صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

از سرمایه ملی تا تقلید صدا

  • کد خبر: ۴۳۳۵۸
  • ۲۷ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۵
عبدالجواد موسوی - روزنامه‌نگار
در شرایطی که زندگی روال طبیعی‌اش را طی می‌کند، پاسخ‌دادن به این پرسش کهن که «شعر اصلا به چه‌کار می‌آید؟» کار آسانی نیست. حالا فکر کنید در روزگاری که بلایای طبیعی و غیرطبیعی از شش‌جهت بر سرمان آوار شده، نوشتن دراین‌باره چقدر دشوار است. همین اول کار به آن‌هایی که فکر می‌کنند شعر سرگرمی و تفننی است برای آدم‌های شکم‌سیر و بی‌درد، عرض می‌کنم که اگر از منظر «اگر هنر نبود، حقیقت ما را نابود می‌کرد!» به شعر نگاه کنند، دیگر مشکلی با این مقوله نخواهند داشت.
 
نمی‌دانم مراد متفکر آلمانی از حقیقت در این جمله دقیقا چه بوده است، اما گمان می‌کنم چه حقیقت را معادل واقعیت روزمره زندگی فرض کنیم و چه برای آن معنایی متعالی و هستی‌شناسانه قائل شویم، باز هم در اصل ماجرا تفاوتی حاصل نمی‌شود. به‌هر حال تحمل واقعیت و حقیقت هر دو کاری است فوق طاقت آدمیزاد و اگر هنر در میان نباشد و انسان مواجهه‌ای عریان و بی‌واسطه با عالم برقرار کند، بی‌شک از پای درخواهدآمد و زیستن برایش به امری محال بدل خواهد شد. به‌یک معنا، هنر یا شعر که به‌زعم بسیاری از حکیمان و اندیشمندان هنر بزرگ یا هنر هنرهاست، نوعی فریب به‌شمار می‌آید؟ آری، اما یادمان نرود که این فریب از جنس کلاه‌برداری و ریاکاری نیست. شعر هم چیزی از سنخ این مزخرفاتی نیست که ما امروزه به آن هنر می‌گوییم.

این روز‌ها رسما از تریبونی که روزگارانی قرار بود دانشگاه باشد، به آن‌هایی که تقلیدصدا انجام می‌دهند، هنرمند می‌گویند و تنها کسانی که در آنجا شأن و منزلتی ندارند، هنرمندان حقیقی این سرزمین هستند. بگذریم. شعر ما را فریب می‌دهد تا بتوانیم پلشتی‌های واقعی جهان و بار سنگین حقیقت هستی را تاب بیاوریم و چند صباحی را به‌نام زندگی سپری کنیم.
 
به‌تعبیر حضرت مولانا، «استن این عالم‌ ای جان غفلت است/ هوشیاری این جهان را آفت است/ هوشیاری زآن جهان است و چو آن/ غالب آید پست گردد این جهان»
اگر غفلت به‌معنای محمود کلمه در کار نباشد، نه خانواده‌ای تشکیل می‌شود و نه کسب‌وکاری رونق می‌گیرد و نه از آبادانی نشانی خواهد بود. حالا فرض بفرمایید ما مردمانی که به‌حکم جبر جغرافیایی همواره در شرایط حساس کنونی به‌سر می‌بریم، از نعمت همین‌مقدار غفلت هم بی‌بهره بودیم. تصورش هم هولناک است. اما روزی را به‌نام شعر در تقویم رسمی ثبت‌کردن چه تأثیری در اوضاع و احوال ما داشته و دارد؟ هیچ و کم از هیچ! فقط خواسته‌ایم بگوییم ما به سرمایه ملی خودمان احترام می‌گذاریم.
 
از این حیث البته کار بدی انجام نداده‌ایم، اما از آنجا که ما به هر چیز که رسمیت داده‌ایم، تقریبا آن را از معنای حقیقی‌اش تهی کرده‌ایم و صرفا جهت رفع‌تکلیف آن را انجام داده‌ایم، این کار هم نقش چندانی در اهمیت‌دادن به سرمایه ملی ما نداشته است. از انتخاب شعر در کتاب‌های درسی و بی‌اهمیت‌بودن آن در مقاطع مختلف تحصیلی تا آنچه این روز‌ها به‌اسم ترانه و تصنیف از صداوسیما پخش می‌شود و حتی اعتراض بالاترین مقام رسمی کشور را هم در پی داشته است، نشان می‌دهد آنچه در تقویم ثبت شده، بیشتر به یک شوخی بی‌مزه شباهت دارد تا امری جدی و مهم.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.