صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

به نان و نوا رسیدن از کنار کتاب فارسی

  • کد خبر: ۲۵۱۳۱۵
  • ۲۷ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۱
چند و، چون درس فارسی عمومی در دانشگاه‌ها در گفتگو با ۲ مدرس ادبیات را اینجا بخوانید.

خادم | شهرآرانیوز؛ این یک صحنه کاملا عادی است که به دانش آموختگان مقاطع مختلف دانشگاهی در رشته‌های غیر از زبان و ادبیات فارسی و رشته‌های علوم انسانی برخورد کنیم که توان درست خواندن شعر کهن فارسی و در مواردی حتی شعر معاصر را ندارند و جز چند نام پر طنین و تکرار، حتی نام بزرگ‌ترین نویسندگان و شاعران ایران هم به گوششان نخورده است. بگذریم از خطا‌های نگارشی و گاه غلط‌های املایی.

نه دوران مدرسه و نه درس فارسی عمومی در دانشگاه گویا چندان که باید اثرگذار نبوده اند. از طرفی تنوع کتاب‌های فارسی عمومی و سلیقه‌ای بودن انتخاب کتاب و حتی نحوه ارائه آن از سوی مدرسان نیز باعث شده گاه کتاب‌های کم کیفیت در به وجود آمدن چنین وضعی مؤثر باشند. کتاب‌هایی که برای برخی استادانِ مؤلف جنبه تجاری پیدا کرده و به منبع درآمدی برای آن‌ها تبدیل شده است. این نکته‌ای است که مدرسانی که برای تهیه این گزارش سراغ آن‌ها رفته ایم به آن اشاره می‌کنند. گزارشی که در آن به کم و کیف درس فارسی عمومی برای دانشجویان رشته‌های غیر از ادبیات پرداخته ایم.

فارسی عمومی دردی را از دانشجو دوا نمی‌کند

حمزه کفاش، که به گفته خودش حدود پنج سال ادبیات عمومی تدریس کرده است، درباره کیفیت کتاب‌های فارسی عمومی و نحوه انتخاب آن از سوی استادان و مدرسان می‌گوید: کیفیت کتاب‌های فارسی عمومی خوب نیست. کیفیت مورد نیاز برای دانشجویان در کتاب‌های فارسی عمومی، با اینکه در حجم زیاد نوشته و چاپ می‌شوند، رعایت نمی‌شود.

برای اینکه چاپ کتاب‌های فارسی عمومی حالت تجاری پیدا کرده است؛ یعنی کسانی که خودشان استاد دانشگاه هستند به خاطر اینکه منبع درآمدی داشته باشند یک کتاب فارسی عمومی تألیف می‌کنند و همان را به دانشجویان می‌فروشند. این کتاب‌ها نیاز‌های اصلی دانشجویان غیر از رشته ادبیات را برطرف نمی‌کند. در واقع تعداد کمی از کتاب‌های فارسی عمومی هستند که کیفیت لازم برای برطرف کردن نیاز‌های دانشجویان را دارند.

این کتاب‌ها شاید کمتر از انگشتان یک دست باشد. استادان هم ملاکی برای انتخاب کتاب ندارند؛ اگر خودشان مؤلف کتاب باشند همان را معرفی می‌کنند و اگر یکی از اعضای هیئت علمی شان کتابی تألیف کرده باشد، آن کتاب را انتخاب می‌کنند، چون با هم دوست یا همکار هستند. در نهایت تنها سودی که این وسط عاید کسی می‌شود، سودی است که به مؤلف و استاد دانشگاه از محل فروش کتاب می‌رسد.

این مدرس ادبیات در دانشگاه خیام، درباره اینکه کتاب‌های فارسی عمومی چه نیاز‌هایی را باید برطرف کنند می‌گوید: کتاب فارسی عمومی تنوع موضوعی زیادی دارد؛ از نثر و نظم فارسی تا ادبیات معاصر. چیزی که من فکر می‌کنم بیشتر باید در کتاب‌های فارسی عمومی ارائه شود؛ بحث آیین نگارش است. یعنی شیوه‌های درست نویسی در زبان فارسی باید حتما لحاظ شود.

درست است که به خاطر آشنایی دانشجویان با زبان و ادبیات فارسی متون برگزیده دوره‌های مختلف در کتاب آمده است، اما فکر نمی‌کنم با آن چند شعر و نثر، دانشجو شناختی از ادبیات فارسی پیدا کند. پس بهتر این است که تمرکز گذاشته شود روی مباحث آیین نگارش و ویراستاری و درست نویسی و کژتابی‌های زبان و این مباحث. حتی باید کتابی تألیف شود با همین ایده که درست نویسی و آیین نگارش را درس بدهد و این بشود عنوان فارسی عمومی. به نظرم این بیشتر به درد دانشجویان غیر از ادبیات می‌خورد.

اجباری بودن درس فارسی عمومی برای دانشجویان غیر از رشته ادبیات، یکی دیگر از عواملی است که به باور این مدرس دانشگاه، سبب شده مانند هر امر اجباری دیگر، چندان مورد توجه قرار نگیرد و دانشجویان دل به آن ندهند؛ البته باید بگویم درس فارسی عمومی بی تأثیر هم نیست.

به هر حال دانشجویان علاقه‌ای به زبان و ادبیات فارسی دارند، اما تأثیری که ما بخواهیم از آن صحبت کنیم را ندارد و، چون درس عمومی است، معمولا دانشجویان به آن به دیده انکار نگاه می‌کنند و همه صحبت در کلاس‌های فارسی عمومی و دیگر دروس عمومی این است که می‌گویند وقتمان گرفته می‌شود و می‌خواهند صرفا پاس کنند و بروند. متأسفانه اصلا درس را جدی نمی‌گیرند. در صورتی که اگر آن بحثی که من گفتم، یعنی توجه به آیین نگارش در نظر گرفته شود، شاید بچه‌ها وقتی ببینند خیلی چیز‌های زبان فارسی را نمی‌توانند اصلا بنویسند، به خودشان بیایند.

نقش استادان و مدرسان در جذب دانشجو و انتقال مفاهیم نیز انکارناپذیر است، اما برای درس فارسی عمومی معمولا از مدرسانی استفاده می‌شود که تجربه کمی دارند. کفاش با تأیید این نکته می‌گوید: فارسی عمومی واحدی است که یا به استاد داده می‌شود که تعداد واحدهایش در ساعت دانشکده اش تکمیل نشده یا به بچه‌هایی سپرده می‌شود که دانشجوی دکتری هستند یا دانش آموخته شده اند و کاری ندارند.

البته بیش از استاد، دنبال کردن یک ایده محوری درست، مهم‌تر است. به فرض اگر قرار است آیین نگارش تدریس شود، تمام استادان باید همین کار را انجام دهند. در صورتی که من خیلی استاد‌ها را دیده ام که سر کلاس حتی خواندن متون برگزیده را هم انجام نمی‌دادند و فیلم می‌گذاشتند تا درباره اش حرف بزنند.

یعنی گاهی حتی خود استاد هم درس را جدی نمی‌گیرد. می‌گویند فارسی عمومی است و سخت نگیریم تا تمام شود و برود. اما اگر واقعا برنامه درستی برای فارسی عمومی نوشته می‌شد که همه روی یک نقطه کانونی دست می‌گذاشتند که کلاس حول آن بچرخد، به نظرم به آن هدفی که این درس دارد، نائل می‌شدند.

اما وزارت علوم چه نقشی می‌تواند در این میان داشته باشد؟ چطور می‌تواند وضع موجود را سامان بدهد؟ کفاش در این باره یادآور می‌شود: معمولا وزارتخانه در چارت درسی برای دروس تخصصی سرفصل‌هایی را پیشنهاد می‌دهد. برای فارسی عمومی هم می‌توانند همچنین کاری بکنند، اما آیا به نظرتان واقعا استادی که خودش کتابی نوشته به آن قانون قائل می‌شود؟

بعید می‌دانم. طرف رفته کتابی سر هم کرده و می‌خواهد پولی دربیاورد. اصلا هیچ ملاک و سنجه‌ای نیست که بگوییم کتاب براساس آن نوشته شده است. به نظرم بهتر است وزارت علوم به جای اینکه کتاب معرفی کند، بیاید یک سری ملاک‌های اصلی را اساس قرار بدهد و بگوید تمام کتاب‌های فارسی عمومی باید براساس این چند محور نوشته شوند. بعد هر کدام از کتاب‌ها ملاک‌ها را رعایت نکرده باشند از چرخه حذف می‌شوند. فکر می‌کنم این بهتر از این است که کتابی را مشخص کنند. چون کسی که خودش کتابی نوشته باشد این موضوع را رعایت نمی‌کند.

مدرس در ایجاد انگیزه نقش مهمی دارد

آمنه مجذوب صفا، که دانشجوی مقطع دکتری رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی است و مدرس ادبیات نمایشی و فارسی عمومی در مؤسسه آموزش عالی اقبال لاهوری و فردوس و خود دانشگاه فردوسی مشهد، درباره کیفیت و نحوه انتخاب کتاب از سوی مدرسان می‌گوید: براساس تجربه‌ای که من داشته ام، کیفیت کتاب‌ها متغیر است، یعنی هم کتاب‌های کم کیفیت داریم و هم کتاب‌های باکیفیت. اما اینکه مدرس چطور کتابی انتخاب می‌کند، ملاک‌های مختلفی دارد؛ یکی براساس انتخابی است که بزرگان این رشته انجام می‌دهند، چون معمولا فارسی عمومی را دانشجویان دکتری درس می‌دهند، پیرو استادان بزرگ‌تر کتاب را انتخاب می‌کنند.

اتفاق دیگری که می‌افتد این است که گروه ادبیات فارسی آن دانشگاه برای کل فارسی عمومی‌ها تصمیم می‌گیرد که چه کتابی انتخاب و تدریس شود و به نوعی منبع را مشخص می‌کند. بعضی وقت‌ها هم دست مدرس باز است و آن کتابی که بیشتر به آن مسلط است را انتخاب می‌کند.

در بحث تأثیرگذاری فارسی عمومی برای دانشجویان، او به دو نکته اشاره می‌کند؛ یکی نقش مدرس و استاد در ایجاد علاقه، از سوی دیگر اجباری بودن درس که باعث جدی نگرفتن و گریز دانشجویان از آن می‌شود: مسئله‌ای که وجود دارد این است که ایجاد علاقه در دانشجو خیلی به استاد بستگی دارد، اما در مجموع به علت اینکه درس عمومی است و نوعی اجبار در گذران آن برای رشته‌های غیر از زبان و ادبیات فارسی وجود دارد، گذراندنش چندان خوشایند بچه‌ها نیست.

ولی با همین حال، به استاد خیلی بستگی دارد و خیلی وقت‌ها استاد‌ها می‌توانند با نحوه تدریس و انتخاب مواد درسی که سر کلاس می‌برند، بچه‌ها را به مطالعه بیشترِ ادبیات به صورت عمومی علاقه مند‌تر کنند. این را براساس تجربه شخصی خودم می‌گویم که دانشجویی داشته ام که پس از پایان کلاس ادبیات عمومی خواهان معرفی کتاب‌هایی برای مطالعه شده است.

مجذوب صفا چندان با ایده تدریس آیین نگارش در کلاس فارسی عمومی موافق نیست: با اینکه فقط آیین نگارش و درست نویسی و ویراستار آموزش داده شود خیلی موافق نیستم. ممکن است آیین نگارش و ویرایش در آینده خیلی به درد دانشجویان رشته‌هایی مانند حقوق، بخورد، ولی برای رشته‌ای مانند دام پزشکی، چنین نیست؛ و از آنجایی که ذهنیت بچه‌ها این است که درسی اجباری را می‌گذرانند، ترجیحشان این است که شعر یا داستان بخوانند تا لذتی هم برده باشند. در صورتی که آیین نگارش و دستور، یک جور‌هایی بچه‌ها را با روحیه خشک ادبیات مواجه می‌کند. البته از نظر کاربردی بودن، آیین نگارش و دستور برای اغلب رشته‌ها خیلی کاربردی است.

این مدرس ادبیات درباره نقش وزارتخانه نیز خاطرنشان می‌کند: مسئله این است که سرفصل‌های فارسی عمومی خیلی گسترده است و به قدری بحث وسیع است یک جوری باعث شده هر کسی ساز خودش را بزند؛ یکی ممکن است که دستور و آیین نگارش درس بدهد و دیگری شعر و داستان. وزارتخانه می‌تواند با محدود کردن منابع و جلوگیری از تولید منابع جدیدِ کم کیفیت، کار را سامان بدهد. کتاب‌های فارسی عمومی مقداری هم برند هستند، دوره‌هایی می‌آید که همه یک کتاب خاص را درس می‌دهند و بعد آن کتاب از مد می‌افتد. 

مثلا در دهه ۷۰ کتاب «پنج استاد» کتابی بود که همه همان را درس می‌دادند. اما الان هیچ کس آن را یادش نیست و کسی آن را درس نمی‌دهد. دوره‌ای بودن کتاب‌های فارسی عمومی باز دو سویه دارد؛ یکی اینکه تنوع را می‌برد بالا و از سوی دیگر ممکن است کتابی که الان سرآمد است و همه به آن اقبال دارند، کتاب خیلی باکیفیتی نباشد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.