هما سعادتمند - قدیم، سر خلوتی داشته زندگی. اسیرنبودن در مجازها و ظواهر فرصتی فراهم میآورده تا پس از رتقوفتق امور خانه یا تلاشی موجه برای کسب روزی حلال، آدمها باقی وقتشان را صرف دورهمنشینیهایی کنند که آیینها و سنتها را زنده نگه میداشته است. این آیینها بسته به رویدادهای ملی و مذهبی متفاوت بوده، اما کم نبودهاند. بازارشان همیشه داغ بوده، حتی در ماه رمضان که گمان میرود روزهداری آدمها را کمحوصلهتر میکند و رمقی برایشان باقی نمیگذارد.
رمضون آمد با ۳۰۰ تا سوار
در یکی از این رسوم معمول ماه رمضان، جوانان، محله را قدم میگرفته، در خانه اهالی را دقالباب میکردهاند و شعری بلند با این ضربآهنگ میخواندهاند: «این در حولی رو به کربلا/ صاحب حولی وجودش بیبلا/ آی رمضون، ا... رمضون/ چوبکی برداشت گفتا روزه بدار/ اگه روزه بگیرم لاغر مُشُم/ اگرم که نگیرم کافر مُشُم/ آی رمضون، ا... رمضون/ درای حولی دستگیرش طلا/ صاحاب حولی مِره کربلا/ آی رمضون، ا... رمضون/ درای حولی دستگیرش مسی/ صاحاب حولی مِره عروسی...» در این موقع صاحبخانه باید بسته به وسع و کرم خود ظرفی آجیل یا شیرینی به جمعیتِ پشت در میداده و شیرینکامی را برای خانواده خود از خداوند طلب میکرده است.
شبیه این رسم را با تغییراتی میتوان در میان مردم تربتحیدریه و سبزوار دید؛ مردم سبزوار شب ۲۷ ماه مبارک رمضان را که شب کشتن ابنملجممرادی بهدست امام حسن مجتبی(ع) است، جشن میگیرند. در این شب اهالی این دیار، آیینی با نام «ملاقهزنی» اجرا میکنند. در این آیین پسرهای جوان، چادر یا پارچهای مشکی بر صورت میکشند و در خانه همسایهها را با ملاقه میکوبند و بدون کلامی حرف منتظر میمانند. صاحبخانه در را باز میکند، ملاقه را از شیرینی، شکلات و دیگر تنقلات پر میکند و از کوبنده در میخواهد که بر ابنملجم لعنت بفرستد. جوان صورتپوشیده ابنملجم را لعن میکند و میرود.
ترنا بازی ماه روزه
«درنا بازی» یکی دیگر از این آیینها بوده است. ترنا که در لفظ مشهدی درنا خوانده میشود، حکم سرگرمی پس از افطار را برای جوانان داشته است. معمولا مردان جوان در مشهد قدیم، ساعتی پس از اذان مغرب، کنج قهوهخانهای دور هم جمع میشده و بازی میکردهاند. درنا در واقع تکهای کرباس بوده که بهصورت گلوله بر سر پارچهای دیگر بسته و برای تنبیه بر کف دست میکوفتند. در ابتدای بازی ۳ نفر بهقید قرعه بهعنوان شاه، درناخور و جلاد انتخاب میشدهاند. شاه حکم بهدرنازدن میداده و جلاد با تمام قدرتش درنا را کف دست درناخور میزده است. درناخور از شاه طلب بخشش میکرده و شاه هم برای بخشیدنش شرطی میگذاشته است. خرید زولبیا و بامیه برای جمع حاضر، شرطی معمول بوده که جوانها در ماه مبارک رمضان پیشنهاد میکردهاند. اگر درناخور این شرط را میپذیرفته، آزاد میشده وگرنه همچنان باید این درد را تحمل میکرده است. در این بازی بعضی جوانها برای اینکه زور بازو یا قدرت تحمل خود را بیازمایند و زهرچشمی به بقیه جوانان محل نشان بدهند، درناخوری را کش میدادند، اما بالأخره مغلوب میشدهاند. در منابع مکتوب، ترنا را یکی از بازیهای کهن ایرانی تعریف کردهاند که در خراسان تا چند سال پیش همچنان باقی بوده و رواج داشته است. ترنا را بازی «میر و وزیر» یا «شاه و وزیر» هم میگویند.
شبخوانی
در نبود وسایل ارتباطجمعی، شبخوانان معمولا مثل پاسبانان شب، بیدارباش بودهاند. آنها فانوس بهدست با طبل و شیپور در محلات مختلف میگشته و مردم را برای سحر بیدار میکردهاند. شبخوان که معمولا پیری خوشصدا و معتمد مردم بوده، اشعاری را زمزمه میکرده و گاهی دستی بر طبل میکوبیده است. یکی از اشعاری که از قدیم باقیمانده و آخرین شبخوانان شهر آن را در حافظه داشتهاند، این بوده است: «یا رب تو به ملک خویش پاینده تویی/ در ظلمت شب صبح نماینده تویی/ درهای امید بسته شد بر من غریب/ بگشا در تو ای که گشاینده تویی/ یارب به محمد(ص) و علی(ع) و زهرا(س) / یارب به حسن(ع) و حسین(ع) و پنجتن آلعبا/ عصیان مرا دو نیم کن هر سال/ نیمی به حسن(ع) بخش نیمی به شهید کربلا...»
پیش از این ایام، اما شبخوانیها در ۳ نوبت شب انجام میشده است. در نوبت اول که اعلام هنگامه سحر بوده، شبخوانان آهنگی را که مردم به آن ابوعطا میگفتهاند، زمزمه میکردهاند. دومین شبخوانی یک ساعت مانده به اذان و آخرینش هم یک ربع مانده به اذان با قرائت دعای سحر آغاز میشدهاست. مؤذنها برای شبخوانی و گفتن اذان به بلندترین نقطه مسجد، تکیه یا آبانبار میرفتهاند و علاوه بر قرائت دعا، این شعر را میخواندهاند: «شب خیز که عاشقان به شب راز کنند/ گرد در و بام دوست پرواز کنند/ هرجا که دری بود به شب میبندند/ الا در دوست را که شب
باز کنند!»
چیلکزنی رسم دیگری است که نسبت به شبخوانی از قدمت کمتری دارد. در چیلکزنی معمولا یکی از اهالی روستا برای بیدارکردن مردم در وقت سحر با دو چوب بر پیتی حلبی ضرب میزده است.
دورهکردن قرآن با شیرینی
در کنار دستگیری از فقرا و رسیدگی به ایتام، دورهکردن قرآن یکی دیگر از رسوم کهن مردم خراسان است. اهالی این دیار کهن، رمضان هر سال همت میکرده و ختم قرآن میگرفتهاند. در این رسم، قرآن باید حتما در روز آخر رمضان تمام میشده است و اگر کسی نمیتوانسته است این کار را بهسرانجام برساند در نظر مردم «قرضدار» میشده و باید مثل نماز، قضایش را بهجا میآورده است. اهمیت این موضوع سبب میشده تا کار ختم قرآن به صورت گروهی انجام شود؛ برای همین اقوام هر شب خانه یکی از بستگان را بهعنوان محل قرآنخوانی تعیین میکردهاند. همچنین رسم بوده است که در جزء آخر قرآن، نوبت هر کسی بهسوره توحید میرسیده، آن فرد باید در بین دیگر شرکتکنندگان شیرینی پخش میکرده است.
قنبرخوانی
تکایا، مساجد و حرم مطهر از قدیم تا به امروز در شبهای قدر و شب شهادت حضرت علی(ع) محل برگزاری مراسم عزاداری و سینهزنی بوده است. شبیه این آیین در شهرهای دیگر خراسان بهویژه سبزوار و کاشمر با عنوان «قنبرخوانی» انجام میگیرد. در قنبرخوانی معمولا ظهر روز شهادت دستههای عزادار از مساجد بیرون میآیند و بهسمت مسجد جامع شهر حرکت میکنند. در مسجد جامع مراسم عزاداری با جمعشدن همه دستههای عزادار انجام و ذکر مصیبت یا قنبرخوانی برگزار میشود.
عیدی فطر
در مشهد قدیم رسم بوده است که خانم خانه شب آخر ماه رمضان مبلغی را که با مقدار فطریه اهل خانه برابر بوده، به دست فرزند بزرگ میداده و او این پول را به فرزند کوچکتر میداده است. این پول میان فرزندان دستبهدست میشده تا اینکه آخرین فرزند آن را میگرفته و لب طاقچه میگذاشته است. پدر خانواده این پول را صبح روز عید برمیداشته و بهعنوان فطریه پرداخت میکرده است.
* اطلاعات این سطرها در گفتوگو با چند تن از اهالی قدیمی مشهد مانند مرحوم برکچیان، محمود ناظرانپور، مرحوم طیرانی، حسن معین و مصاحبهشوندگان بخش تاریخ شفاهی مرکز اسناد آستان قدس رضوی و پژوهش رضا سلیماننوری بهدست آمده است.