صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

سعی فیلسوفانه برای پاسخ به پرسش‌های مهم زندگی

  • کد خبر: ۲۰۳۶۲۴
  • ۱۲ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۲
مسیر فلسفه این بوده که در طول تاریخ از تصور سقراطی به تصور آکادمیک و حرفه‌ای امروز رسیده است، اما در دهه‌های اخیر جنبشی ایجاد شده تحت عنوان «فلسفه برای عموم». این نهضت یا جنبش خواستار بازگشت به ریشه سقراطی است که در آن فلسفه پیوندی با زندگی روزمره داشته باشد.

خادم | شهرآرانیوز در چند سال اخیر کتاب‌های فلسفی که به اصطلاح کاربردی هستند یا به مسائل روزمره و مباحثی می‌پردازند که انسان‌ها و جوامع با آن درگیرند، با عنوان‌های مختلف و شمارگان بسیار چاپ شده اند. آثاری که در آن‌ها فلسفه قرار است گرهی از کار فروافتاده خلق باز کند یا دیدگاهی به آن‌ها بدهد که بتواند با رنج هایش یا امور غیرمنطقی زندگی بهتر کنار بیاید و زندگی برایش تحمل پذیرتر شود. «مسائل اصلی فلسفه» نوشته الیوت سوبر که رضا یعقوبی آن را به فارسی برگردانده، از همین دست کتاب هاست و به تعبیر دقیق‌تر و آن طور که دکتر حسین شیخ رضایی می‌گوید، در دسته «فلسفه برای عموم» جای می‌گیرد.

این کتاب در پنج بخش و ۳۵ فصل به مسائل اصلی فلسفه پرداخته است و چهار حوزه مهم دین، معرفت، ذهن و اخلاق را پوشش می‌دهد. این کتاب حاصل درس گفتار‌های الیوت سوبر است که نوشتنش را از اواخر دهه هشتاد میلادی شروع کرد و ویراست هشتم آن سال ۲۰۲۱ منتشر شد که ترجمه فارسی آن براساس همین ویرایش است. نشست نقد و بررسی این اثر در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. آنچه در ادامه می‌آید گزیده‌ای از سخنان دو سخنران این نشست است.

فلسفه برای عموم به مسائلی می‌پردازد که با آن درگیر هستیم

دکتر حسین شیخ رضایی، استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران:
علاوه بر اینکه سقراط می‌خواهد چیز‌هایی درباره اخلاق و حقیقت و واقعیت و مانند این‌ها را به مخاطب خودش یاد بدهد، ادعایش این است که کسی که فلسفه بلد است می‌تواند زندگی بهتری داشته باشد. انگار ما با دو مفهوم از فلسفه روبه رو هستیم؛ یکی فلسفه به مثابه سبک زندگی و دیگری فلسفه به مثابه بحثی درون گروهی میان عده‌ای آدم متخصص و دانشگاهی.

مسیر فلسفه این بوده که در طول تاریخ از تصور سقراطی به تصور آکادمیک و حرفه‌ای امروز رسیده است، اما در دهه‌های اخیر جنبشی ایجاد شده تحت عنوان «فلسفه برای عموم». این نهضت یا جنبش خواستار بازگشت به ریشه سقراطی است که در آن فلسفه پیوندی با زندگی روزمره داشته باشد؛ هم زبانش و هم محتوایش. این جنبش در واقع می‌خواهد عموم را با موضوعات فلسفی درگیر بکند.

ما یک اصطلاح دیگر داریم به اسم «فلسفه عامه پسند» و یک اصطلاح دیگر داریم به نام «فلسفه کاربردی». «فلسفه برای عموم» با هر دوی این‌ها فرق می‌کند. «فلسفه عامه پسند» این است که یک کسی مثلا کتابی بنویسد برای اینکه موضوعی فلسفی یا برهه‌ای از تاریخ فلسفه یا یک فیلسوف را به عموم مردم معرفی کند. منتها این نویسنده خودش فیلسوف حرفه‌ای نیست. کسی است که توانایی نویسندگی خوبی دارد و می‌تواند موضوع را جذاب ارائه بدهد، می‌تواند تخیل کند، می‌تواند سناریوسازی کند، اما فیلسوف نیست. داستانی می‌سازد که آن داستان ارزش فلسفی ندارد.

«فلسفه کاربردی» هدفش این است که به موضوعاتی بپردازد که در عمل گریبانگیر همه ما هستند. مانند آزادی، اعتصاب، همبستگی، گرمایش زمین و مانند این‌ها که همه موضوعاتی عملی هستند. مخاطب این نوع فلسفه عموم مردم نیستند، بلکه فیلسوفانی هستند که دارند درباره مفهوم مبتلابه عام بحث تکنیکال می‌کنند. مثلا راجع به حقوق اقلیت ها. این یک مسئله عمومی است، اما صورت بندی‌ها و مفاهیم تکنیکال است و عموم مردم چیزی از آن متوجه نمی‌شوند.

«فلسفه برای عموم» قرار است بین این دو قرار بگیرد. یعنی موضوعاتش را مثل «فلسفه کاربردی» از موضوعاتی انتخاب بکند که مبتلابه عموم است و روشش را از «فلسفه عامه پسند» اتخاذ می‌کند که بتواند با عموم مردم صحبت کند و استدلال هایش برای آن‌ها فهم شدنی باشد.

«فلسفه برای عموم» دو وظیفه دارد؛ یکی وظیفه فرمی که مباحث را به شکل و قالبی مطرح کند که بتواند با عموم مردم ارتباط برقرار کند؛ و دیگری مسئله محتوایی؛ که باید برود سراغ آن مسائلی که مبتلابه ماست و به خیر عمومی برمی گردد. برود سراغ آن‌ها و نشان بدهد که فلسفه در این موضوعات حرفی برای گفتن دارد. مثلا یک فیلسوف کاربردی می‌تواند راجع به این صحبت کند که اگر گروهی مسلح برود زیر بیمارستانی مخفی شود و سپر انسانی برای خودش درست کند، آیا طرف مقابل اخلاقا حق حمله به آن بیمارستان را دارد یا نه؟ این یک مسئله اخلاقی-فلسفی است.

«فلسفه برای عموم» به شکل‌های مختلف ارائه می‌شود؛ از جمله پادکست، فیلم، مستند، ستون روزنامه‌های عمومی، برنامه رادیویی، سخنرانی‌های تِد و انواع دیگر. در واقع فیلسوف‌ها سعی کرده اند با استفاده از وسایل ارتباطی متنوع و به روز به سمت مردم بروند. این نوع فلسفه در محتوا به چیز‌هایی می‌پردازد که به زندگی ما مربوط است و مناقشه‌ها و معارضاتی است که در جوامع وجود دارد. مانند مسئله گرمایش و آلودگی زمین، محیط زیست، عدالت، اعتصاب کردن، بحران میان سالی، معلولیت، خشونت، بخشش و نیکوکاری، صلح طلبی، بهروزی و مانند این ها.

یکی از آن شکل‌ها و قالب‌هایی که «فلسفه برای عموم» برای ارتباط با مخاطب از آن استفاده می‌کند، کتاب است. کتاب‌هایی که برای آشنایی کسانی نوشته شده است که فلسفه بلد نیستند، اما می‌خواهند با آن آشنا شوند. این کتاب برای کسانی است که علاقه یا رشته اصلی شان فلسفه نیست، کسی که چنین کتابی می‌نویسد باید نشان دهد فلسفه می‌تواند در هر آنچه به آن علاقه داری کمکی بکند. مانند همان بحث‌های عمومی که پیش‌تر گفتم. راهبرد این دست کتاب‌ها این است که به دانشجو یا مخاطب جرقه‌هایی از متون کلاسیک را نشان بدهد. نکته خیلی مهم این است که از این طریق نوعی جسارت به دانشجو بدهد که بتواند نظر فیلسوفان بزرگ را هم با نگاه نقادانه ببیند.

فلسفه باید به پیشرفت تمدن کمک کند

رضا یعقوبی، مترجم کتاب:
فضای سنتی تفکر یا فلسفه ورزی ما، فضای متافیزیک زده‌ای بوده است. انسان در جوامعی که از نظر سنتی جوامع بسته‌ای هستند نمی‌تواند زیاد با واقعیت کنار بیاید، چون واقعیت تبدیل به موقعیتی شده که به دلیل شرایط انسدادی که وجود دارد نمی‌شود تغییرش داد. برای همین مردمی که در این جوامع زندگی می‌کنند تفکر را بیشتر درونی و فضای فلسفه را به یک فضای اشراقی و عرفانی تبدیل می‌کنند.

هر چه جلوتر آمدیم و هر چه فکر آزادی اجتماعی و آزادی مدنی و سیاسی تقویت شد، فضای فکر ما تجربه گراتر شد و بیشتر سعی کرد که با علم و واقعیت بیرونی ارتباط بگیرد. این سرنوشت جوامع دیگر هم بوده است. مثلا وقتی آدم تاریخ فلسفه می‌خواند برایش سؤال است که چرا انگلستان این قدر تجربه گراست و فلسفه قاره عقل گرا. چرا فلسفه وقتی رفته امریکا پراگماتیسم و نگاه عمل گرایانه به وجود آمده، ولی فلسفه‌های شرقی به متافیزیک علاقه دارند؟

در همان دوره باستان هم می‌بینید که هر چه مردم بیشتر توانسته اند با واقعیت ارتباط برقرار کنند و بر واقعیت اثرگذار باشند، فکر و فلسفه شان بیشتر به موقعیت‌های عینی مرتبط می‌شده است. فلسفه در امریکا وقتی رشد می‌کند و به مرحله شکوفایی اش می‌رسد، فلسفه‌ای است که دغدغه موقعیت را دارد.

فضای فکری ما هم دارد به همین سمت می‌رود. اگر بعد از انقلاب تا الان را در نظر بگیریم، می‌بینیم که مردم فلسفه‌هایی که حالت حل مسئله دارند -مانند همین کتاب الیوت سوبر- را بیشتر دوست دارند و می‌خوانند. اما می‌بینیم که در دهه هفتاد مردم فلسفه دین می‌خوانند، شرح مثنوی گوش می‌دهند، کتاب‌های عرفانی مطالعه می‌کنند.

کتاب «مسائل اصلی فلسفه» با فضای امروز هم خوانی دارد، یعنی شما را وارد مسائل و موقعیت‌ها می‌کند. مثلا وقتی بخش فلسفه اخلاق را باز می‌کنید با مسائلی رو به رو می‌شوید که در طول روز با آن سر و کار دارید. یا مسئله فلسفه دین در بخش اول کتاب، مباحث مهمی را مطرح می‌کند. به هر حال مسئله وجود خدا یکی از مسائل اصلی فکری بشر امروز است و در تصمیم گیری‌های ما تأثیر می‌گذارد. فرق است میان کسی که باور دارد خدایی وجود دارد یا کسی که بر اساسِ دیگری اخلاقیات خودش را شکل می‌دهد.

وقتی این کتاب را می‌خوانید می‌توانید مسائلش را کاملا با موقعیت‌هایی که در زندگی روزمره دارید ارتباط بدهید. مثلا مسائل شبه علم یا محدودیت شناخت، هوش مصنوعی و ... این‌ها همه مسائلی هستند که در طول روز با آن‌ها درگیریم.

ما باید الان در شرایط حاضر فلسفه را با نگاه تمدنی ببینیم. باید ببینیم که فلسفه به رشد تمدن چه کمکی می‌کند. در دوره باستان هم چنین بوده است. فلسفه زمانی به درد جامعه می‌خورد که ما با نگاه تمدنی و پیشرفت تمدن به آن نگاه کنیم. درست مانند زمانی که می‌رویم سراغ علوم دیگر. با علوم دیگر هم می‌خواهیم به پیشرفت تمدن کمک کنیم.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.