صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

درباره اهمیت ویراستاری

  • کد خبر: ۲۰۹۲۸۰
  • ۱۱ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۹
درنگی بر اهمیت ویراستاری به مناسبت یازدهم بهمن زادروز استاد سمیعی گیلانی و روز ویراستار.

به گزارش شهرآرانیوز امروز و به مناسبت زادروز زنده یاد استاد احمد سمیعی گیلانی، پدر ویراستاری ایران، آیین‌هایی ازجمله در فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزار می‌شود. بماند که دوسه سالی است، ویراستاران این روز را به «روز ویراستار» هم می‌شناسند و امیدواریم به زودی ثبت رسمی آن را در گاه شمار ایرانی هم ببینیم.

استاد سمیعی گیلانی که امسال در دومین روز از چشم گشودن بهار، چشم بر جهان بست و غم بر دل دوستداران نشاند، از نام آوران حوزه ادبیات و ویرایش و ترجمه بود. او ترجمه را با برگرداندن رمان «دلدار و دلباخته»، از ژرژ ساند شروع کرد و بعد‌ها آثاری از نویسندگان بزرگی مانند ژرژ پرک و گوستاو فلوبر را به فارسی برگرداند، اما نام او همواره در عرصه ویرایش زبانزد است؛ هم از ویراستاران بنام بود و هم آثاری ارزشمند در این حوزه به یادگار گذاشت و هم در سال‌هایی تکیه گاه شورای عالی ویرایش صدا و سیما شد. در جایگاه یک ویراستارِ شاگرد می‌خواهم بگویم که بزرگی استاد سمیعی را در زمینه ویراستاری باید از قلم کسی، چون دکتر محمدجعفر یاحقی که خود عضو فرهنگستان است و یکی از نخستین کتاب‌ها را در حوزه ویرایش تألیف کرده است، خواند که پس از درگذشت استاد سمیعی در سوگنامه‌ای نوشت:

«استاد احمد سمیعی (گیلانی) سال‌ها برای ویرایش، ترجمه و درست نویسی فارسی پدری کرد و مخصوصا ویرایش را از آب وگل بیرون کشید، سروسامان داد و راهی بازار کرد. میزان درد فقدان او را از فرانکلین، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، مرکز نشر دانشگاهی و «نامه» فرهنگستان باید پرسید که سال‌های سال در کانون هرکدام حضوری محسوس داشت. اگر او اجازه می‌داد که نامش را در شناسنامه کتاب‌هایی که با ویرایش وی تشخص یافته و راهی بازار شده، قید کنند، امروز چه همه کتاب‌هایی که به نام او مزین نبود!

یا اگر نام ویراستاران و خبرگانی که مستقیم از کلاس‌ها و جلسات، یا غیرمستقیم از کتاب‌ها و آثار او بهره برده اند در دفتری ثبت می‌شد، آن دفتر اینک کتابی کرامند شده بود که کمتر صاحب نامی را در عرصه ویرایش، ترجمه و نویسندگی آکادمیک فارسی می‌توانستی یافت که به بودن نامش در این کتاب مفتخر نباشد؛ امّا، احمد سمیعی مرد خودنمایی نبود هرچند که اگر هم می‌بود حقّش بود... مراکز و نهاد‌های ویراستاری یا نه همه ویراستاران امروز ناباورانه به سایه او بالای سر کتاب‌ها خیره مانده اند و از خود می‌پرسند: چه کسی جای خالی احمد سمیعی را پر خواهد کرد؟...»

ویراستاری و ده ها، اما و اگر!

و حال در این روز ویراستار، پرسش‌هایی پیش روی ماست: چرا باید یک متن ویرایش شود؟ چرا چنین ضرورتی احساس شد؟ ابتدا کدام زبان به ضرورت آن پی برد؟ چه کسی یا کسانی چنین تصمیمی گرفتند؟ بر چه اصل و قانونی دست به این کار زدند؟ آیا در سده‌های گذشته، نویسندگان و شاعران بنام هم آثارشان را ویرایش می‌کردند؛ اگر پاسخ مثبت است، براساس چه شیوه نامه‌ای این اتفاق می‌ا فتاد؟ خودشان ویرایش می‌کردند یا ویراستارانی بودند که این وظیفه را برعهده داشتند؟

آیا به این افراد ویراستار می‌گفتند یا نام دیگری بر این افراد نهاده می‌شد؟ حدود اختیار آن‌ها چقدر بود؟ آیا ویراستاری آیین نامه مشخصی دارد؟ دانش ادبی و زبانی چه سهمی در ویراستاری دارد؟ دانستن دستور زبان چطور؟ آیا یک ویراستار برای ویرایش هر کتابی باید «همه چیز دان» باشد؟ در دعوای میان زبان شناسان و ادیبان بر سر درست و غلط، حق با کیست؟

ویرایش به مفهوم امروز از چه زمانی شروع شد؟ چه کسانی شایستگی دارند ویراستار شوند؟ چه کتاب‌هایی برای فراگیری دانش ویرایش وجود دارد؟ چرا در این آثار آموزشی اختلاف نظر‌های فراوانی دیده می‌شود؟ نظر و دیدگاه درست یا درست‌تر کدام است؟ چرا حتی سازمان‌ها و دستگاه‌های رسمی و دولتی به رعایت شیوه نامه فرهنگستان ملزم نشده اند؟ آیا در حوزه ویرایش چیزی به مفهوم «درست» و «نادرست» وجود دارد؟

آیا دست ویراستار برای ویرایش یک متن باز است؟ ویراستار تا کجا می‌تواند به سبک نوشته و نویسنده دست بزند؟ آیا همیشه حق با ویراستار است؟ چرا برخی تصورشان از ویراستاری صرفاً نشانه گذاری است؟ چرا هنوز این باور همه گیر نشده است که ویرایش خوب و علمی، به اعتبار یک اثر می‌افزاید و در خوانش بهتر آن مؤثر می‌افتد؟ و....

سروکله ویرایش از چه زمانی پیدا شد؟

نوشته اند طبق گفته کنفوسیوس، حدود پانصد سال پیش از میلاد، ویراستاری در کشور چین مرسوم بوده است. حتی می‌گویند که گویا در کتیبه بیستون که به سه زبان پارسی باستان، ایلامی و بابلی نوشته شده است، شخصی آن را ویرایش کرده است. در اوستا و ترجمه کلیله و دمنه و ترجمه هزار و یک شب هم نمونه‌هایی از تغییرات و آرایش را یاد می‌کنند که می‌توان آن را کوششی ویرایشی دانست.

به گفته فرهاد قربان زاده (زبان شناس) کتاب هشتم «دینکَرد» از نمونه‌های بسیار کهن تلخیص [بخوانید ویرایش]است که خلاصه اوستای دوره ساسانی را در بر دارد و آذَرفَرنبَغ فرخ زادان و آذرباد امیدان در قرن سوم هجری آن را گرد آورده اند. بازنویسیِ متنی دشوار به زبان ساده مانند «کلیله و دمنه» نصرا... منشی که واعظ کاشفی سبزواری (قرن ۹) ساده نویسی کرد و نام آن را «انوار سهیلی» گذاشت، نیز نوعی ویرایش است. تصحیح متن نیز صورتی از ویرایش است که ویراستار می‌کوشد اشکالات مؤلف را اصلاح کند و از طریق مقابله نسخه‌ها الحاقیات را جدا کند و آنچه را به متن اصلی نزدیک است بیابد.

اما گویا نوشته‌ای که از دوران صفویه به نام «مُنشآت سلیمانی» وجود دارد، نشان دهنده کوشش‌های جدی تری از ویرایش است که ازجمله در حوزه رسم الخطی تغییراتی در آن دیده می‌شود.
دکتر عبدالحسین زرین کوب هم از زبان عماد کاتب نقل می‌کند: «چنان دیدم که هیچ کس کتابی نمی‌نویسد الاّ که، چون روز دیگر به آن بنگرد، گوید که اگر فلان سخن چنان بودی یا اگر فلان کلمه به آن افزوده می‌شد، بهتر می‌بود.»

جالب است که بدانیم در مواردی از متون گذشته هم نکته‌های ویرایشی یافت می‌شود که بی شباهت با روزگار ما نیست. در دستور دبیری (متنی از قرن ششم هجری) نوشته محمدبن عبدالخالق میهنی از فاصله گذاری سخن به میان آمده است: «هرگاه که در پارسی دو نام را ترکیب کنند و یکی گردانند، شرط آن است که اگر بدان مرکّب بر دو معنی دلالت می‌کنند، جداگانه نویسند، چون «خوارزم شاه» و «کرمان شاه» و اگر بدان مرکّب بر یک معنی بیش دلالت نمی‌کنند، پیوسته نویسند، چون «ملکشاه» و «ایرانشاه».»

این موارد نشانه‌هایی به ما می‌دهد که ویرایش (البته نه به معنای امروزی) پیشینه‌ای تاریخی دارد و هرکدام از این کوشش‌های بزرگان، راهی را گشوده است که امروز به آن رسیده ایم. البته ویراستاری در دوره‌های معاصرتر و از قاجار به بعد تاریخی مخصوص به خود دارد که حوزه ویرایش را علمی‌تر و دقیق‌تر کرده است؛ به ویژه پس از صنعت چاپ و تولد مطبوعات، ویراستاری بیشتر به سمت قاعده و شیوه رفت.

گره پیچیده‌ای به نام «شیوه نامه»!

و، اما شیوه نامه خود دردسر دیگری ایجاد کرد. تجربه بیش از دو دهه کوشش در حوزه ویرایش و ویراستاری و درست نویسی به من آموخته است که مهم‌ترین مشکل در این وادی، پراکندگی شیوه نامه‌های ویرایشی است. ناشران، دانشگاه ها، وزارت خانه ها، رسانه‎ها، سازمان‌های دولتی و غیردولتی و حتی افراد با سلیقه شخصی و اجتهادی، هرکدام شیوه و دستورخطی را دنبال می‌کنند که گاه به شدت با هم در تضاد است.

این بلبشوی نامبارک آسیب‌های فراوانی زده است که ازجمله آن ها، سست شدن و نادیده انگاشتن اصل ویرایش است. درواقع وقتی تا این اندازه اختلاف نظر وجود داشته باشد، حرمت و حیثیت و اهمیت موضوع ویرایش را هم خدشه دار می‌کند. از طرف دیگر جامعه و صاحبان قلم را هم در شیوه درست نگارش به تردید می‌اندازد و مرز‌های درستی و نادرستی را به هم می‌ریزد.

این چندگونگی شیو‎ه نامه‌ها در نظام اداری نیز وجود دارد و برای هر سازمان و نهاد شیوه و قالب مشخصی تعریف شده است که در بسیاری از این شیوه‌ها غلط‌های آشکار نحوی و دستوری و بیگانه نویسی دیده می‌شود. این غلط‌ها به قدری کلیشه شده است که گاهی حذف یا اصلاح آن ها، انقلابی بزرگ تلقی می‌شود.
در چنین اوضاع و احوالی، فعلا «دستور خط فارسی» فرهنگستان با همه کاستی‌هایی که دارد؛ می‌تواند درحوزه ویرایش صوری و رسم الخط، تکلیف ناشر و نویسنده را روشن کند و موجب یکدستی شود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.