هرچند در ابتدا فکر نمیکردم فرصت حضور در تاشکند و تماشای بازیهای جام جهانی فوتسال برایم مهیا شود. اما به طور معجزه آسیایی به تاشکند آمدم و تجربهای شگرف در این سفر برای من ثبت شد.
شب گذشته وقتی برای تماشای بازی افغانستان و پاراگوئه در مرحله یک هشتم نهایی جام جهانی به هما آرنا که یکی از استانداردترین سالنهای فوتسال جهان هست رفتم، حس غریبی داشتم.
افغانستانیها از کشورهای مختلف جهان خود را به تاشکند رسانده بودند تا برای چند ساعت تجربهای متفاوت از افغانستانی بودن داشته باشند. یعنی یک صدا و متحد فرزندان سرزمینشان را که در میدان از هیچ تلاشی برای پیروزی دریغ نکردند را تشویق کنند و بارها یک صدا باهم فریاد بزنند: زنده باد افغانستان.
چهار دهه جنگ و ناامنی در افغانستان فرصت خیلی چیزها را از مردم من گرفته است. ما بیشتر از اینکه برای پیروزی تیمهای ملی کشورمان در مسابقات جهانی اشک بریزیم، برای جان باختن عزیزمان در انفجار و انتحار گریه کردهایم.
دیشب وقتی تیم ملی فوتسال افغانستان گل اول را زد با یک تجربه جدید مواجه شدم، پیروزی.
تنها کاری که کردم فریاد زدم و ناخداگاه گریستم و این چند ثانیه ارزشمند در کنار دیگر تجربیات سفر به ازبکستان برایم بسیار ارزشمند بود.
با خودم فکر کردم که چرا گریه میکنم؟ چرا این گریه با دیگر گریهها فرق دارد؟ چرا تاکنون چنین تجربهای نداشتهام؟ آیا پس از این هم میتوانم چنین لحظهای را تجربه کنم؟
بعد از گل چنان فریاد میزدم که تاکنون آنگونه فریاد نزده بودم.
من یک افغانستانی خوشبخت هستم که چنین لحظهای را تجربه کردهام.
هرچند افغانستان بازی دیشب را در اولین تجربه حضورش در جام جهانی فوتسال به پاراگوئه که تاکنون ۸ بار به جام جهانی راه یافته باخت، اما این تیم قهرمان من است.
مجید مرتضایی مرد بزرگی است، او در طول این مدت به هیچ چیزی جز موفقیت تیمش فکر نکرد. به این فکر نکرد که مربی تیم ملی فوتسال افغانستان بودن، شاید پرستیژ نداشته باشد. او به کاری که انجام داد ایمان داشت، کاری بزرگ که هرکسی در زندگی فرصت انجامش را ندارد، و آن ساختن یک تیم ملی قوی و منسجم برای کشوری است که این روزها پریشانتر از همیشه است.
دیشب وقتی بعد از بازی حمید معصومیان بازیکنان تیم را در آغوش میکشید و دلداری میداد، به این بزرگیاش فکر کردم. به اینکه دنیایش چقدر بزرگتر از نشستن پشت میز تحریریه است و او حالا سه دروازهبان حرفهای به تیم ملی فوتسال همسایه همزبانش تحویل داده.
آقای صداقت مردی که به هیچ چیز جز کشورش فکر نکرد و با همه دشواریها کنار تیم ملی ماند، برای تیم ملی پول خرج کرد و دیشب داشت بین دو نیمه وقت اضافه بچهها را با لباس ورزشی باد میزد. او مثل همه مردان کادر فنی تیم ملی فوتسال افغانستان در حافظه تاریخی مردم این کشور میماند. مردی که همه تنگ نظریها را کنار گذاشت و تنها به کشورش فکر کرد.
هرچند تیم ملی فوتسال افغانستان با شکست در مقابل پاراگوئه به خانه باز میگردد، اما تک تک بازیکنان و کادر فنی قابل احترام هستند. بازیکنانی که لحظهای آرام نبودند و اگر تجربه کافی داشتند، امروز روز دیگری برای مردم افغانستان بود.