در بسته خبری این هفته از رئیس بانک مرکزی میگوییم که میخواهد رنگ قرمز بورس را کم رنگ کند. از مسکن میگوییم که راکدتر و بنگاههای مسکنی که داخلشان ساکتتر شده است. از ندادن سکه طلا به ورزشکارانی که خود طلا را گرفتند میگوییم. از صادرات مرغ میگوییم و در پایان درباره موج ثبت نام خودرو خواهیم گفت که میلیونها نفر را غرق خودش کرده است.
عزیزی میگفت: یک جایی، دعوایی پیش آمد. دوستم گفت: نترس. تو برو. من مثل کوه پشتتم و حمایتت می کنم. من هم رفتم و بعد از اینکه به مثابه دراز گوشی کتک خوردم و لباس هایم برای تبدیل شدن به دستمال گردگیری آماده شدند، برگشتم و به دوستم گفتم: چرا نیومدی کمک؟ مگه نگفتی مثل کوه پشتتم؟ دوستم گفت: تو دیدی کوه از جاش تکون بخوره؟ من هم کوهم!
این را گفتیم تا به این خبر برسیم که رئیس بانک مرکزی گفته است که نظام بانکی از بورس حمایت میکند. کسی هم نیست بگوید خب این نظام بانکی اگر میخواست حمایت کند از خودش حمایت میکرد که هنوز نتوانسته مبالغ نجومی ابربدهکاران بانکی را تسویه کند و ضمنا همین دو سه هفته پیش اعلام شد که مجموع زیان انباشته همین نظام بانکی که رئیس بانک مرکزی گفته مثل کوه پشت بورس است به ۴۶۳ هزارمیلیارد تومان رسیده است. خلاصه اگر جایی خواستید از ضرب المثلهایی مانند (تو اگر بیل زنی، باغچه خودت را بیل بزن) و (کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی) استفاده بفرمایید اینجا، دقیقا همانجاست.
رئیس اتحادیه مشاوران املاک گفته که بازار مسکن در رکود است. البته راستش را بخواهید اخبار رکود برای بعضی افراد مثل ما خیلی هم خوشحال کننده است. نه اینکه از این وضع اقتصاد کشور خوشحال باشیم یا بد اقتصاد را بخواهیم، نه! از این بابت خوشحالیم که بقیه هم مثل ما توانایی خرید خانه ندارند و ما در این نداشتن قدرت خرید خانه تنها نیستیم. این یعنی ما از هر گونه اخبار در مورد رکود هر بازاری که در آن قدرت خرید نداریم خوشحال میشویم، چون به آن معناست که ما در این نخریدنها تنها نیستیم و مثل ما در این باغ بسی گل بشگفته است.
اعلام شد پاداش مدال آوران المپیک نه به صورت سکه که نقدی خواهد بود. خلاصه کلام اینکه همان طور که گوشت از قیمه و قرمه حذف شد، همان طورکه پسته و بادام هندی از آجیل حذف شد، به همان سان سکه هم از پاداش ورزشکاران حذف شده است. فقط مانده است که سکه را از مهریه حذف کنند تا مشکل زندانیان مهریه هم حل شود. البته اوضاع این قدرها هم حذفی نیست، چون بعضی چیزها نه تنها حذف نشدند بلکه خیلی هم اضافه شدند. مثل چی؟ معلوم است، مثل هوای داخل چیپس.
در روزهای گذشته خبرهای زیادی از صادرات مرغ به پاکستان و عمان و روسیه داشتیم. شاید بگویید پس باید قدردان تلاشهای مرغ داران بود که گامی در جهت افزایش صادرات غیر نفتی داشته اند، ولی اگر منصفانه قضاوت کنیم نقش اصلی را مردم عادی دارند. اگر ما مردم اندازه همان ده سال پیش مرغ میخوردیم باز هم میشد فرت و فرت صادرات کنیم؟ خیر! داریم صادرات میکنیم، چون ما مردم کمتر مرغ میخوریم تا مردم بقیه کشورها هم طعم مرغ را بچشند.
هرچند کم بودن موجودی کارتمان در این مورد بی تأثیر نیست! فقط امیدواریم روزی نرسد که به خاطر اینکه ما مردم حتی نان هم نمیتوانیم بخریم، نان هم صادر بشود! راستی اینکه میگویند مرغ همسایه غاز است اینجا هم صدق میکند؟ یعنی برای مردم پاکستان، مرغ کشور ما که همسایه آنها هستیم، غاز است؟
چند روز است سایت ثبت نام یکی از خودروسازها باز شده است و تاکنون شاهد ثبت نام حداقل ۳ میلیون نفر بوده ایم. این موضوع باعث شده لطیفهها و جوکهای زیادی درباره این هجوم اینترنتی به سایت خودروسازها و علاقه خیلیها به این مدل ثبت نام کردنها ساخته شود. البته به نظر ما که این وسط یک مثبت منفی جابه جا شده است. یعنی چی؟ ی
عنی ما نباید به کسانی که هجوم بردند برای ثبت نام بخندیم بلکه حالت منطقی این است که آنها باید به ما بخندند. چون آنها اگر مثلا بتوانند تارای اتوماتیک را ۶۹۰ میلیون با ثبت نام بخرند به راحتی میتوانند بالای ۹۰۰ میلیون تومان در بازار آزاد بفروشند آن هم بدون اینکه کار فیزیکی خاصی انجام دهند و بدون اینکه یک سال عمرشان را صرف رفتن سر کار کنند، بیش از ۲۰۰ میلیون تومان به جیب زده اند. ولی ما که فقط بیننده ایم چه کار کرده ایم؟ فقط برایشان جوک ساخته ایم و به آنها خندیده ایم.
اصلا چه دلیلی دارد ما که شاید در کل یک سال نتوانیم ۲۰۰ میلیون تومان درآمد داشته باشیم به کسانی که در چند دقیقه شانس خود را برای به دست آوردن همان پول امتحان میکنند و بعضی هایشان به آن میرسند بخندیم. البته خنده هم بد نیست و بر هر درد بی درمان دواست. مخصوصا که خبرها حاکی است کمبود دارو همچنان ادامه دارد.