صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

ترجمه ده‌هیچ از آثار تألیفی جلو است | سود بی‌دغدغه ناشران یا ژست روشن‌فکری خوانندگان؟

  • کد خبر: ۲۳۱۳۹۹
  • ۰۲ تير ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۸
در کنار همه عواملی که سبب نادیده‌گرفته‌شدن آثار داخلی در مزنه ادبیات شده‌اند، ژست روشن‌فکری نیز واگیر پیدا کرده است.

به گزارش شهرآرانیوز، سلیقه‌ای‌عمل‌کردن در امتیاز به آثار هنری همیشه مثل آفت است. اگرچه ملاک اصلی خوب یا بد بودن اثر هنری را می‌توان عوامل بسیاری دانست اما باز نمی‌توان از چیزی باعنوان «سلیقه» و «مذاق» غافل شد. قدرتش زمانی‌ است که سبب حذف‌شدن یا نادیده‌گرفتن اثر هنری می‌شود.

نمی‌شود گفت اولین‌بار چه‌کسی نسخه دیدگاه «دیدن و خواندن آثار خارجی نشانی از راه‌یافتن به روشن‌فکریست، یا ندیدن آثار داخلی افتخارست» را پیچاند اما در کنار این، موارد دیگری ازجمله بی‌ارزش‌شمردن آثار داخلی، نقد‌های تندوتیز از هر سو و البته مسئله ممیزی و سانسور، اقتصاد و همه‌وهمه چیزی است که رفته‌رفته سبب کنارگذاشتن آثار داخلی شده است.

اکنون در کنار همه عواملی که سبب نادیده‌گرفته‌شدن آثار داخلی در مزنه ادبیات و سینما و... شده‌اند، چنین ژستی نیز واگیر پیدا کرده است. تکثیرش چنان است که انگار همه به بهانه درد‌های بشری لاجرم خودشان را به این مرض مبتلا می‌کنند تا دردمندی‌شان در زمینه شناخت اثر هنری بهتر فهمیده شود. یا که لااقل وانمود می‌کنند که از مبتلایانند. این را با یک نگاه ساده می‌شود فهمید و بار‌ها ترسید از اینکه مبادا آلوده به بازی شویم. در نتیجه برای هر کسی که دستی به آتش ندارد، این مسئله عیان‌ترست.

چرا برخی نخواندن کتاب ایرانی را افتخار می‌دانند؟

ماجرا گشت‌وگذار در چند صفحه مجازی شخصی هنردوستان و هنرمندان و روی‌هم‌رفته توی نخ امثالشان رفتن و پی‌بردن به این مسئله است که چرا آثار هنری خارجی همیشه ده‌هیچ از آثار داخلی جلوترست. یا ساده بپرسم چرا خواندن کتاب نویسندگان خارجی و ترجمه آثارشان طرفداران پروپاقرص‌تری دارد؟ یا اصلاً چرا دیدن فیلم‌های خارجی، چنان‌که از افاضاتش می‌گویند آدم را تا ساحت بزرگی و دانش بی‌حد سینما و ادبیات می‌رساند؟ که البته منکر بسیاری از آثار شاخص خارجی نمی‌توان شد.

 بی‌شک بسیاری از آثار در حوزه سینما و ادبیات آنان غنی و سرشارست. آن‌ها کم‌تر از آثار نویسنده یا کارگردان ایرانی گرفتار ممیز و سانسور می‌شوند و فرهنگ در آنجا چیز متفاوتی است. اما صرف‌نظرکردن از این‌ها، چرا برخی نخواندن کتاب ایرانی و ندیدن سینمای ایران را افتخار می‌دانند؟ چرا گیرافتادن در دام چنین‌تفکر و سلیقه‌ای که علتش احتمالاً از چند عامل نشأت می‌گیرد، نشانی از روشن‌فکری است؟

منصفانه نیست اگر بگوییم فیلم یا کتاب خوب ایرانی نداریم. از طرفی شاید هجمه وسیعی از ظواهر سانتی‌مانتال و ژست‌های فریبنده ظاهری است.

این چیز‌ها دیگر در بین برخی هنردوستان چنان فت‌و‌فراوان شده که به میمنت عشق به آثار هنری، برخی دیگر عین همان بازیگران یا نویسندگان خارجی می‌پوشند، حرف می‌زنند و لابد حتی عین آن‌ها فاز غم می‌گیرند؛ بنابراین براین شدم تا بفهمم مشکل کار از کجاست؟

ناشرانی که برای نویسنده ایرانی تره هم خُرد نمی‌کنند!

فهمیدن ریشه چنین‌اموری و پیداکردن علت مذاق ادبی یا سینمایی مخاطبان فقط به اثر هنری خارجی و بعد نک‌وناله‌کردن از کیفیت پایین آثار داخلی و حتی گفتن جملاتی همچون «من که هیچ فیلم ایرانی نمی‌بینم»، همه‌وهمه مرا واداشت تا دنبال این سرنخ بروم.

 ابتدا بر این شدم تا فهرستی از سؤالات را تهیه کنم و از ناشران بپرسم؛ مثلاً اینکه چرا کتاب ترجمه خواهان بیشتری نسبت‌به کتاب تألیفی دارد؟ سؤالات تعدادشان در حد چهار‌پنج‌تایی بیشتر نبود. تماس‌گرفتن به چند نشر معتبر و پرسیدن چنین‌سؤالاتی شکستن شاخ غول نبود، کاری بود که با چند تماس و معرفی حل می‌شد. اما مدیر محترم نشر «روز اول» به‌بهانه ساعت کاری متفاوت، قسر در رفت. روز بعدی باز متفاوت‌تر از باقی روز‌ها اعلام شد.

بعدش نوبت رسید به نشر بعدی. به آن یکی هم سؤالات را فرستادم؛ دید، اما پاسخی نداد. رک‌و‌پوست‌کنده گفت «تن به مصاحبه نمی‌دهد» که این پاسخ خودش درخور همان ابتلا به ژست روشن‌فکریست.

همه این مواردی است که به‌راحتی می‌شود تن به پاسخ نداد و مسئله همچنان پادرهوا بماند. وقتی آخرین نشر هم مدیرش در استراحت مطلق کسالت چندروزه بود، دیدم هیچ آدم مشخصی پاسخ سؤالاتم را نخواهد داد.

یک هفته از تماس‌های مکرر و پیام‌های دیده‌شده و پاسخ‌داده‌نشده، گذشت و فهمیدم اشکال کار نه‌فقط برعهده کم‌کاری، گوشه‌نشینی برخی نویسندگان یا عدم حمایت و سلیقه‌ای‌عمل‌کردن ناشران آثار ادبی و سینماست، که بخش اعظمی از آن بابت مسئله اقتصاد و سودآوری است.

ناشران به‌دلیل شرایط سخت نشر و تولید کاغذ، برای نویسنده ایرانی (به‌ویژه از نوع تازه‌کارش) تره هم خرد نمی‌کنند؛ بنابراین این فقط اثر نویسنده خارجی است که دیگر از زیر فیلتر تبلیغات و شناخت مخاطبان و هزار مسئله گذشته و حالا که سری تو سر‌ها درآورده، بی‌هیچ زحمتی می‌شود آن را چاپ کرد و به همین دلیل است که مترجمان از مؤلفان وضع بهتری دارند و کار نویسنده ایرانی درآمده است.

نویسنده ایرانی خودش باید در صفحات شخصی از کارش تبلیغ کند، آنلاین باشد، بماند تا فراموش نشود و همچنان که می‌نویسد، کماکان به تبلیغ اثر خود بپردازد؛ همین‌هاست که او را رفته‌رفته دچار این ژست می‌کند تا در ذهن مخاطب رد آشنایی از آثار خوب و حرفه‌ای ادبی و سینمایی بگذارد تا کارش دیده شود؛ عملی فرسایشی و زمان‌بر و دیگر این‌جا ابتلا به ژست روشن‌فکری، سلیقه یا نگاه شخصی کسی عملی ابتدایی و پرافاضات دیده نمی‌شود؛ بلکه مشخصاً گردابی است شلوغ و درهم، و چرخه‌ایست نامعلوم که هم چیزی را دفع می‌کند و هم سبب رشد آن می‌شود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.