نسیم که در برگهای تقویم میپیچد، به چهارشنبه که میرسد، شامه اهل معرفت به عطری متفاوت نوازش مییابد؛ عطری که آدمی را در مثلث شریف «مزار و مزور و زیارت» تجانس میبخشد. همین همجنسی است که باید حاصل زیارت باشد، وگرنه همه میدانیم که زیستن بر جغرافیای واحد، همسایگی میآورد، اما خویشاوندی نه!
همسایگی هم البته عزیز است، اما در خویشاوندی است که وراثت معنا پیدا میکند. البته تجربه زیستی انسان میگوید که برخی همسایهها به تجانس میرسند و چنان از لحاظ انسانی و اخلاقی و معرفتی به هم نزدیک میشوند که میتوان آنان را خویشاوندان نزدیک دانست و حتی بالاتر، آنان را «منا» خواند.
الگوی سلمان فارسی پیشروی ماست و عبرت ابولهب نیز هم؛ اولی از راهی دور آمد و «منا آل محمد» شد و دیگری در همین نزدیکی، به تیغ «تبت یدا ابیلهب» هزار فرسنگ دور افتاد. این راه برای همه باز است. زیارت هم غنیسازی این فرصت است. همین هم باید ما را -چه مشهدی باشیم و چه مشهدیشده و چه حتی مقیم چندروزه مشهدالرضا- به تکاپویی سازنده بیندازد که از زیست در یک جغرافیا با امام به همسایگی برسیم و در گذر از این مرحله مهم، خویشاوندی یابیم و به رابطه ابوت و بنوت ارتقا دهیم.
در نگاه ما، امامرضا (ع) ادامه پیامبر اعظم (ص) و امامعلی (ع) است. وقتی رسول اعظم الهی، خودشان و مولا علی را پدران امت میدانند و میخوانند، این نسبت پدری از ایشان در میان امامان معصوم (ع) نسلبهنسل میگردد و میرسد به حضرترضا (ع) که بهعنوان امام، پدر ما عنوان میگیرند، پدر همه امت. حضرت رئوف، این نسبت را به کمال رسانده و همواره دست همه را گرفتهاند، حتی کسانی که به دین دیگر زیستهاند. کم خبر نخواندهایم از شفاگرفتن آنان. همین هم لطف عام حضرت پدر را میرساند که خاص دیگران هم میشود. خود ما هم کم ندیدهایم از کرامات پدر که زندگی ما رهین این برکتهای به تکرار رسیده است.
امام پدری را در حق همه ما تمام کردهاند، اما جای یک پرسش میماند و علامت سؤالی که گاه، چون مشت بر یقهمان محکم میشود که آیا ما هم فرزندان خوبی بودهایم؟ فرزندانی که در تعریف «کونوالنا زینا» دستهبندی شوند و نامشان در شمار «ولاتکونوا علینا شینا» هرگز چشم را اذیت نکند؟ آیا از جمله کسانی هستیم که قرابت جغرافیایی را به قرابت معنوی و فرهنگی و رفتاری ارتقا داده و «منا» شده و صاحب «حق میراث» شده باشیم؟ آیا برای ما هم حق سهم مشخصی در ارث معرفتی امام هست؟ آیا فردا که فهرست خونخواهان امامرضا (ع) از مأمون اعلام شود، اسمی از من و ما هم خواهد بود؟
سخن که به اینجا میرسد، من بر سر ایمان خویش میلرزم، چه اینکه ما وقتی میتوانیم به خونخواهی برخیزیم یا از این بنوت و ابوت، بهرهای درخور داشته و سفرهنشین میراث امام باشیم که با گناهان بزرگ، رابطه فرزندی را قطع نکرده باشیم و با کشتن ایمان خویش، در شمار محرومان از ارث قرار نگیریم. بههرحال، قانون ارث اسلام در «تَرَکِ معنوی» هم قابل تعریف است و همچنین طبقات ارث، پس اگر میخواهیم از امامرضا (ع) ارث ببریم باید رفتاری داشته باشیم که رابطه فرزندی را تعریفی شایسته باشد.
اینهم یعنی چنان زندگی کنیم که ایشان، حدیثبهحدیث، طراحی فرمودهاند. زیستی در هندسه امامت است که ما را در شمار میراثبران امام قرار میدهد، وگرنه شعارش را به بهترین شکل، خود مأمون داد که خود قاتل است. او هم شعار داد و هم در شهادت امام، خودش را صاحبعزا خواند. این مسئله باید به هوشیاری ما بیفزاید که فقط با زیستن بهسبک امام است که میتوان رضوی شد.
میتوان قرابت جغرافیا را به این همانی معرفتی ارتقا داد. چنین زندگانی است که ما را و همه انسانها را به شناسنامه معرفتی، تسجیل میکند که بایسته و شایسه اهالی زیارت است. مراقب خودمان و رفتار و کردارمان باشیم تا با صدور شناسنامهای چنین، به حصول ایمان بار و کرامت یابیم. حضرت کریم، بندگانی چنین را در دو دنیا سلامت میبخشد و به سلام مدام مینوازد. باری، فهمی چنین است که زیارت را و روز زیارتی را معنایی نو و تربیتدهنده میدهد.