یکی از پدیدههای رایج در تاریخ بشر مهاجرت است. علل آن بسیار متنوع و البته مهم است. در قدیم مهاجرتها بیشتر در قالبهای دستهجمعی رخ میداد، ولی اکنون مهاجرتهای فردی و خانوادگی گسترش یافته است. مهاجرت از روستا به روستا، از روستا به شهر، از شهر به شهر، از یک منطقه شهری به منطقه دیگر شهر و بالاخره از یک کشور به کشور دیگر مصادیق و شکلهای گوناگون مهاجرت هستند. انگیزههای مهاجرت نیز متنوع است؛ از مشکلات امنیتی گرفته تا فقدان درآمد، خلاصی از فضای اجتماعی و فرهنگی و تبعیضهای قومی و مذهبی و نژادی و...
اخیرا رصدخانه مهاجرت ایران ذیل پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه صنعتی شریف، سالنامه مهاجرتی ایران در سال ۱۳۹۹ را در ۳۴۰صفحه منتشر کرده است که مطالعه جزئیات آن اهمیت دارد. مسئله مهاجرت برای ایران بسیار مهم است و نیازمند یک پژوهشکده جامع برای رصد مستمر و پژوهش درباره ابعاد گوناگون این مسئله است. ایران در ۴دهه گذشته و در مقاطعی، از حیث تعداد کمیت مهاجر و پناهندهپذیری در رتبه اول جهانی بود. مهاجران افغانستانی و عراقی تا حدود ۴ میلیون نفر هم میرسیدند. همچنین از حیث مهاجرت نیروی جوان و متخصص از کشور در وضعیت نامناسبی قرار داشت. هرچند بهطور معمول مهاجرات را با عدد و رقم و کمیت توضیح میدهند، ولی مسئله مهمتر، کیفیت افراد مهاجر است.
برای نمونه اگر یک خانوار فقیر و بدون شغل از یک کشور به کشور دیگر مهاجرت کنند، در اصل کشور مهاجرفرست بهنوعی بهرهمند شده است، زیرا از زیر بار ایجاد شغل و تأمین بهداشت و غذا و مسکن و آموزش آنان خلاص شده است و کشور مهاجرپذیر باید این هزینه را متحمل شود و البته ممکن است از اشتغال این مهاجران نیز بهرهمند شود. ولی هنگامی که یک پزشک فوقتخصص و جراح با سرمایه انسانی و مادی مهاجرت میکند، کشور مهاجرفرست زیانکننده اصلی است و کشور مهاجرپذیر بهرهبرداری مفتومجانی میکند. ارزش مادی این فرد میلیونها دلار است و یک شغل و خدمت باارزش را بیهیچ هزینهای در آن کشور راهاندازی میکند؛ بنابراین نباید فریب آمار کمی مهاجرت را بخوریم.
درباره مهاجرت بسیار میتوان نوشت. شخصا نیز در سال۱۳۷۱ یعنی ۲۸سال پیش مطالعهای با عنوان «علل گرایش نیروهای متخصص به مهاجرت از کشور» انجام دادم که مقاله آن در کتاب «چهار پژوهش در جامعهشناسی فرهنگ» منتشر شده است. در آنجا توضیح دادهام که مسئله مهمتر از خروج این نیروها از کشور، علل و عوامل این مهاجرت است که وجود این عوامل نیروهای باقیمانده در داخل کشور را نیز ناکارآمد میکند.
در واقع مهاجرت از کشور بخش کوچکی از این کوه یخ است که در بالای آب دیده میشود. بخش اصلی آن زیر آب است. برای فهم بهتر ماجرا بد نیست که سرنوشت برخی محلات و شهرهایی که از آنها مهاجرت شده است، ارزیابی شود. این پدیده در ایالاتمتحده مکرر رخ داده است.
یکی از مهمترین آنها شهر دیترویت است که یکی از مراکز مهم صنعتی و جمعیتی آن کشور بود، ولی بهعلل گوناگون کمکم به حاشیه رفت، بهطوریکه بیش از دوسوم جعمیت خود را از دست داد و ۷ سال پیش نیز ورشکسته اعلام شد. علت هم در ناتوانی صنعت این شهر برای تطبیق خود با پیشرفت زمانه بود. یکی از نمونههای جالب داخلی برای توجه به سرنوشت منطقه مهاجرفرست، منطقه ۱۲ تهران است که زمانی جزو بهترین مناطق تهران بود، ولی اکنون برخی محلات این منطقه بهدلیل مهاجرت ساکنان آن دچار پسرفت شده اند و ارزش زمین و مسکن آنجا کاهش یافته و روند جمعیت آن روبهکاهش است. امنیت و فضای اجتماعی و فرهنگی برخی محلات آنجا نامناسب تلقی میشود و اگر شهرداری و دولت فکری بهحال بهبود این منطقه و علت گرایش به مهاجرت از آنجا نکنند، این فرایند تشدید و تبعات منفی آن بیشتر میشود. مشابه همین روند و تحولات را میتوان در کل کشور و نسبت به سایر کشورها دید؛ بنابراین گفتگو درباره مهاجرت باید به موضوعی ملی تبدیل شود. در عین حال منافع مهمی هم در برخی شکلهای مهاجرت است که باید مورد توجه قرار گیرد.