در تمامی طول تاریخ این مبارزه وجود داشته است که حاکمان خواستههای سیاسیشان را منتج به سرکوب نمودهای فرهنگی، هنری و اندیشه نو میکردند و در عوض اندیشهورزان و هنرمندان تمامی تلاششان را مبذول میداشتند تا اگر نتوانند به همه خواستههایشان برسند، دستکم در بازههای زمانی مختلف، مرحله به مرحله با کسب امتیازاتی در نهایت جو فرهنگی بسته را کمی باز کنند و بتوانند در این راستا نفسی بکشند.یادم میآید در زمان حکومت طالبان در افغانستان برای پژوهش موسیقی به تایباد و تربتجام رفته بودم و میخواستم ترانههای عروسی و دایرهنوازی زنان و مردان آنجا را ضبط کنم. در تایباد و تربتجام به خانه چند تن از عزیزان هنرمند رفتم. آنها برایم خواندند و نواختند. در پایان، به گفتن خاطرهها و درددلها پرداختند؛ اینکه آنها را به هرات هم دعوت میکنند (تایباد شهری مرزی و نزدیکترین شهر به آن هرات است و میدانیم که هرات در میان شهرهای مهم افغانستان از شهرهایی است که به هنر و ادبیات اهمیت ویژهای میداده است.
گفتند ما در جشنها و عروسیهای مردم هرات شرکت و مزد دریافت میکنیم. جالب است بدانید اگر طالبانیها میفهمیدند که مردم در جشنها موسیقی دارند، نوازندگان شلاق و جزای زیادی را متحمل میشدند و صاحب جشن هم به جزایی سخت میرسید. جشن در زیرزمینی با محافظت شدید انجام میشد. طبعاً نوازندگان خود هرات هم اگر دستگیر میشدند، جزایی سخت در انتظارشان بود. آنها به من گفتند که سازهای مورد نیازشان را به فلاکت و بدبختی از مرز رد میکردند؛ مثلاً تنبک را به شکل گلدان درمیآوردند و درون کاسه آن خاک میریختند و حتی گل میکاشتند و برخی از سازهای دیگر را تکه میکردند و در محل به هم میچسباندند و سیم نصب میکردند و مینواختند.
در طریقت چشتیه در افغانستان، پاکستان و هند، ذکرها جلی است و قوالی و ساز و موسیقی در جریان است. (مرحوم نصرت فاتح علی خان اهل پاکستان که از قوالان شناخته شده جهانی است ذکرهای این طریقت را اجرا میکرد) طبیعی است که طالبان طریقت نقشبندیه را بپسندند؛ زیرا که این طریقت ذکرش خفی است و موسیقی وساز در آن بهکار نمیرود. (میگفتهاند ملامحمد عمر، رهبر سابق طالبان از مریدان طریقت نقشبندیه بود و از آنها حمایت میکرد.) طالبان دشمن مریدان طریقت چشتیه بود و آنها را اذیت و آزار میرساند و در گردهماییهایشان بمبهای صوتی میانداخت و برخی از رهبرانشان را تهدید به مرگ میکرد یا میکشت. نوازندگان این طریقت را هم خانهنشین کرد و آنها از ترس، موسیقی اجرا نمیکردند.
به هر حال، به جز مردمان روشن چند شهر افغانستان که با طالبانیها از نظر فرهنگی مبارزه میکردند، بقیه به ساختار آموزشی، پرورشی، فرهنگی و هنری حکومت طالبان تن میدادند و طالبانیها تا نیامدن خارجیها و سرنگونیشان همچنان بر نظرات خود پای میفشردند و کارهای خود را پیش میبردند.
و اکنون بار دیگر پس از حدود ۲۰سال مبارزه میان طالبانیها و حکومت پس از طالبان و صحبت از آمدن دوباره آنان به قدرت یا سهیم شدن در آن، مهمترین خواستها و دغدغههای مردمی که در این 2دهه اخیر، زندگی متمدنانهتری را برگزیدند، همانا محدود نشدن این آزادیهاست!