صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

او می‌آید و آن روز دیر نیست

  • کد خبر: ۳۱۶۲۹۴
  • ۲۵ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۳
جهان پر از نشانه‌های اوست و حضورش. ولی این‌قدر پلک‌هایت سنگین می‌شود و جهانت تیره و خاموش که هر‌قدر، بیشتر از او نشانه‌گذاری و کد می‌بینی کمتر می‌بینی‌اش. 
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

اینکه یکی از اجداد ما در روی دیواره غاری شکار بوفالویی را روایت کرده، اینکه سربازی روی دیوار رستورانی بین‌راهی اسمش را می‌نویسد و تاریخش را. اینکه من ستون می‌نویسم، تو پست می‌گذاری، او استوری می‌کند و همه دنبال یک چیزند. توجه خریدن، دیده شدن و جلب کردن نگاه‌ها به ما. حالا این حس‌هایی که گفتم کم و زیاد دارد، بالا و پایین دارد، گاهی قوی است و مرتکب فقط می‌خواهد اثری به جا بگذارد که یادش کنند و بعضی دیگر علاوه بر پاسخ دادن به این حس دنبال چیز دیگر هم هستند، دنبال کاری کردن، اثری برجای گذاشتن و مفید بودن.

حالا تو فکر کن یک‌وقتی یکی هست که کل آفرینش هستی را نظارت می‌کند. جهان پر از نشانه‌های اوست و حضورش. ولی این‌قدر پلک‌هایت سنگین می‌شود و جهانت تیره و خاموش که هر‌قدر، بیشتر از او نشانه‌گذاری و کد می‌بینی کمتر می‌بینی‌اش. 

حسش نمی‌کنی، شمایلش را نمی‌بینی و نمی‌شناسی اش. حالا که دارم این ستون را می‌نویسم از همین می‌ترسم. می‌ترسم بیاید پشت به دیوار کعبه بگذارد و جهان را صدا کند و جهان به گوش همه فریادش را برساند و بعد من بزنم پشت دستم که‌ای داد بیداد. این همان سیدی بود که در جاده بم کرمان به من زاپاس داد. این همان جوانی است که دیدم در اتوبوس جایش را به پیرمردی داد و پیرمرد از ادب جوان کیف کرده بود. این همان جوانی است که مادربزرگت را از عرض خیابان رد کرده و تو فرصت نیافتی حتی از او تشکری زبانی بکنی.

 او می‌آید و همه بچه‌های غزه و بیروت و کابل و خارطوم و دیگر مناطق خاکسترزده بزرگ می‌شوند و می‌گویند، شب‌ها برای ما غذا می‌آورد. پتو و چادر برایمان تدارک دید و از همه مهم‌تر با ما حرف زد. مفهوم منجی در قاموس شیعه مفهومی است زنده و پویا و در حرکت که شدن دارد. حیات دارد و بشر شیعه معاصر با او تعامل دارد. این منجی موضعی بالا ندارد، در آب نمک نخوابیده که جهان را که ظلم در برگرفت بت‌من‌وار برسد و دوباره شهر را به حالت امن و امان خودش باز گرداند.

 ما می‌توانیم با او درددل کنیم. حرف بزنیم، از شکسته شدن LCD گوشی‌مان تا رد شدن از پل صراط را می‌شود با او صحبت کرد و کمک خواست. او می‌آید و ما دیگر هیچ سربازی را نخواهیم دید که از سرما یخ بزند. او می‌آید و هیچ شاسی‌بلندسواری جرئت نمی‌کند روی تن پیرمرد لبوفروش و چرخ قدیمی‌اش آب بپاشد. او می‌آید و جهان می‌فهمد صاحب داریم. او می‌آید و انسان تازه به تعریفی جدید از خودش دست پیدا خواهد کرد. آن روز دیر نیست.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.