گویا عدهای ناراحت اند از اینکه آقا حمیدرضا فرزند آقای عارف دریک جلسه معارفه حضور داشته است آن هم در حالی که مسئولیتی در دولت ندارد. به نظرما که نه تنها این چیزها ایراد ندارد بلکه خیلی هم خوب است که فرزند یک مسئول جلو چشم خود مسئول باشد و آقازاده خودش را تحت نظر بگیرد. چون مورد داشته ایم فرزند مسئول کنترل نشده، رفته از ترکیه جنس آورده است.
مورد داشته ایم فرزند مسئول جلوی چشم نبوده بعد معلوم شده وقتهایی که جلو چشمش نبوده رفته از یک رانت بزرگ استفاده کرده است یا بسیاری موردهای دیگر که خودتان بهتر در جریان هستید. ما که میگوییم اصلا نه تنها آقای عارف، بلکه بقیه مسئولان هم هر جا جلسه ای، معارفه ای، چیزی دارند بچه شان را با خودشان ببرند و چهارچشمی مواظبش باشند. شاید رسانهها ناراحت شوند ولی بهتر از این است که فرت و فرت خبر بیاید فلان آقازاده فلان دسته گل را در فلان مکان به آب داد!
با ۲ میلیاردو ۷۰۰ میلیون تومان چه کار میتوان کرد؟ شما توی همین مشهد خودمان هم که بخواهید خانه بخرید با این پول نهایتا میتوانید یک واحد هشتاد متری داخل خیابان جلال آل احمد بخرید که البته آسانسور و انباری و پارکینگ هم داشته باشد. ولی خودمانیم! هشتاد متر تقریبا کوچک است. حالا همین ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان ناقابل را آقای مجید عشقی، رئیس سازمان بورس به خودش وام داد ولی همه ناراحت شدند.
یکی حسودی کرد که چرا بازپرداخت این وام این قدر طولانی است و به جای سه چهار سال، ده سال زمان دارد. یکی حسودی کرد که چرا سود وام چهار درصد است که با تورم ۴۰ درصد کنونی یعنی هیچ. یکی حسودی کرد که چرا حتی یک نفر ضامن، حتی ضامن غیرمعتبر هم این وام نداشته است و تنها ضمانتش چک بوده است. یکی حسودی کرد که چرا دم رفتنش وام گرفته است. خلاصه این قدر به این وام کوچولو حسودی کردند که نه تنها وام چشم خورد، بلکه خود وام گیرنده هم چشم خورد و از ریاست سازمان بورس استعفا داد.
مهدی طارمی گفته است که فوتبال ایران فقط حاشیه است. در جواب ایشان باید گفت که این طوریها هم نیست. ما غیر از ماجرای حواله خودرو، چمن ورزشگاه ها، مشکلات وی آی آر، ماجراهای حق پخش بازیها از صداوسیما، لباس و کیت تیم ملی، سخنان سرمربیها در پایان بازی ها، واکنش خشمناک طرف داران در ورزشگاه، انداختن لیزر روی سروصورت بازیکنان، دیر ارسال شدن اسامی به کنفدراسیون فوتبال آسیا، نداشتن پول برای پرداخت به مربیان خارجی، شکایت آن ها، جریمههای فیفا، خال کوبی بعضی بازیکن ها، ببخشید برای بقیه اش جا نیست ولی واقعا غیر اینها فوتبال ما چه حاشیهای دارد؟
از سال ۱۳۹۸ که قیمت بنزین آزاد از هزار به ۳ هزار رسید دیگر قیمت بنزین تغییر نکرده است و تنها کالایی است که در پنج سال قیمتش ثابت مانده است. آن هم در کشوری که اگر یک جنس فقط یک ماه قیمتش ثابت بماند جای تعجب بسیار دارد، اما این مایع حیات بخش هر قدر زمان میگذرد وحشت بخشتر میشود.
میترسیم یک صبح جمعه قیمتش اعلام شود و آن قدر کالای لوکسی شود که آن را بریزیم توی پارچ بگذاریم جلو مهمان؟ یا به جایی میرسد که به جای اسنپ با اسکوتر برویم سر کار؟ یا برایمان نصرفد ماشین داشته باشیم و آن را وسط خیابان ول کنیم برویم؟ شاید قیمت جدید طوری باشد که به ماشین یاد بدهیم با فتوسنتر سوخت خودش را تأمین کند؟ شاید هم مجبور شویم ماشینمان را بفروشیم که از پس مخارج ماشینمان برآییم.
شرکت آبفا اعلام کرده است که قطع آب مدارس دولتی قانونی است. البته ما به جای اینکه بپرسیم این همه پول که مدارس دولتی موقع ثبت نام میگیرند کجا میرود چند تا راه حل داریم تا قبض آب مدارس سبکتر شود. معلمها اسامی کسانی را که میگویند آقا بریم
آب بخوریم؟ آقا بریم دست شویی؟ را یادداشت کنند تا در سال بعد شهریه بیشتری از آنها گرفته شود. مأمور آب خوری مواظب باشد هیچ دانش آموزی بیشتر از صد سی سی آب نخورد. هر روز در مراسم صبحگاه از کسانی که از دست شویی مدرسه استفاده نکردند تقدیر شود.
آن قسمت از کتابهای درسی که درباره عوارض دیر دست شویی رفتن است از کتابها حذف شود. به امید روزی که قبض آب مدارس کم بارتر شود ولی از لحاظ علمی پربارتر شوند.