صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

عکاسی در دل باد‌های ۱۲۰ روزه برای ثبت آخرین خورشیدگرفتگی قرن

  • کد خبر: ۳۲۷۲۳
  • ۱۴ تير ۱۳۹۹ - ۱۰:۰۴
گزارشی خواندنی از ۲۴ ساعت حضور گروه عکاسان مشهدی «جویندگان حلقه آتش» در دریای عمان برای ثبت آخرین خورشیدگرفتگی قرن!
مریم ملی/ شهرآرانیوز - اینجا افق شبیه نیست به چیزی که روی خشکی می‎شناسید. اینجا افق با کوه و برج و ساختمان‎های قد‎و‎نیم‎قد پر نشده و تنها یک خط ممتد و ساده، دورتادورمان را گرفته است. خطی که تاریکی دریا در شب را به آسمان سیاه و پرستاره بالای سر وصل می‏‌کند. روزی که داشتم کوله‏‌ام را می‎بستم، به این فکر بودم که دفترچه یادداشتی همراهم بیاورم و این لحظه‎ها، این تجربه‎های شگفت‌انگیز بی‏‌تکرار، را در آن ثبت کنم، ولی حالا نه سنگینی دریازدگی می‎گذارد روی دو پایم بایستم و به سراغ دفترچه بروم و نه حتی دلم می‏‌آید که لحظه‏‌ای چشمم را از آنچه روبه‌رویم گسترده است، بگیرم و به سفیدی کاغذ بسپارم. حالا فقط به راه کهکشان که از آن سوی دریا بیرون آمده است، نگاه می‏‌کنم و یکی‌یکی فهرست کار‌هایی که باید قبل از شروع کسوف فردا انجام شود، گوشه ذهنم مرور می‏‌کنم. ناخدا گفته بود حتما استراحت کنیم، اما با هر موج بزرگ مقدار زیادی آب روی عرشه و روی من که اینجا خوابیده‎ام می‎ریزد. لابه‌لای این آب‎ها دیدم که یک ماهی قصد هم‌سفر شدن با ما را دارد و خودش را به درون لنج انداخت، اما خستگی و تهوع نمی‏‌گذارد از جایم بلند شوم و به دریا برش گردانم. حالا که شب از نیمه گذشته است، احساس گرسنگی دارم. نه می‏‌شود راه رفت و نه می‎شود از بچه‏‌ها بخواهم برایم تکه نانی یا کنسروی بیاورند. سینه‏‌خیز خودم را به کابین رسانده‎ام. موج‎ها آن‌قدر بدنم را به کف قایق کوبیده‏‌اند که حتی وقتی دستم را به سمت بیسکویت‎ها دراز می‌کنم، درد می‎گیرد. این چند بیسکویت وعده غذایی من است برای امشب و فردا صبح. دستم را به میله کنار کابین گرفته‎ام و چشمم افتاده به ستاره‏‌ای که درست لبه افق، جایی در مرز آب و آسمان، دارد غروب می‎کند. هرچه به ستاره‏‌ها خیره‌تر می‏‌شوم، حس تهوعم بیشتر می‎شود.

برای همین باید چشمم را بین آن‏‌ها بگردانم و به جایی ثابت نگاه نکنم. توی این پلک‌برهم‌زدن‏‌ها خوابم می‎برد. نمی‌فهمم چقدر، ولی حالا که چشمم باز شده، نور صبح آسمان را پر کرده است. خورشید آرام‌آرام خودش را از آن سوی آب‏‌ها و از لابه‌لای ابر‌های تیره بالا می‎کشد. بچه‎ها بیدارند، اما هیچ‌کس توان ایستادن ندارد. تکان‏‌های قایق بیش از اندازه زیاد است. یادم می‏‌آید قبل از سوار شدن خدمه قایق چه‌طور با تکان دادن شانه‎هایشان سعی داشتند به ما بفهمانند میزان ضربه‎های امواج دریا تا چه حد شدید است. با فریاد یکی از اعضای گروه به خودم آمدم تا با هر مشقتی بود، به سمت ابزار‌ها بروم. هرکدام از ما درگیر دوربین و لنز و تلسکوپ بود. اینکه چه‌طور در وزش باد‌های ۱۲۰ روزه و ضربه‎های سهمگین امواج دریا دوربین‎ها را تنظیم کردیم، خودمان را هم متعجب کرده بود. لحظه‎هایی ته دلم نگران بودم که به دلیل شرایط دریا و حال جسمی نامساعدمان ممکن است تمام زحمات و برنامه‌ریزی‎هایمان از دست برود و نتوانیم تصویر حلقه خورشید را در اوج گرفتگی ثبت کنیم. تلسکوپ‏‌ها را می‏‌دیدم و حسرت می‎خوردم که به دلیل حرکت‎های زیاد قایق نمی‎شود هیچ‌کدام را روی پایه سوار کرد. حتی هنگام اتصال لنز به دوربین، تکان‌های قایق به این طرف و آن طرف پرتم می‏‌کرد و سرگیجه شدید نمی‎گذاشت کار پیش برود. نور محیط کم شده بود، درست شبیه بعد از غروب خورشید در عصر یک روز عادی. خورشید در بالای سرم به یک هلال باریک نورانی تبدیل شد و دقایقی بعد به شکل یک حلقه درآمد؛ حلقه‎ای از نور که دیدنش در میان امواج اقیانوسی شبیه رؤیا بود. لحظه‏‌ای اوج گرفت و تماشای خورشید که به شکل حلقه درآمده بود، از تصاویری است که مطئنم هیچ‌وقت از ذهنم پاک نمی‎شود.
**این بخش بر اساس خاطراتی نوشته شده است که یکی از اعضای گروه جویندگان کسوف بازگو کرد.

گروه «جویندگان حلقه آتش» تنها گروه ایرانی حاضر در مسیر بود که در سفری ماجراجویانه موفق شد تصاویر بی‎نظیری از کسوف حلقوی ثبت کند. این گروه خراسانی تشکیل شده بود از محمدهادی طباطبایی، مدیر آسمان‌نمای دانشگاه و منجم، محمدجواد صفاران، عکاس نجومی و کارشناس فرهنگ‌سرای علوم و نجوم مشهد، مهدی هاشمی، معاون مدرسه دانشمند کوچولو و از رصدگران خراسان، مجید الهی، عکاس نجومی و رصدگر کهنه‎کار اهل قوچان، اسماعیل مرادی، عکاس نجومی و مدیر انجمن نجوم دانشگاه پیام‌نور فریمان و صاحب تنها رصدخانه شخصی خراسان، عباس حقیقی، مدیر مدرسه منجی و رصدگر باسابقه، و حسین استجلو، کارشناس آسمان‎نما و خانه نجوم مشهد، که در این سفر با هم همراه شدند. مطلب زیر، بخشی از فرازونشیب‎های سفر پرماجرای جویندگان حلقه آتش است که در گفت‏‌و‎گو با اعضای این گروه انجام شد.

این سفر حمایت‌کننده مالی هم داشت؟
صفاران: متأسفانه برای این شکل از برنامه‎ها هیچ‌یک از نهاد‌ها و سازمان‎ها ردیف بودجه‌ای در نظر نگرفته‎اند. درنتیجه سفر کاملا با هزینه شخصی هریک از اعضای گروه انجام شد.

شما با یک لنج صدتنی به میان آب‎های آزاد دریای عمان رفتید. چه‌طور چنین امکانی برایتان فراهم شد؟
طباطبایی: ما از نوروز امسال برای این سفر برنامه‏‌ریزی داشتیم، اما متأسفانه فکرش را هم نمی‎کردیم که کرونا چنین دوام بیاورد و نتوانیم برای سفر به خارج از ایران اقدام کنیم، اما تلاشمان بر آن شد که در همین شرایط خودمان را به مسیر اصلی گرفت برسانیم؛ یعنی جایی که بشود خورشیدگرفتگی را به شکل حلقوی دید. نزدیک‏‌ترین نقطه به ایران در میان آب‏‌های دریای عمان بود؛ جایی که هیچ خشکی وجود نداشت و باید سوار بر کشتی یا قایق می‎بودیم. پس از ۴۰ روز تلاش مداوم و نامه‌نگاری با نهاد‌های مربوط بالاخره توانستیم با پایگاه مستقل دریایی امام علی (ع) در چابهار هماهنگ شویم. درواقع مراحل نامه‎نگاری را آسمان‏‌نمای دانشگاه فردوسی مشهد با همت و همراهی بسیج اساتید دانشگاه انجام داد.

شما ۲۴ ساعت سوار بر موج‎ها و در دریا بودید. برای جلوگیری از دریازدگی چه فکری کرده بودید؟
طباطبایی: ما در مشهد مشاوره پزشکی گرفتیم و قرص‎هایی برای مقابله با دریازدگی همراهمان بردیم، اما به محض آنکه قایق شروع به حرکت کرد، ماجرا شروع شد و تهوع و سرگیجه راحتمان نگذاشت. باید حدود ۱۵۰ کیلومتر طی می‎کردیم تا به نقطه مدنظرمان، یعنی مسیر سایه، برسیم. همان ابتدای پیوستنمان به لنج، خدمه قایق و سرهنگی که همراهشان بود، گفتند قبل از حرکت تا می‎توانید غذا بخورید. چون روی آب به‌شدت دریازده خواهید شد و تهوع با معده خالی خیلی آزاردهنده است. او معتقد بود تکان‎های قایق به دلیل امواج دریا و باد‌های ۱۲۰ روزه که به‌تازگی شروع شده‌اند، آن‎قدر زیاد است که هیچ عکسی نمی‎توانیم بگیریم و به‌زحمت می‎توانیم روی پایمان بایستیم. این حرفش شک و تردیدی به دل همه ما انداخت و از طرفی نگران خیس شدن ابزارهایمان هم شدیم. ۲ نفر از اعضای گروه که تلسکوپ سنگینی به همراه داشتند، تصمیم گرفتند از قایق پیاده شوند. زیرا نگران بودند نتوانند با توجه به ضربه‎های امواج عکس بگیرند و استفاده از تلسکوپ هم در میان این تکان‏‌ها ممکن نباشد. آقایان الهی و استجلو به سمت پسابندر رفتند تا امکان این را داشته باشند که اگر به هر دلیلی روی آب نتوانستیم تصویر مناسبی ثبت کنیم، روی خشکی گروه عکسی را از گرفت ثبت کرده باشد، اما در پسابندر گرفت خورشید به شکل هلال بود و حلقوی دیده نمی‎شد.

مسیر گرفت را چگونه در دریای پرتلاطم و یکدست پیدا کردید؟
صفاران: روی دریا اینترنت نداشتیم؛ بنابراین نقشه‎ها و مسیر را از قبل در اپلیکیشن‎های گوشی ذخیره کرده بودیم تا مشکلی در مسیر برایمان پیش نیاید.

در کنار عکس‎های مسافران لنج، شما در خشکی لحظات گرفت را با موفقیت ثبت کردید. از این تجربه برایمان بگویید.
استجلو: من و آقای الهی وقتی از گروه جدا شدیم، تصمیم گرفتیم شبانه از چابهار به سمت روستای پسابندر حرکت کنیم تا در جنوب شرقی‌ترین نقطه خاک ایران بیشترین درصد گرفت را ببینیم. سرهنگ در قایق به ما سفارش کرد صبر کنیم و صبح حرکت کنیم. چون جاده چابهار - ‎پسابندر هیچ علائم راهنمایی ندارد و به‌شدت پرپیچ‎و‎خم است. اما ما زمان کافی نداشتیم و باید حرکت می‏‌کردیم. با هر سختی که بود، خودمان را به پسابندر رساندیم و ابزارهایمان را آماده کردیم. رطوبت و گرما به حدی زیاد بود که حتی نمی‎شد از آسمان شب عکاسی کرد. صبح که تلسکوپ را آماده می‎کردیم، به دلیل آفتاب مستقیم و سوزان برای جلوگیری از آسیب دیدن تلسکوپ‎ها روی آن‎ها را با پارچه پوشاندیم. سرانجام موفق شدیم هلال باریک خورشید در هنگام اوج گرفت را به ثبت برسانیم.

با توجه به خطر ویروس کرونا در طول سفر چه کردید؟
طباطبایی: با رعایت کامل آیین‌نامه‌های بهداشتی به محض حرکت از مشهد، قرنطینه اعضای گروه شروع شد. سعی کردیم تا حد امکان رفت‌‎و‎آمد نکنیم و تمام نکته‌های بهداشتی را رعایت کنیم. در موارد خاص که به تردد یا تهیه چیزی ضروری احتیاج بود، فقط یک نفر خارج می‌شد و پس از بازگشت، همه دستورالعمل‎های ضدعفونی انجام می‏‌شد.

عکاسی از کسوف در وسط امواج خروشان چه‌طور انجام شد؟
صفاران: کاپیتان و سرهنگ درست می‎گفتند. ما روی قایق واقعا نمی‎توانستیم روی پای خود بایستیم. از ساعت ۷ عصر ۳۱ خردادماه که دل به دریا زدیم تا ۱۸ ساعت بعد بیشتر سینه‌خیز حرکت می‏‌کردیم. برای همین نوعی عکاسی را تجربه کردیم که متفاوت و شگفت‎انگیز بود. با نزدیک شدن به لحظات گرفت، باوجود اینکه همگی به‌شدت حالمان بد بود و درگیر تهوع و سرگیجه بودیم، خودمان را سینه‎خیز به ابزار‌ها رساندیم. من مسئول تنظیم و آماده کردن ابزار‌ها شدم، اما در میان ضربه‎های شدید امواج به بدنه قایق، اتصال حتی یک لنز به دوربین کار ساده‏‌ای نبود. یکی از اعضای تیم تلسکوپش را مستقر کرد و آن را به گوشه‎ای از دیواره‎ قایق و کابین تکیه داد، اما شدت امواج طوری بود که پس از تنظیم و فوکوس‌گیری، تلسکوپ محکم با چشم و صورتش برخورد کرد. متوجه شدیم نمی‏‌شود از تلسکوپ و پایه‎اش استفاده کرد. چون هر لحظه خطر واژگونی‏‌اش وجود داشت. ریسک را پذیرفتم و تلسکوپ آپوکروماتیک ۸۰ میلی‎متری را از پایه جدا کردم و سعی کردم به دوربین متصلش کنم و روی دست و بدون پایه با آن کار کنم، تجربه‌ای که پیش از آن هیچ‏‌کدام از ما نداشتیم. حالا تلسکوپ به یک لنز تله ۶۰۰ میلی‌متری تبدیل شده بود. لنز تله ۵۰۰ را روی دوربین دیگری متصل کردم و برای قفل کردن محل فوکوس آن نیاز به چسب داشتم، اما انواع چسب‎هایی که همراهم بود، به دلیل رطوبت بالای هوا نمی‎چسبیدند، تا اینکه به خاطرم رسید برای احتیاط چسب برق همراهم آورده‎ام و بالاخره با چسب برق ابزارم را محکم کردم. زمان نباید از دست می‏‌رفت. من و آقای هاشمی دراز کشیده بودیم و سعی کردیم عکاسی کنیم. من لوله تلسکوپ را با زانویم نگه‏ داشته بودم. استرس کار بسیار بالا بود. برای اینکه بتوانیم تمام لحظات را ثبت کنیم، از روش رگباری (Continuous) استفاده کردیم.

متفاوت‎ترین تجربه‌های این سفر برای شما چه بود؟
طباطبایی: زمانی که خورشید در بالای سرمان به یک حلقه تبدیل شده بود، لحظه‎ای جادویی بود. ما عینک‏‌های محافظ را به خدمه قایق داده بودیم تا آن‎ها هم بتوانند این زیبایی منحصربه‌فرد را ببینند. تجربه سفر دریایی در شب و دیدن آسمانی که حتی از تاریک‎ترین کویر‌های ایران هم پرستاره‌تر بود، قطعا برای یک منجم فراموش‎نشدنی است. در مسیر برگشت ذوق و شوق دیدن چنین پدیده‏‌ای اجازه نمی‏‌داد استراحت کنیم و همه مشغول ویرایش و بررسی عکس‎ها بودیم که ناگهان صدای فریاد یکی از ملوانان ما را از کابین به عرشه کشاند. دور و برمان را نگاه کردیم. دلفین‎ها در آب‎های شفاف دریای جنوب و دقیقا در مرز آبی ایران به استقبالمان آمده بودند. تصویری که به پایانی لذت‎بخش برای این سفر تبدیل شد.

الهه امیری، عکاس و منجم آماتور، یکی دیگر از مشهدی‎هایی بود که برای عکاسی از کسوف برنامه‎ریزی کرده بود و خودش را به چابهار رسانده بود. عکس او نمایی از ساحل پسابندر را نشان می‎دهد. هلال باریک خورشید را می‎توانید در میان ابر‌ها ببینید. متن زیر تجربیات سفر از زبان اوست.
من از مدت‎ها قبل برای این سفر برنامه‎ریزی کردم. تا لحظات آخر به دلیل کرونا تصمیم داشتم در مشهد بمانم، اما درنهایت تصمیم به رفتن گرفتم و سعی کردم همه‌چیز، حتی موادغذایی نیمه‏‌آماده، را از مشهد با خود ببرم و برای اقامت منطقه‎ای خارج از شهر را انتخاب کنم تا کمتر با افراد در ارتباط باشم. شب قبل از خورشیدگرفتگی به سمت آخرین نقطه خشکی ایران، یعنی پسابندر، راه افتادم. در مسیر چابهار تا پسابندر آن‎قدر مناطق بکر فراوان است که واقعا تصمیم اینکه کدام منظره را برای عکاسی انتخاب کنم، کار را سخت کرده‎بود، از تالاب صورتی لیپار بگیرید تا کوه‎های مریخی و ساحل صخره‎ای. درنهایت منظره دریا و قایق‎ها توجهم را جلب کرد و یکی از عکس‌هایم را در این نقطه از کسوف حلقوی گرفتم. برنامه‎ام این بود از اوج گرفت با نمای زمین تک عکس بگیرم. فیلتر محافظ روی دوربین نصب بود و داشتم عکاسی می‎کردم که ناگهان ابر رقیقی روی خورشید پیدا شد؛ درست زمانی که گرفت به اوج خودش رسیده بود و از خورشید با آن عظمت تنها هلالی باریک باقی‎مانده‎بود. نمی‎دانستم عکس بگیرم یا با عینک محافظ منظره را ببینم. درنهایت فیلتر روی دوربین را برداشتم تا بتوانم عکس هلال را با ابر‌ها ثبت کنم. چون با وجود فیلتر، ابر‌ها و زیبایی‎شان دیده نمی‎شد.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.