صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

جایگاه هرمنوتیک در فهم متن مقدس

  • کد خبر: ۲۰۷۲۲۹
  • ۳۰ دی ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۴
دکتر علیرضا قائمی‌نیا، عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه فرهنگ‌واندیشه اسلامی از مؤلفه‌های هرمنوتیک در فهم متون دینی می‌گوید.

به گزارش شهرآرانیوز وقتی «رنسانس» شکل گرفت و پروتستان از کاتولیک جدا شد، یکی از اختلافات این بود که پروتستان‌ها می‌گفتند: چرا باید «مدالیته» خاصی باشد که به تفسیر متون دینی بپردازد؟ و چرا باید بین خدا و مردم، عده‌ای خاص فاصله شوند؟ هرکسی باید خودش بتواند با خدا ارتباط برقرار کند و کتاب مقدس را بخواند و معنا کند؛ به همین دلیل می‌شود گفت که به تعداد کلیسا‌های پروتستان، پروتستان وجود دارد؛ یعنی هر کلیسا یک مذهب است.

هنگامی که این اتفاق افتاد و نوعی هرج‌ومرج تفسیری به‌وجود آمد، «هرمنوتیک» از تفسیر متن به روش‌شناسی تفسیر متن مقدس تغییر کرد؛ به این معنی که با چه روشی باید متن مقدس را تفسیر کنیم؟ زیرا نمی‌توان پذیرفت که هرج‌ومرج در تفسیر صورت گیرد؛ چون به‌هرحال نویسندگان کتاب مقدس (حواریون یا شبه‌حواریون) حتما می‌خواستند با نوشتن کتاب مقدس، حقیقتی را به ما منتقل کنند و نمی‌خواستند هرگونه دل‌خواه ماست، کتاب مقدس را معنا کنیم، از این‌رو بحث روش‌شناسی متون مقدس مطرح شد.

در دهه ۷۰ خورشیدی برخی روشن‌فکران بر آن شدند تا از مؤلفه‌های هرمنوتیک برای فهم قرآن کریم بهره ببرند. برداشت‌های آن‌ها از مفهوم هرمنوتیک و فهمشان از قرآن، باعث ایجاد اختلاف‌نظر‌های شدیدی میان صاحب‌نظران شد، از این‌رو برخی به‌کلی این روش را بری فهم متون دینی، درست و کامل نمی‌دانستند. دکتر علیرضا قائمی‌نیا، عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه فرهنگ‌واندیشه اسلامی، یکی از پژوهشگرانی است که سال‌ها در این حوزه اندیشیده و قلم زده است. در این گفتگو، او مؤلفه‌های هرمنوتیک و سازوکار‌های آن را برای فهم قرآن، بررسی کرده است.

یکی از مباحثی که به‌تازگی درباره تفسیر مطرح شده است، بحث زبان قرآن و درپی آن، مباحث ارتباط قرآن و هرمنوتیک است. پرسش اول، این است که زبان قرآن در اصطلاح چه معنایی دارد؟

بحث زبان قرآن در موازات بحث زبان دین پیدا شد. بحث زبان دین را بحث کاملا بجایی می‌دانم که از مباحث فلسفه دین است. در این فلسفه، بحث بر سر این است که زبان دین چه ویژگی‌هایی دارد و چه نوع زبانی است؟ آیا زبانی نمادین است یا شناختی؟ آیا خود واقعیت را نشان می‌دهد یا در آن دست می‌برد؟

پرسش‌هایی از این قبیل، در بحث زبان دین مطرح است و فیلسوفان دین، دیدگاه‌های مختلفی درباره آن مطرح کرده‌اند. شاید بتوانیم بگوییم مهم‌ترین عامل پیدایش بحث زبان دین در حوزه فلسفه دین، ظهور پوزیتیویسم منطقی بود. پوزیتیویسم‌های منطقی، زبان دین را بی‌معنا می‌دانستند و می‌گفتند زبان تجربی و علوم‌تجربی و گزاره‌های تجربی معنا دارند، اما گزاره‌های متافیزیکی، اخلاقی، عرفانی و دینی بی‌معنایند.

پوزیتیویسم منطقی در دهه ۱۹۲۰ ظهور کرد، اما در ادامه به‌شدت نقد شد. بعد از آن، بحث معناداری مطرح شد؛ اینکه آیا دین معنا دارد یا نه. اصطلاح زبان دین، ابهاماتی دارد. گاهی منظور از زبان دین، زبان متون اولیه یک دین است. برپایه این برداشت، مثلا در اسلام، زبان کتاب و سنت و روایات، زبان دین است. این‌ها متون اولیه و اصلی‌اند.

حال پرسش این است که زبان این متون چگونه است. گاهی منظور از زبان دین، زبان ثانویه دین است؛ یعنی آن شرح‌ها و تبیین‌هایی که بر متون اصلی نوشته شده‌اند و گاهی هم زبان دین‌داران است. فیلسوفان دین، نکات مختلفی درباره این سه حالت گفته‌اند.

پرسش‌های اساسی هرمنوتیک در مواجهه با متن چیست و چه تأثیری بر فهم قرآن و متون دینی می‌گذارد؟

دانش‌های جدید بر دو دسته‌اند؛ دسته‌ای از این دانش‌ها محتوایی‌اند و محتوای فکر را می‌گویند و دسته دیگر، روشی‌اند و برای تفکر، روش پیشنهاد می‌دهند. بسیاری از مباحث فلسفی جدید، در حوزه دانش‌های محتوایی می‌گنجند؛ البته درمیان مباحث فلسفه علم، مباحث روش‌شناختی هم پیدا می‌شود، اما دانش‌هایی در عرصه جدید شکل گرفته‌اند که دانش‌های روشی‌اند و روش فهم متن، روش تعیین معنا، روش تعیین صدق و کذب و مانند این بحث‌ها را مطرح می‌کنند.

در علوم اسلامی نیز این دسته از دانش‌ها را داریم. برخی دانش‌ها نیز در علوم اسلامی، دانش محتوایی‌اند. علم کلام این محتوا را ارائه می‌کند که به چه چیزی باور دارید و چه چیزی راست است، اما علم اصول به‌صورت روشی کار می‌کند. به‌گفته شهید صدر، علم اصول، منطق فقه است؛ یعنی روش و منهجی است که به وسیله آن، حکم را تعیین می‌کنید یا وظیفه عملی را تشخیص می‌دهید.

دانش‌های روشی که در عصر جدید شکل گرفته‌اند و به فهم متن کمک می‌کنند، فراوان‌اند. من به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌کنم. یکی از این دانش‌ها هرمنوتیک است که برای خودش، دانش واحدی نیست. زبان‌شناسی و شاخه‌های مختلف آن، «لینگوئیستیک» یا «اللسانیات» که از شاخه‌های مهم زبان‌شناسی، معناشناسی و علم‌الدلاله است و سمانتیک‌ها که معنا را به‌صورت علمی بررسی می‌کنند و کاربردشناسی که دانش مهمی است و به تعیین مراد جدی از عبارت یا متن کمک می‌کند و دانش‌های دیگر، همگی بر حوزه فهم متون تأثیرگذارند.

دست‌کم دو جریان به اعتقاد من اهمیت دارند و باید به آن دو توجه کرد: یکی هرمنوتیک روشی و دیگری هرمنوتیک فلسفی است. آنچه در ایران مطرح شده است، هرمنوتیک فلسفی است که در آن بیشتر آرای گادامر مطرح است، اما هرمنوتیک روشی تابه‌حال مطرح نشده است. هرمنوتیک روشی، روش فهم تجلیات و تعابیر زبانی و روش فهم متن و مانند این مباحث را مطرح می‌کند. این هرمنوتیک بیشتر در دوره جدید و بعد از قرون هجدهم و نوزدهم مطرح شده است، اما در مقابل، هرمنوتیک فلسفی را دانش فهم می‌دانند.

یعنی نوعی نسبیت‌گرایی است؟

بله. نسبیت‌گرایی اقسام فراوانی دارد که همه آن‌ها باطل نیستند، بلکه بعضی از آن‌ها باطل‌اند. هرمنوتیک فلسفی دانش فهم است و درباره این موضوع بحث می‌کند که آیا فهم امکان‌پذیر است یا خیر و اگر امکان‌پذیر است، تحت چه شرایطی رخ می‌دهد. آیا روشمند است یا نه؟ آیا پیش‌فهم‌ها و پیش‌فرض‌های مفسران بر فهم تأثیر می‌گذارند؟ دایره و حدود تأثیر پیش‌فهم‌ها و پیش‌فرض‌ها تا کجاست؟ آیا روشی برای خلاصی یافتن از این پیش‌فرض‌ها و پیش‌فهم‌ها وجود دارد یا خیر؟

این قبیل بحث‌ها از زمان کانت به بعد، در فلسفه غرب مطرح شده است. در قرون جدید، کانت این پرسش را مطرح کرد که معرفت فلسفی تحت چه شرایطی امکان‌پذیر است؛ مثلا می‌گویند معرفت فیزیکی تحت چه شرایطی امکان‌پذیر است. این قبیل پرسش‌ها را پرسش‌های استعلایی می‌گویند. پرسش‌های استعلایی، پرسش‌هایی هستند که از امکان و از شرایط امکانی چیزی پرسش می‌کنند؛ مثلا معرفت اخلاقی تحت چه شرایطی امکان‌پذیر است. چنین پرسشی یک پرسش استعلایی است که در حوزه اخلاق مطرح می‌شود. پرسش‌های استعلایی در فلسفه قدیم مطرح نبودند، اما باتوجه‌به تغییر ذائقه فلسفی عصر جدید، با پرسش‌های استعلایی روبه‌رو هستیم. در هرمنوتیک هم همین بحث مطرح است.

در آنجا گفته می‌شود که فهم تحت چه شرایطی امکان‌پذیر است. مباحث هرمنوتیک روشی فراوان در علوم اسلامی به‌چشم می‌خورد که آنجا درباره روش فهم متن، بحث می‌شود. نوع پرسش‌های هرمنوتیک فلسفی، به این صورت برای فلاسفه و علمای اسلامی مطرح نبوده است. نکته دیگر این است که در ایران، قرائت نادرستی از هرمنوتیک فلسفی رواج یافته است و برای این مطلب دلایلی دارم.

منظور شما آثاری است که در دهه ۷۰ توسط برخی از روشن‌فکران با روش هرمنوتیکی برای فهم متون دینی منتشر شد. چرا شما قرائت هرمنوتیکی که آنان ارائه کردند، را ناصواب می‌دانید؟

این درست است که هرمنوتیک فلسفی می‌گوید پیش‌فرض‌ها و پیش‌فهم‌ها تأثیرگذارند، اما حرف‌های دیگری هم گفته است. باید آن‌ها را به این‌ها ضمیمه بکنیم. درباره این موضوع بحث شده است که این پیش‌فرض‌ها و پیش‌فهم‌ها از کجا می‌آیند. گادامر هم بحث تردیشن و سنت را مطرح می‌کند و می‌گوید فرض کنید می‌خواهید متنی مثل بوستان سعدی را بخوانید و بفهمید. در طول تاریخ، تفاسیری بر این متن نوشته‌اند.

این شرح و تفسیرها، سنتی حاکم بر فهم متن را تشکیل می‌دهند. گرچه آن را قبول ندارم، تأکید می‌کنم که باید وارد فضای فکری آنان شویم. مفهوم سنت که گادامر می‌گوید، به یک معنا با این مفهوم بر ذهنیت‌گرایی غلبه می‌کند. او می‌گوید این تفاسیر، پیش‌فهم‌ها و پیش‌فرض‌ها برآمده از ذهن خواننده نیستند، بلکه برآمده از سنت‌اند.

شما از هرمنوتیک روشی سخن گفتید؛ ماهیت هرمنوتیک روشی و افتراقات آن با هرمنوتیک فلسفی چیست؟

هرمنوتیکِ روشی تقریبا از عصر رمانتیسم مطرح شد و در ادامه، سرعت مطرح‌شدن مباحث آن بسیار ضعیف‌تر شد. در ابتدا هرمنوتیک شلایرماخر و دیگران، هرمنوتیک روشی بود. اینان تلاش می‌کردند روشی برای فهم متن یا فهم متن مقدس یا فهم محصولات زبانی مطرح کنند. این نوع هرمنوتیک‌ها، هم قوت‌هایی دارند و هم ضعف‌هایی. هرمنوتیک‌های روشی بر مباحث تفسیری و فهم متن، تأثیر می‌گذارند و می‌توان از آن‌ها برای فهم متن کمک گرفت. یکی از مباحث مهمی که در عصر رمانتیسم به‌شدت مطرح شد، مسئله دور هرمنوتیک بود.

بنا بر این نگاه، متن، قرائت و فهم متن، یک پدیده خطی نیست که شما آن را از جایی شروع و در جایی تمام کنید، بلکه همواره فهم شما از متن، یک حرکت دوری است و شما ممکن است حرکت‌های رفت‌وبرگشتی انجام دهید و جایی فهم شما تمام نشود. به‌گفته هایدگر، نحوه ورود به دور هرمنوتیکی مهم است نه خارج شدن از آن؛ یعنی ممکن است شما در شرایط مختلف از آن خارج بشوید. مهم این است که شما چگونه وارد شوید و برای خارج شدن، هرجا تصمیم گرفتید، می‌توانید دور هرمنوتیک را ادامه ندهید. به ساده‌ترین قرائت، در دور هرمنوتیکی، کل را در پرتو بخش‌ها و بخش‌ها را در پرتو کل می‌فهمیم.

مؤلفه‌های هرمنوتیک روشی و هرمنوتیک فلسفی چیست؟ آیا می‌توان از مجموعه قواعدی که از هرمنوتیک روشی یا فلسفی استنباط می‌شود، بهره برد؟

هرمنوتیک فلسفی، اصول کاربردی به شما نمی‌دهد؛ چون بحث فلسفی است. در آنجا مبانی فلسفی مشخص می‌شوند؛ مثل اینکه آیا معنای متن، متعین است یا نامتعین؛ یعنی فارغ از مخاطبان، آیا معنای متن مشخص است یا نه، بنابراین بحث‌های این هرمنوتیک می‌توانند مبانی هرمنوتیکی فهم متون باشند. مباحث هرمنوتیک فلسفی از سنخ مباحث فلسفی با نگاه درجه‌دوم است و روش و متد نمی‌دهد، بلکه فقط از امکان متد و روش بحث می‌کند.

در این هرمنوتیک، پیش‌زمینه‌های روش و مبانی روش را به‌دست می‌آوریم، اما هرمنوتیک روشی درباره روش مباحث فراوانی دارد؛ مثل دور هرمنوتیکی. مباحث دیگری هم وجود دارد. اصاله الظهوری که گفتید، مهم‌ترین ابتکار علم اصول است. در زبان‌شناسی و علوم مانند آن، ما چنین بحثی را نمی‌بینیم، ولی قابل بحث است. هرمنوتیک روشی در دوره‌های ابتدایی تقریبا از سنخ لغت‌شناسی و زبان‌شناسی و مانند آن بوده است؛ گرچه تفاوت‌هایی هم با آن‌ها داشته است. غربیان در طرح این مسائل، خوب جلو رفته‌اند. من شاخه‌های زبان‌شناسی را بیشتر ترجیح می‌دهم؛ زیرا زبان‌شناسی امروز به حد کافی رشد کرده است و مطالعات زبان‌شناختی، افق‌های جدیدی را برای مطالعات دینی باز کرده‌اند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.