شرف و فضیلت حضرت زهرا (س) نه بدان خاطر است که دختر رسول خداست؛ زیرا پیامبر خدا (ص) غیر از فاطمه (س) دختران دیگری نیز داشتند و بیشک آنان، شرافت و کمالات حضرت زهرا (س) را دارا نبودند. ازسوی دیگر اگر فاطمه (س) شرافت و فضیلت خودشان را صرفا از ناحیه رسول خدا کسب کرده بودند، پیامبر خدا نباید آنهمه احترام و بزرگی را برای حضرت فاطمه (س) قائل میشدند که هرگاه ایشان وارد میشدند، پیامبر تمامقد از جای خود برمیخاستند و به ایشان احترام میکردند و آن حضرت را میبوسیدند و در جایی که خود نشسته بودند، ایشان را مینشاندند.
حضرت فاطمه (س) دارای شأن و شرافت خاص ذاتی خود بودند که از ناحیه خدایتعالی به ایشان داده شده بود. درعینحال آن بانوی باشرافت در تاریخ وقتی پای امامت و خلافت الهی به میان میآید، تمامقد از آن دفاع کرده، فعالیت اجتماعی خودشان را برای دفاع از رهبری الهی و امامت امت و جانشینی پیامبر (ص) آغاز میکنند. این واقعیت را میتوان در بخشی از سخنان آن بانوی بزرگوار با زنان انصار در مسجد کوفه که به نام خطبه حضرت زهرا (س) مشهور شده است، مشاهده کرد.
آن حضرت در بخشی از سخنان خود میفرمایند: «وای بر آنان! امامت و رهبری را به کجا میبرند و از جایگاه و کانون اصلی رسالت و وحی درآورده، در جای دیگر (که غیر از کانون رسالت و وحی است) قرار میدهند. مگر نمیدانند این امر باید در دست کسی باشد که آگاه به امور دین و دنیاست؟... آیا چنین حرکتی موجب خسران دین و دنیا نیست؟» سپس میفرمایند: «یکی از وظایف رهبر این است که رهبری آرام و ملایمی داشته باشد و امت را از آسیبهای اجتماعی حفظ کند». آیا تأمین چنین رهبری، نیازمند احاطه علمی و توانایی فرابشری نیست؟ و چه کسی در این شرایط دارای چنین ویژگیای است که این چنین قافلهسالاری کند و آیا چنین شخصی بهجز علیبنابیطالب (ع) میتواند باشد؟
شخصیتی که میتوانست با تکیه بر «مدینهالعلم»، آنان را به راه راست هدایت کند و آنان را به نرمی و آرامی رهبری کند، بهطوریکه هیچ آسیبی، چه مادی چه معنوی، به آنان نرسد و از گام نهادن در این راه پرفرازونشیب، خسته و ملول نشوند، پس حضرت زهرا (س) در این بخش به این نکته اشاره و تأکید میکنند که مقام امامت، منصبی الهی است که جایگاه روحالامین و آگاه به امور دین و دنیاست. اینچنین مقامی چگونه میتواند با انتخاب مردم و شورای حل و عقد، تعیینتکلیف شود؟
چون مردم با کانون وحی ارتباطی ندارند تا بتوانند شخصی را که میتواند با کانون وحی ارتباط داشته باشد، تشخیص دهند. پس چنین شخصی بنا به ضرورت مقام، باید ازسوی کانون و جایگاه وحی به مردم معرفی شود و آنهم جز شخص پیامبر (ص) شخص دیگری نمیتواند باشد، پس امامت جایگاه و مقامی است که باید خدای تعالی خلیفه خود را معین کند؛ باید این انتخاب از ناحیه حقتعالی و از طریق رسول خدا (ص) به مردم ابلاغ شود؛ چنانکه در قرآن کریم، خدایتعالی خطاب به پیامبر با زبان تهدید میفرماید: «. اگر جانشینی را به مردم معرفی نکنی، رسالت خود را ناقص گذاشته و انجام ندادهای» (مائده/ ۶۷) و پیامبر در ابلاغ رسالت الهی کوتاهی نفرمودند، ولی مردم بهدلیل ملاحظات دنیایی از پذیرش ابلاغ پیامبر سر باز زدند.
حضرت زهرا (س) با خطاب گلهمندانه به مردم آن زمان بیان کردند و البته این فرمایش هماکنون نیز میتواند مصداق داشته باشد که مردم باید از آن آگاه باشند، پس اینچنین است که ایشان از مقام امامت که حق امیرالمؤمنین (ع) بود و عدهای بهدلیل اغراض شخصی و دنیایی آن مقام را ربودند و در مسیر دیگری قرار دادند و مردم را از مسیر الهی دور ساختند، دفاع کردند.
آن افراد با این عمل، نهتنها مقام و جایگاه خلافت و امامت را ربودند، بلکه سعادت اخروی را نیز از مردم ربودند و آنان را در غیر مسیر سعادت قرار دادند، درحالیکه دنیا را برایشان زینت دادند و نمایشی موفقیتآمیز را برایشان به نمایش گذاشتند و حال آنکه مردم از حقایق دین و عمل سعادتمندانه خود فاصله میگرفتند.