مشهد شاعران افغانستانی زیادی را به جامعه ادبی ایران معرفی کرده است، شاعران مهاجر در طول سالهای حضورشان در مشهد رابطه خوبی با شاعران ایرانی داشتهاند و همواره از آنها تاثیر پذیرفتهاند.
شهرآرانیوز | سیدمحمدرضا هاشمی- عطایی، علی جعفری ۳۶ سال دارد و متولد مشهد است. حدود ۱۶ سال است که در حوزه ادبیات و سرودن شعر فعالیت دارد. لیسانس روانشناسی از دانشگاه فردوسی دارد و ساکن گلشهر است. خانوادهاش از سال ۵۸ به ایران آمدهاند. پسر بزرگ خانواده است. ازدواج کرده و ۴ فرزند دارد. از نوجوانی به شعر و شاعری علاقهمند شده است.
او درباره علاقهاش به شعر میگوید: «اولین شعرهایم را در آغاز جوانی گفتم. با جلسات شعرخوانی و جلسات نقدی که در گلشهر برگزار میشد، آشنا شدم. مهاجرانی که در مشهد زندگی میکنند، جمعهای هنری خوبی دارند. در جلسات «در دری» که از انجمنهای شناخته شده ادبیات و شعر مهاجران در مشهد است، همراه دوستانم شرکت میکردم.
علاقه مردم افغانستان به شاهنامه خوانی و حمله حیدری
جعفری درباره جایگاه شاهنامه در میان خانوادههای افغانستانی میگوید: در افغانستان مثل ایران در شبهای زمستان رسم شاهنامه خوانی داریم. افرادی که اهل شعر هستند دور هم جمع میشوند و مراسم شعرخوانی دارند. در افغانستان رَسم است کسانی که سواد دارند در جمعها شاهنامه یا حمله حیدری میخوانند. حمله حیدری از لحاظ وزن و موسیقی به شاهنامه شباهت دارد و درباره جنگهای حضرت علی (ع) است. خواندن این ۲ کتاب در افغانستان رواج زیادی دارد. این ۲ کتاب افزون بر گلستان و بوستان سعدی کتابهایی هستند که در کنار قرآن کریم در خانه فارسی زبانان افغانستان پیدا میشود. پدر بزرگ من حمله خوان بود و این کتاب را با لحن خاصی میخواندند.
شاهنامهخوانی افغانستان شبیه به نقالی در ایران است
او در این باره میگوید: شاهنامه کتابی است که زبان پارسی را زنده نگه داشته و میان مردم افغانستان محبوب است. مردم افغانستان شاهنامه را با لحنی خاص میخوانند. هر وقت دور هم جمع میشوند یک نفر که سابقه بیشتری در خواندن شاهنامه دارد، شاهنامه خوانی میکند. البته خوانش به صورت نقالی که در ایران مرسوم است، نیست، ولی لحن خواندن شبیه به نقالی در ایران است. اما نمایش ندارد. اسامی که در شاهنامه وجود دارد مثل رستم، سهراب، رودابه و سیاوش بین مردم افغانستان هم رواج دارد. خیلی از اسامی مکانها یا شهرها در افغانستان امروزی مثل بلخ، کابلستان، بامیان، نیمروز، سیستان، زابل در شاهنامه آمده است. مکانی به نام تخت رستم در افغانستان است که مردم آنجا معتقدند اینجا جایی است که رستم در آن استراحت میکرد. معبد نوبهار در بلخ نیز در شاهنامه وجود دارد.
از سال آخر دبیرستان شعر میگویم
این شاعر جوان مهاجر گفت: مرگ عمویم باعث شد تا اولین شعرم را بسرایم. درونم از کلمات لبریز بود و باید آنها را بیان میکردم. عمویم کارگر ساختمان بود و برایش حادثهای پیش آمد که منجر به فوت شد. این حادثه برایم بسیار دردناک بود و باعث شد تا آنچه را در درونم بود به روی کاغذ بیاورم. به مرور جلسات و نقدها کمک کرد تا استعدادم را بهتر درک کنم و بتوانم شعرهای بهتری بنویسم. سال آخر دبیرستان شعر گفتن را شروع کردم. دیپلم که گرفتم بین درس خواندنم ۲ سال وقفه افتاد. کنکور شرکت کردم و به خاطر علاقهام به روانشناسی در این رشته قبول شدم و الان هم لیسانس این رشته را دارم. سال آخر کارشناسی ازدواج کردم، و باید خرج زندگی را در میآوردم برای همین درسم را ادامه ندادم.
موضوع مهاجرت به صورت ویژه در اشعارم هست
وی ادامه داد: از آنجا که مهاجر هستم، موضوع مهاجرت به صورت ویژه در اشعار اجتماعیام دیده میشود. به نظر من ادبیات و شعر میتوانند دو کشور را به یکدیگر نزدیک کند. ادبیات همچون سیاست دایهدار قدرت نیست که به دنبال منافع سیاسی باشد. ادبیات از فرهنگ و کلمات بهره میگیرد و برای غنیتر شدن میتواند از فرهنگ و واژگان همسایه خود استفاده کند و هم آن را به فرهنگ مقابل ببخشد. هر چه این همکاری و مراوده بیشتر باشد، غنای ادبی بیشتر میشود و کمک میکند تا مرز کشورها از لحاظ فرهنگی و ادبی کمرنگ و یا برداشته شوند. اگر مرزهای دو کشور را زبان فارسی در نظر بگیریم، نباید بین ایران و افغانستان از لحاظ زبانی مرزی وجود داشته باشد، درباره تاجیکستان هم همین است. اینگونه میتوان ارتباط فرهنگی بیشتری با کشورهای زبان مشترک برقرار کرد و فرهنگهایمان را صادر یا وارد کنیم.
قبل از سفر به افغانستان شعرهایم عاشقانه بود
جعفری درباره تجربه سفر به سرزمین پدریاش میگوید: افغانستان برای کسانی که گردشگر هستند جاذبهها و دیدنیهای زیادی دارد. سال ۸۹ چند ماهی آنجا بودم، همه چیز برایم جذاب و دیدنی بود. با اینکه اصلیتم از افغانستان است و فرهنگ آنجا متعلق به خودم است، ولی، چون اینجا متولد شدم و با فرهنگ ایران بزرگ شدم، خیلی رسوم و رفتار آنجا برایم جذاب و جدید بود. قبل از اینکه به افغانستان بروم، شعرهایم عاشقانه بود. دیدن آنجا و حس مهاجر بودن و دغدغههایی که با خود به همراه دارد، نگاهم را تغییر داد، ذهنم بازتر شد و بیشتر از گذشته به شعر اجتماعی پرداختم.
شاعران مهاجر ارتباط بسیار خوبی با شاعران ایرانی دارند
این شاعر افغانستانی میگوید: شاعران مهاجر ارتباط بسیار خوبی با شاعران ایرانی دارند و همیشه در جلسات یکدیگر شرکت میکنند. اشعار یکدیگر را میشنوند، نقد میکنند و از یکدیگر تأثیر میپذیرند. به نظر من این جریان به شاعران مهاجر کمک زیای کرده و باعث شده اشعارشان غنیتر شود. چرا که علاوه بر فرهنگ و دایره کلمات کشور خودشان با فرهنگ کشور دیگری آشنا میشوند.