نمیدانم زیارت حضرت رضا (ع) چه خاصیتی دارد که زائر به حال مجاور غبطه میخورد و مجاور به حال زائر. ما مشهدیها که مفتخریم مجاور امام مهربانمان باشیم، به حال زائران غبطه میخوریم، به اینکه چگونه با چشمان اشک بار وارد حرم میشوند و اذن دخول میخوانند و نمازهای صبح و ظهر و مغرب را فرصت دارند در حرم به جماعت بخوانند.
در دوران دانشجویی که چند سالی در دانشگاه اصفهان درس میخواندم و از مشهد به دور بودم، چندین نوبت قسمت شد با کاروان زیارتی دانشجویان به مشهد آمدم. در حسینیهای نزدیک حرم اسکان داشتیم. آن دسته جمعی حرم رفتنها و زیارت نامههای جمعی و روضههای داخل صحن و دسته سینه زنی حس و حال عجیبی داشت.
تجربه زائر بودن را مشهدیها وقتی به نجف و کربلا مشرف میشوند خوب حس میکنند و دلشان عجیب برای امام هشتم تنگ میشود، برای همین وقتی به مشهد بر میگردند نعمت مجاورت با امام را بهتر درک میکنند. برای همین حق میدهم به زائران که به حال مجاوران غبطه بخورند.
ما مشهدیها هر وقت دلمان تنگ شود، هر وقت غصه داشته باشیم، هر وقت غمی بر دلمان بنشیند، امامی داریم که برایش درد دل واگویه کنیم و امام دست آرامش بخشش را بر سینه مان گذارد و آراممان کند. ما مشهدیها خیلی خوش روزی هستیم که خطبه عقد مان در حرم جاری میشود، عید و عزاداری هایمان با حرم گره خورده است، چون خداوند فرزندی به ما عطا میکند به رسم شکر و سپاس از خدا و امامش به اولین زیارت حرم میبریمش؛ و ما مشهدیها دل خوشیم آن دم که چشم از جهان فرو بستیم، روی دوش مردم آخرین بار به زیارت حضرت شمس الشموس برویم و او دستگیرمان باشد. اصلا همه شیرینی مجاور بودن برای همان دم آخر است. مگر میشود امام حواسش به همسایه اش نباشد.