تقریبا تمام شده را دوباره شعله ور کرد و با درشت گویی خواست خودنمایی کند. این بود که بیخود و بی دلیل، حمله کرد و مرا به باد کتک گرفت. مردم و مغازه دارها هم کمابیش میانجیگری کردند. معرکه گیری آن جوان تمام شد، اما من به دلیل درد شدید ناشی از ضربات او به بیمارستان رفتم...»
و این تنها نمونهای از اتفاقاتی است که ممکن است در گوشه و کنار این شهر بیفتد. اتفاقاتی که یا از سر نادانی است یا عصبانیت. مدارا و خویشتن داری یکی از طرفهای درگیر، ادب کردن قانونی خودسران و داش مسلکان محلهها و جدیت مردم بیرون از درگیری برای پایان دادن به کشمکش به جای نظارت، در کاهش این قبیل اتفاقات یا به حداقل رساندن آسیبها اثرگذار است.
گاهی با یک پاپس کشیدن از روی کرامت و بزرگواری، میتوان مانع درگیریهای خیابانی شد. این درگیریها زشتترین اتفاق اجتماعی است که به سیمای شهروندی انسان آسیب میزند.
قرآن در سوره فرقان در وصف عبادالرحمن به چند نکته اشاره میکند که یکی از آنها «و اذا خاطَبَهم الجاهلون قالوا سلاما» است؛ یعنی گذشت، یعنی به سلامت گذر کردن از کنار جهل و نادانی؛ همان مروت و جوانمردی که حافظ در قبال دوستان میگوید و حتی در برابر دشمنان هم مدارا را توصیه میکند: «با دوستان مروت با دشمنان مدارا» یا به تعبیر فردوسی که مدارا را عین خردورزی میداند و دانایی که: «مدارا خرد را برابر بود / خرد بر سر دانش افسر بود» بی گمان غلبه بر احساسات و خویشتن داری و مدارا چراغ راه آسایش و آسودگی است.