محمد عنبرسوز/شهرآرانیوز - محمدرضا هنرمند به عنوان یکی از طنزپردازان محبوب و جاافتاده تاریخ سینمای ایران که در نیمه دوم دهه 70 با آثار شاخصی همچون «مومیایی 3» و «مرد عوضی» در اوج به سر میبرد، سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر را برای بازگشت متفاوتش به سینما انتخاب کرد. هنرمند در این رویداد سینمایی از فیلم تازه خود با نام «سمفونی نهم» رونمایی کرد که در ابتدای کار پرداختنش به شخصیت کوروش هخامنشی، کنجکاوی مخاطبان را برانگیخت؛ این فیلم اما نه اکران پررونقی را پشت سر گذاشت و نه در جلب نظر مساعد منتقدان موفق ظاهر شد.
فیلمنامه «سمفونی نهم» که از سوی محمدرضا هنرمند و حامد افضلی به نگارش درآمده، حاوی ایده درخشانی است که در اولین رویارویی، نظر مخاطب را به خود جلب میکند. پیرنگ اصلی فیلم که لحنی فانتزی در آن هویداست، سرگذشت دوهزار و ششصد ساله یک ملکالموت را روایت میکند. لذا مرگاندیشی را میتوانیم مسئله اصلی این فیلم بدانیم که نسبتی ناگسستی با عشق و ستایش زندگی دارد. بدین طریق، «سمفونی نهم» از خاطرات ملکالموت، به دل تاریخ پل میزند و سعی دارد به فرم روایی متفاوتی دست یابد. با در نظر گرفتن ایده محوری، فیلم دقیقا از جایی که تصمیم میگیرد روایتش را با تاریخ پیوند دهد، قدم بر لبه تیغ میگذارد و به وادی متفاوتی وارد میشود که ممکن است به نابودی کاملش بینجامد.
فیلمساز در انتخابی بهغایت شجاعانه تصمیم میگیرد که شخصیت ملکالموت را، در برش بسیار حساس بازنشستگی پس از دو قبض روح دیگر، از دل فلشبکهایی که به جایجای تاریخ سرک میکشند، پرداخت کند اما ماهیت موقعیتها روایت تاریخی و جذاب فیلم را زمینگیر کرده و از همین روست که «سمفونی نهم» نمیتواند منویات فیلمسازش را به نتیجه برساند. به نظر میرسد کارگردان در انتخاب برشهای تاریخی روایت شتابزده عمل کرده؛ به نحوی که فضای عمومی بر انتخابهای تاریخی او گذاشته و آنها را نامنسجم و دمدستی جلوه میدهد.
«سمفونی نهم» ظاهرا از همان ابتدا دربهدر به دنبال یک برچسب درشت میگشته که به واسطه آن مخاطب را در مورد تماشای فیلم متقاعد کند. بالطبع فضای خاص سینمای ایران هم که با سبکی مشخص خو گرفته و چندان روی خوشی به نوآوری نشان نمیدهد، برای خریدن بلیت سینما به دستمایه اثرگذاری نیاز دارد؛ نقطه عطفی که فیلمساز آن را در قالب کوروش کبیر متجلی میکند. در واقع فیلمسازی که با یک ایده جذاب امکان سرک کشیدن به برشهای مختلف تاریخی را برای خود فراهم کرده و با به بازی گرفتن مفهوم زمان، ظرفیتی ویژه برای خودش دستوپا میکند، وقتی زیر بار برچسب تبلیغاتی «اولین فیلم تاریخ سینمای ایران که به کوروش کبیر میپردازد» برود، عملا خلع سلاح میشود تا نقطه قوتش به نقطه ضعف مبدل گردد.
کارگردان «سمفونی نهم» پنج قبض روح مهم از برشهای مختلف تاریخی را به عنوان گلوگاههای روایی خود برگزیده و هر کدام را در یک اپیزود روایت میکند تا از این طریق ایده محوری خود را فرم بدهد. این در حالی است که فیلم، با بیمبالاتی، دو مورد را به کوروش کبیر و پسرش بردیا اختصاص میدهد که این انتخاب، فرم اثر را مورد تردید قرار میدهد. در برخورد با کوروش کبیر، به دلیل جایگاه افسانهای این شخصیت در میان افکار عمومی، فیلمساز جرئت نزدیک شدن به کاراکتر را ندارد و مجبور است به بازگو کردن همان شعارهایی که همه ما به عنوان مردم ایران کموبیش در ذهن داریم، بسنده کند. گذشته از این، پرداختن به مرگ بردیا عملا دوبارهکاری و بیمورد است؛ به طوری که حتی تلاش فیلمساز برای ربط دادن دو برادر از عهد باستان با دو برادر در زمان معاصر، صرفا با تشابه اسمی، نیز جواب نمیدهد.
بدترین انتخاب تاریخی «سمفونی نهم» پرداختن به قبض روح هیتلر است که هیچ توضیحی در مورد لزوم آن ارائه نمیشود. دقیقا مشخص نیست به جز تلاش برای ایجاد تنوع بصری، چه کارکرد دیگری مد نظر بوده که در کنار چهار شخصیت ایرانی مطلقا مثبت، فیلمساز ناگهان به سرش میزند که به سراغ یک شخصیت منفی آلمانی برود. بدبختانه بازنمایی این شخصیت به شدت کارتونی و پر از اغراق اجرا میشود و بیربط بودن کاراکترها کار را به جایی میرساند که طنز مودب و حدنگهدار «سمفونی نهم»، برای دقایقی به دام لودگی و بهرهکشی از خط قرمزها میافتد. با این همه، دو موقعیت تاریخی دیگر، یعنی رابعه بلخی و امیر کبیر، آبرومند و قابل قبول برگزار میشوند؛ هرچند که سکانس پایانی موقعیت اول، با حضور بکتاش بر سر مزار رابعه، درگیر نوعی بزرگنمایی بیمورد نیز میشود.
خصیصه مهم و تأملبرانگیز «سمفونی نهم» به تبحر فیلمساز در رسیدن به لحن و فضای مورد نظر خودش برمیگردد. این فیلم برخلاف نقاط ضعف نسبتا پرتعدادش، موفق شده با تکیه بر تجربه کارگردانی که به هر ترتیب امضای خودش را پای فیلمش ثبت کرده، به یک لحن مناسب و آبرومند در کمدی برسد که هدفش نه صرف خنداندن مخاطب، بلکه بانمک به نظر رسیدن و ارائه نوعی طنز ملیح به معنی کلاسیک آن است. منهای سکانس اول و آخر فیلم و چند شوخی در اپیزود هیتلر، هنرمند توانسته لحن موقر و اتمسفر کمدی فانتزی را، به جای بمباران مخاطب با شوخیهای پرتعداد کلامی که این روزها در سینمای ایران مرسوم است، در فیلم جای دهد که همین امر به نقطه قوت بزرگ «سمفونی نهم» تبدیل میشود.
نقطه ضعف بزرگ فیلم اما، به محتوا و درونمایه آن بازمیگردد. اگر بخواهیم یک جمله را به عنوان محتوا یا پیام اصلی از فیلم استخراج کنیم، متأسفانه «سمفونی نهم» حرفی بیشتر از باور کهنه و پرتکرار «اگر انسان خوبی باشید، مرگ برای شما بسیار آسان خواهد بود» ندارد و در حالی که تناقضهای پرتعدادی را متوجه خود میبیند، سعی دارد مخاطبش را نصیحت کند. بهعلاوه، اشتباه فکری این اثر آنجاست که تکلیفش را با تقدیر مشخص نمیکند و از شفافیت طفره میرود. ملکالموت «سمفونی نهم» یک بار خودش را کارگزار دونپایهای معرفی میکند که توان دخالت در تقدیر الهی را ندارد، یک بار با اصرار درصدد تغییر تقدیر امیرکبیر برمیآید و اواخر فیلم هم رسما، ضمن چانهزنی با مقامات بالا، موعد قبضروح راحیل را به تعویق میاندازد.
دیگر خصیصهای که باعث میشود «سمفونی نهم» به اندازه قابلیتهایش به چشم نیاید، ضعف در بازیهای فرعی آن است. از مجموع بازیگران این فیلم، حمید فرخنژاد به عنوان نقش اول بهترین اجرا را ارائه میدهد. او با تبحر خاص خودش در بههم آمیختن شوخی و جدی، تمام تلاشش را برای به کمک کردن به فیلم انجام میدهد و البته زحماتش تا حدی نیز به بار مینشیند. در نقطه مقابل ساره بیات، بازیگر مشهدی فیلم، با توجه به تجربهای که طی سالهای اخیر در عرصه سینما به دست آورده، پذیرفتنی ظاهر میشود؛ هرچند که در یکی دو برهه پرالتهاب، در ارائه بازی چهره عملکرد خوبی ندارد. به جز این دو نفر اما، مابقی بازیگران تقریبا همگی ضعیف، یا با نگاهی خوشبینانه متوسط، ظاهر میشوند.
محمدرضا فروتن اجرای بدترین کاراکتر فیلم را بر عهده دارد و بازی ضعیفش هم به این ضعف دامن میزند. حضور منوچهر آذر در نقش یک فرشته کاملا حذف شدنی است. پژمان بازغی در نقش امیر کبیر، مهرداد صدیقیان در نقش بردیا و هدی زینالعابدین در نقش رابعه، اجراهایی باورناپذیر و بیارتباط با نقشهای تاریخی واقعی دارند که بیشتر به نوعی تظاهر و تیپسازی شبیه است. علیرضا کمالی در نقش کوروش کبیر هم بازیگر مستعدی است که با توجه به مشکلات پرداخت شخصیت و فرصت کوتاهی که در اختیار داشته، نمیتواند فراتر از بازنمایی سنگی و تکبعدی یک شمایل تاریخی عمل کند.