صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

اغماض عامدانه متولیان حمایت از کودکان

  • کد خبر: ۳۱۸۸۶
  • ۰۷ تير ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۵
حامد بخشی - جامعه شناس

به نظر می‌رسد درباره مسائلی مانند کودکان ساقی که در جامعه داریم، مشکل یا مسئله اجتماعی ما آن قسمت ساقی‌گری نیست یا درمورد کودکان متکدی، مشکل تکدیگری نیست. هر جامعه‌ای ممکن است تعدادی معتاد داشته باشد، در جامعه‌ای که توزیع و فروش موادمخدر جرم است، تعدادی هم درگیر توزیع و فروش موادمخدر می‌شوند که به آن‌ها قاچاقچی می‌گویند یا در زمره خرده‌فروش‌ها(ساقی‌ها) قرار می‌گیرند. اما وقتی با مسئله‌ای به نام کودکان ساقی مواجه می‌شویم، در کنار آن کودکان کار، متکدی و .. را نیز داریم. این موضوع نشان‌دهنده این است که سازمان خدمات بهزیستی جامعه، نمی‌تواند از پس جمعیت آسیب‌پذیر بربیاید و این یک معضل است.
اکنون دستگاه‌های مختلف توان رسیدگی به جامعه را ندارند یا بهتر بگویم بخشی که متولی حمایت و حفاظت از جامعه است، نمی‌تواند بخش آسیب‌پذیر جامعه ما و مشکلات اجتماعی را سامان‌دهی کند. آن هم بیشتر به این خاطر است که توان اقتصادی‌اش را ندارد؛ یعنی منابع مالی و تشکیلات لازم برای حمایت از این کودکان را ندارد. مشخص است که وقتی داریم درمورد کودکان ساقی صحبت می‌کنیم، درواقع داریم از کودکان بدسرپرست می‌گوییم. کودکان بدسرپرست، مسئله و راه‌حلشان مشخص است؛ یعنی مسئله جدیدی نیست که ندانیم باید با آن چه کنیم. ممکن است سرپرستی، کودک را به تکدیگری، کار یا جرائم سازمان‌یافته و غیرسازمان‌یافته مانند فروش مواد مخدر، فحشا و... سوق بدهد.
اینجا با مسئله ثانویه و مهم‌تری مواجه هستیم و آن، این است که سازمان بهزیستی و دولت، توانایی حمایت از کودکان را که بخشی از جامعه آسیب‌پذیر ما هستند، ندارند. اساسا این‌گونه مسائل را به خود جامعه واگذار کرده‌اند تا خودش به هر میزانی که می‌تواند، این موضوع را کنترل کند.
این‌ها نشانه‌های بدی است از اینکه ما امروز با جامعه‌ای سروکار پیدا کرده‌ایم که نظم را به حداقل میزان دارد و ناچار است با آسیب‌های خودش به شیوه بدوی و به هر شکلی که خودش می‌تواند، خو کند. انگار اینجا اداره بهزیستی می‌گوید ما به‌دلیل اینکه توانایی حمایتی نداریم، از فلان مشکل اغماض می‌کنیم. چاره‌ای نداریم؛ به این خاطر که توانایی نداریم. با همین قاعده می‌توان مسئله اعتیاد را هم مطرح کرد. وقتی توانایی سامان دهی معتادان را نداشته باشیم، مجبوریم چشم‌هایمان را روی هم بگذاریم؛ به این صورت که مادامی که در دید و ویترین جامعه نباشند، چشم‌هایمان را روی هم می‌گذاریم.
آن وقت نتیجه می‌شود جامعه‌ای که با انواع‌واقسام آسیب‌ها دست‌به‌گریبان است و به‌ویژه درباره کودکان ممکن است امروز آسیب چندانی را احساس نکنیم اما در عمل این کودکان، بزهکاران آینده جامعه خواهند بود و به‌دلیل اینکه از کودکی با بزهکاری جامعه‌پذیر شده‌اند، اصلاح آن‌ها بسیار دشوار خواهد بود.
اگر بخواهیم به‌صورت زنجیره‌وار به این مسئله نگاه کنیم، به مشکلات بسیار بزرگ حتی مسائل بین‌المللی برمی‌خوریم. مسئله‌ای که امروز وجود دارد، این است که دولت به میزان زیادی از مهار وضعیت اقتصادی ناتوان است. با تورم لجام‌گسیخته‌ای مواجه هستیم و حاکمیت در گرداندن وضعیت موجود اجتماعی ما و حمایت از جامعه برای رسیدن به یک زندگی حداقلی مطلوب و پذیرفتنی، روزبه‌روز ناتوان‌تر می‌شود و مسئله را به جامعه واگذار کرده است.
به هر میزان که تورم بیشتر می‌شود، از آن طرف دست نهادهای حمایتگر و طبقات اجتماعی مختلف از به‌دست آوردن حداقل درآمد برای سامان‌دهی زندگی‌شان روزبه‌روز کوتاه‌تر می‌شود.
بنابراین مسئله را در حوزه مشکلات قانونی نمی‌بینیم، زیرا راهکار مشخصی داریم، اما مسئله، اغماض عامدانه‌ای است که سازمان بهزیستی و سایر سازمان‌های متولی درباره مشکلات و آسیب‌هایی که جلوی چشم آن‌ها رخ می‌دهد، اعمال می‌کنند؛ به این خاطر که فاقد منابع مالی لازم برای حمایت از جامعه آسیب‌پذیر تحت مراقبتشان هستند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.