قیام امام حسین (ع) بهعنوان مهمترین حادثه تاریخی که گواه روشنی برای بیان مظلومیت و حقانیت فرزندان پیامبر اکرم (ص) بود، قرنها چراغ راه هدایت مسلمانان بوده است.
امامحسین (ع) چنانکه خود فرموده بود، با هدف امر به معروف و نهی از منکر، قیام خود را آغاز کرد. مهمترین منکر در جامعه اسلامی که پیامبر آن را بنیان گذاشته بود، زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی، سیاسی و مذهبیای بود که امام علی (ع) و امامحسن (ع) برای پاسداری از آنها به شهادت رسیده بودند. از سوی دیگر، امر خیری که عاشوراییان آن را در جامعهای که به بیوفایی و تزویر کوفهمانندی مبتلا شده بود ندا میدادند، از مسیری جز مجاهدت نمیگذشت، مجاهدتی در راه خدا، تا از طریق آن، کشتی جامعه اسلامی بتواند قرنها خود را گزند فراموشیها و تحریفها در امان بدارد و از اقیانوس طوفانزده تاریخ پرتلاطم، برای امروز ما همچنان عبرتآموز، حرفهای شنیدنی داشته باشد.
اگرچه جنگ، رشادت و شهادت، به مثابه اجزای جداییناپذیر حادثه کربلا، امروزه دارای باری معنایی است که بیشتر ناظر بر نقشآفرینی مردانه است، این در حالی است که تاریخ صدر اسلام و بهویژه وقایع محرم سال ۶۱ هجری قمری چیزی غیر از این را روایت میکند. تاریخ عاشورا، آکنده از رشادتها و نقشآفرینیهایی است که در آن زنان رهبر، اسوه و کنشگران سیاسی اثرگذاری بودند و به ماندگاری این مهمترین رخداد تاریخ شیعیان کمک شایانی کردند. همه ما درباره حضرت زینب (س) بارها خوانده و شنیدهایم که چگونه مصائب دهشتناک آن ۱۰ روز تاریخی را تحمل کرد و پس از آن چگونه با نطقهای آتشین خود در دربار یزیدیان، پیام عاشورا را ماندگار ساخت. اما این تنها بخشی از همه آنچیزی است که درباره زنان عاشورایی گفته شده است.
مهمترین نکتهای که درباره زنان عاشورایی و در مرکز همه آنها یعنی حضرت زینب (س) وجود دارد، کنشگری سیاسی آنان و پرهیز از هرگونه انفعال و دوریگزینی از رخدادهای سیاسی است. حضرت زینب، شاید به تأسی از زنان خاندانِ پیامبر (ص)، نهتنها خود را به اداره امور خانه محدود نکرد بلکه فراتر از آن در مهمترین رخداد دوران خود نیز حاضر بود و توانست آثار عمیق و ماندگاری بر این جریان بگذارد. هدف یک کنشگر سیاسی رقابت و مبارزه با قدرت برای اصلاح یا تحول آن است و در راستای این هدف، زنان عاشورایی اقدامات متناسبی انجام دادند. نخست اینکه آنان همراهی با مردان و دشواریهای آن را پذیرفتند. هجرت و پس از آن قیام، مقولههایی است که رنج تحمل آن سرزمین بر کسی پوشیده نبود. با این همه زنان برخلاف آنچه عافیتطلبی خوانده میشود، زنبودن را بهانهای برای در خانهماندن و دوری از «سوگناکترین واقعه تاریخی» قرار ندادند. دیگر آنکه زنان در نبردها معمولا در جایگاه پشتیبان، مراقب و حتی مشورتدهنده قرار میگرفتند و از این مسیر میتوانستند اثرگذار باشند. از همه مهمتر رهبری بازماندگان توسط حضرت زینب (س) پس از پایان نبرد است که با حفظ روحیه مقاومت و با پذیرش آنچه رخ داده بود صورت پذیرفت. آنحضرت با نظمدهی و رهبری بازماندگان در دشوارترین شرایط با حفظ عزت نفس، بدون پروا و پردهپوشی، حقانیت خود را اعلام میکردند.
عزت و کرامتی که امامحسین (ع) با آن تن به بیعت با شر زمانه خود نداده بود، چنان در کالبد بازماندگان، که اغلب آنان را زنان تشکیل میدادند، جانگرفته بود که بنابر شواهد تاریخی، همگان مسحور قاطعیت و ویژگیهای رهبریکننده حضرت زینب (س) شده بودند. زنان عاشورایی بهراستی اسوهاند. آنها به مفاهیمی همچون شجاعت، رشادت و رهبری رنگ زنانه زدند. نهتنها سکوت نکردند، به حضور در خانه و تربیت فرزندان اکتفا نکردند، بلکه با حضور در عرصه نبرد و کنشگری سیاسی، اثری عمیق بر حوادث زمانه خود گذاشتند. آنها جمعکننده همه چیزهایی هستند که امروز متناقض به نظر میرسد: حضور در عرصههای سیاسی و اجتماعی جدی با حفظ عزت نفس، استقلال، شأن و شخصیت ویژهای که خاص یک زن مسلمان است. زنان در کربلا تنها برای سوگواری، مویهکردن و آویختن بر اسبها و تنهای شریف شهدا نیامده بودند. آنها آمده بودند تا حرف و کلام الهی را که تقوا را ملاک برتری قرار میدهد، جامه عمل بپوشانند و امروزه برای ما درسی بزرگ و واقعهای شگرف است.