اخبار برای مغز شبیه ویروس کرونا برای ریه است. پس بگذارید با هم کمی درباره کتاب «اخبار را دنبال نکنید»، تازهترین اثر رولف دوبلی، حرف بزنیم.
الهام یوسفی | شهرآرانیوز- اخبار برای مغز شبیه ویروس کرونا برای ریه است. پس بگذارید با هم کمی درباره کتاب «اخبار را دنبال نکنید»، تازهترین اثر رولف دوبلی، حرف بزنیم.
پیگیر خبرهای بد
صبح است. با زنگ هشدار گوشیتان از خواب بیدار میشوید. بهزور پلکهایتان را باز میکنید. کمی بدنتان را کشوقوس میدهید و روز را با وصلکردن وایفای گوشی و رفتن در فضای مجازی شروع میکنید! انگار ساعات شب که شما در خواب بودهاید، دنیا متحول شده است. میخواهید هرچه زودتر از زندگی آدمهایی که تا پایان دیشب پیگیر خبرهایشان بودهاید، مطلع شوید و بدانید چه اتفاق جدیدی در جهان سلبریتیها افتاده است. از طرف دیگر خود را همان اول صبح پرتاب میکنید به جهان اخبار اتفاقات شوم و جنایتهای نفرتانگیزی که در سراسر دنیا روی داده است تا بیش از گذشته احساس ناتوانی، بدبختی و فلاکت کنید.... کرونا چند نفر را مبتلا کرده و چند نفر را به کام مرگ فرستاده است و نکند همین دیشب که شما خواب بودید، دانشمندان واکسنش را کشف و تولید کردهاند! تبریک میگوییم؛ شما بعد از خواندن اخبار جهان و حال و روز سلبریتیها موفق شدید روزتان را به بدترین شکل ممکن آغاز کنید. اکنون حتی نای برخاستن از رختخواب را ندارید. چون همان اندکانرژی ناشی از خواب شبانه را هم برای پیگیری اخبار به هدر دادهاید.
یک حمله بیرحمانه به اخبار
احتمالا همه شما رولف دوبلی را میشناسید، با کتابی که مترجم فارسیاش به شهرت آن کمک بسیاری کرد: «هنر شفاف اندیشیدن»، با ترجمه عادل فردوسیپور. شاید ندانید که رولف دوبلی آثار دیگری هم دارد ازجمله کتاب «اخبار را دنبال نکنید» که درواقع مجموعه دلایلی است برای قانع کردن شما تا به جای دنبالکردن اخبار به زندگیتان برسید. دوبلی معتقد است اخبار در حقیقت تفالههایی است که صاحبان رسانه هر روز قاشق به قاشق به خورد ما میدهند. او میگوید نهتنها این اخبار بیارزش هستند، بلکه بهطور جدی به ما آسیب میرسانند و برای یک زندگی آرامتر و شادتر و خردمندانهتر لازم است دیگر خبر نخوانید. اما دلایلش چیست؟
وقتی نمیتوانید چیزی را تغییر دهید...
در احوالات خود دقیق شوید و ببینید بعد از خواندن اخبار حالتان چهطور است؟ آیا فکر میکنید قادرید جهان را تغییر دهید، یا بالعکس احساس ناتوانی، ترس و ناامنی میکنید؟ ما بیشتر برای هیچ بخش از اخباری که مشغول خواندنش هستیم، نمیتوانیم کاری انجام دهیم. ما بیشتر وقتها قادر به تغییردادن اوضاع نیستیم: «.. چیزهایی وجود دارد که میتوانید آنها را تحتتأثیر قرار دهید و مواردی هستند که نمیتوانید آنها را تحتتأثیر قرار دهید. درباره چیزهایی که نمیتوانید آن را تغییر دهید، کار دیگری ندارید که انجام دهید. بهعنوان مثال هیچکاری نمیتوانم درباره گذشته خود یا درباره توئیتهای دونالد ترامپ انجام دهم. پس چرا باید بگذارم که من را مضطرب کند؟» البته غولهای رسانهای جهان برای رونق کسبوکارشان علاقه دارند که این ذهنیت را خنثی کنند، اما خوب که فکر کنید، بیشترین دستاورد دنبال کردن اخبار، افزایش اضطراب است. دوبلی میگوید برای رسانهها حقیقت مهم نیست. برای رسانهها جلب توجه شما مهم است، حتی به قیمت از دست رفتن آرامش شما.
هیولایی که زمان را میبلعد
دقت کردهاید که وقتی حرف پول وسط میآید، حاضر نیستیم بدون آنکه بدانیم و مطمئن باشیم، آن را خرج و بذلوبخشش کنیم؟! یا به قول معروف مشتمان را محکم میبندیم، اما درباره زمان اصلا چنین حساسیتی نداریم و خیلی راحت از همان اول صبح مشغول بذل و بخشش زمانمان به پای اخبار ضد و نقیض و بیربط هستیم. ما بهراحتی خودمان را در معرض میلیونها اخبار بد قرار میدهیم. برای لحظهای به این فکر کنید که این میلیونها اخبار بد میتواند به اندازه ویروس کرونا که برای ریههای شما مضر است، برای مغزتان آسیبزا باشد. آقای دوبلی اعتقاد دارد اخبار هم مغز شما را به مرور زمان زائل میکند. اخبار تأثیر منفی بر ذهن شما میگذارد و آن را از کارکرد اصلیاش دور میکند و از این بدتر، افکارتان کمعمق و سطحی میشود. ضمنا اخبار قادر است زمانتان را بهشکلی تصاعدی هدر دهد. یعنی شما با یک ساعت پیگیری اخبار، درواقع یک ساعت را از دست ندادهاید، شما بخشی از روز را از دست دادهاید. چون بعد از خواندن آن همه اخبار بد و ناخوشایند، دیگر انرژی روانی برایتان نمانده است تا خرج کارهایتان کنید!
اضطراب معمولیبودن!
ما آدمهایی معمولی هستیم، اما اخبار آدمهای مشهور را دنبال میکنیم. آقای دوبلی میگوید شهرت جعلی را اخبار ایجاد کردهاند. به عبارت دقیقتر: «این سیرک رسانههاست». او میگوید آدمهای اثرگذار گمنام هیچ جذابیتی برای رسانهها ندارند. رسانهها عادت دارند به دنبال افراد مشهور یا سلبریتیها بروند و اخبار آنها را منعکس کنند. درواقع «یک مشهور مشهور است، چون مشهور است!» در حقیقت حجم زیاد این اخبار برای ما ایجاد اضطراب میکند. چون دائم خودمان را در مقایسه با آن آدمها میبینیم و درنهایت به ما القا میشود که معمولی بودن چقدر بد است. بفرمایید، این هم یک اضطراب دیگر...
شکل اول: سوگواری؛ شکل دوم: حرکت!
دوبلی در این کتاب کوچک نمیخواهد ما را به بیخبری از جهان تشویق کند. او میگوید اخبار به هر حال به ما میرسد؛ از طریق دیگران، در محل کار یا در خانه دوستان. موضوع، اعتیاد به خواندن اخبار است و خود را دربست به رسانهها سپردن. ما باید بدانیم در دنیا چه خبر است یا در کشورمان چه رویدادی در جریان است، اما غرق کردن خود در اخبار، بدون آنکه بتوانیم از جایمان بلند شویم، فایدهای ندارد. بگذارید یک مثال ملموس بزنیم. سال پیش وقتی زلزله سرپلذهاب همه ما را عزادار کرد، همهمان از روشهای مختلف از خبرش آگاه شدیم، اما مواجهه بیشتر ما متفاوت بود. برخی خود را در اشک و آه و سوگواری غرق کردند، دائم فیلم و ویدئو تماشا کردند و گریستند و روان خود را به هر طریقی آزردند. فایده این کار چه بود وقتی نمیتوانستند برای زلزلهزدگان کاری کنند؟ اما عدهای بعد از شنیدن خبر بلند شدند و بهجای ادامه سوگواری، به مناطق زلزلهزده رفتند یا در شهر خودشان شروع کردند به جمعکردن کمک و فرستادن به مناطق، یا انجام دادن هر کار دیگری که از دستشان برمیآمد.
متوجه منظورم میشوید؟