در این سالها هرچه از حیث تکنیکی در سینمای جنگ توانمندتر شدهایم، بههمان اندازه در قصهگویی و پرداختن به شخصیتها و خلق قهرمان و ضدقهرمان پس رفتهایم. هنوز هم فیلمهای دههشصتی که صرفا برای تهییج و برانگیختن مردم و رزمندگان ساخته میشدند، از جهت مضمونی قابلاعتناترند. علت هم کاملا مشخص است. ما درست وسط حادثه ایستاده بودیم و انرژی حماسی و معنوی آن سالها بر همه شئون فردی و جمعی ما سایه افکنده بود و بههمین دلیل بسیاری از ضعفهای ما را میپوشاند.
اما در این روزگاران کار بسیار دشوار است. حالا باید علاوه بر غلبه بر شیاطین انس و جن و مقابله با انرژیهای منفی که از ۶ جهت بر ما باریدن گرفته است، به خیلی چیزهای دیگر مسلط شویم که بیننده سختگیر روزگار ما با مخاطب ندیدوبدید دهه ۶۰ فرسنگها فاصله دارد. بااینحال همانطور که ابتدای این یادداشت عرض شد، در این سالها نتوانستهایم کاری درخور انجام دهیم و از بزرگان این عرصه تا جوانترهایی که انگیزه و انرژی بیشتری برای ساخت آثاری قابلتوجه دارند، همهوهمه یکجای کارشان اساسی میلنگد و آن هم فقدان قصهای جذاب و پرکشش برای تبدیلشدن به یک اثر سینمایی است.
از بس گفتهاند و گفتهایم که مشکل اصلی سینمای این سرزمین فیلمنامه است، این جمله مبتذل و پیشپاافتاده مینماید، اما باور بفرمایید در این فقره هم مثل خیلی از جاهای دیگر مشکل اصلی ما همین بیاعتنایی به امور بدیهی و بهظاهر پیشپاافتاده است. دریغ اینجاست که قصههای جنگ دمدست قرار دارند. فقط خردههوشی لازم است و سر سوزن ذوقی تا از دل این گنجینه عظیم مرواریدهای درخشان را بیرون بکشد و آن را پیش چشمهای مخاطب قرار دهد. آنهایی که سروسری با ادبیات دفاعمقدس بهویژه در حوزه خاطرهنگاری دارند، خوب میدانند که در این سالها آثار بسیار قابلاعتنایی در این حوزه منتشر شده، اما کجاست تهیهکننده فهیم و کتابخوانی که دغدغه ساخت این آثار را داشته باشد؟ کجاست کارگردان متبحر و کتابخوانی که از دل این آثار بخواهد اثری سینمایی بیافریند؟
قطعا مشکلات فیلمنامهنویسی در سینمای ایران و بیتوجهی تهیهکنندگان به فیلمنامه معضلی است که باید به آن توجهی جدی داشت، اما گمان میکنم ماجرا یک گام عقبتر از چیزی است که مطرح میکنیم. علت فقط این نیست که تهیهکننده ما نمیخواهد پول خرج قصه و فیلمنامه کند؛ علت این است که حتی تهیهکننده پولدار و دولتی نیز از وجود چنین گنجینههای دمدستی که منتشر شدهاند و تبدیلشدنشان به یک فیلمنامه درستوحسابی هم خرج زیادی برنمیدارد، بیخبر است. علت این است که کلا مقولهای بهاسم کتابخوانی دارد بهفراموشی سپرده میشود.
یکبار دیگر برگردیم به تاریخ سینمای ایران و فیلمهای مهم آن را بررسی کنیم. چند درصد فیلمهای مهم ما برگرفته از آثار ادبی بودهاند؟ چند درصد آثار مهم سینمای ما توسط کسانی ساخته شدهاند که خودشان هم نویسنده و فهیم و کتابخوان بودهاند؟ در خلأ نمیتوان فیلم درستوحسابی ساخت. بدون پشتوانه و مطالعه و تجربه نمیشود به خاطره فردی و جمعی مردم راه یافت. مشکل اساسی سینمای جنگ یا سینمای دفاعمقدس بهظاهر خیلی سادهتر از چیزی است که فکرش را میکنیم. مثل خیلی از مشکلات دیگر که بهظاهر سادهاند، اما هیچوقت حل نمیشوند.