صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نوشته ستایش‌آمیز مقام معظم رهبری برای کتاب «مربع‌های قرمز»

  • کد خبر: ۴۳۷۹۶
  • ۳۰ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۴:۱۸
در مراسم نهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت که در آستانه‌ چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران برگزار شد، تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «مربع‌های قرمز» منتشر شد.

به گزارش شهرآرانیوز - در آستانه‌ چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس، «نهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت» همراه با انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «مربع‌های قرمز» از سوی مؤسسه‌ پژوهشی-فرهنگی انقلاب اسلامی شب گذشته در جوار مزار شهدای دفاع مقدس، با حضور جمع محدودی از پیشکسوتان جهاد و مقاومت و فعالان حوزه‌ ادبیات و هنر دفاع مقدس، با رعایت دستور العمل‌های بهداشتی در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) برگزار شد.

 

 


متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب که روایتی از خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا در دوران دفاع مقدس و به قلم زینب عرفانیان است به شرح زیر است:

 

بسمه‌تعالی

بسیار شیرین و جذاب نوشته شده است. ردپای چانه‌گرمیهای آقای حاج حسین یکتا در آن آشکار است. ظرافتهای برخاسته از ذوق و قریحه‌ی لطیف که در سراسر کتاب گسترده است، میتواند از نویسنده‌ی خوش قلم و چیره دست کتاب باشد و میتواند هم دُرافشانیهای راوی باشد. نقطه‌ی برجسته‌ی کتاب، یاد شهیدان و یاد حال و حضور ملکوتی آنان پیش از شهادت است که حقاً بسیار خوب تصویر شده است. ارادت راوی به مرحوم آقای حاج میرزا علی احمدی میانجی هم برای من جالب بود. آن مرحوم را حدود شصت سال به علم و تقوا و ورع می‌شناختم و به من لطف داشت. این کتاب ظاهراً چند روز پیش رونمائی شده است. برای من چندی پیش از این فرستاده بود و تماماً مطالعه شد.

 

یکتا در مقدمه این کتاب نوشته است: 

 

پنج سال می شد که قصد کرده بودم خاطراتم را مکتوب کنم. مخصوصاً وقتی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای حفظه‌اللهم مطلبی را مبنی بر ناتمام ماندن جنگ یک رزمنده تا نوشتن خاطراتش، فرمودند، برای نوشتن و نشر خاطراتم مصمم‌تر شدم. هرچه از رشادت هم‌رزمانم و غربت و مظلومیتشان می‌دانستم در روایت‌گری‌هایم گفته بودم. با مکتوب کردن خاطراتم دنبال ناگفته‌ای از بچه‌ها بودم. دنبال سبک بندگی کردنشان، سبک عبادتشان، سبک رفاقتشان، دنبال سبک زندگی کردنشان در جنگ. سبکی که این روزها جایش بین جریان زندگی جوانان به شدت خالی است.

 

امیدوارم این کتاب که تنها گوشه‌ای از جهاد هم‌رزمانم در لبیک به ندای هل من ناصر امام خمینی(ره) نایب امام عصر(عج) است، مورد رضایت حضرتش واقع گردد و در روز حسرت، رفقای شهیدم دستم را بگیرند. رفقایی که در روزهای مصاحبه و بازخوانی خاطراتم، میان این ورق‌ها، دوباره دیدمشان، کنارشان جنگیدم، کمین کردم، سنگر گرفتم، زخمی شدم، نماز خواندم، خندیدم، شوخی کردم، بوسیدمشان، بوییدمشان و دوباره ایستادم و رفتنشان را نگاه کردم. دوباره تنها شدم. جانم از تنهایی و دلتنگی پر است. از حسرت آسمان. امید که این کتاب پلی باشد میان من و رفقای شهیدم. پلی باشد برای تشنگان و جویندگاه راه حقیقت. پلی باشد به آسمان.

 

 

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: 

 

سید مهدی من را روی زمین خواباند. تا تنم به خاک رسید، چشم هایم دوباره بسته شد. فقط گرمی بوسه اش را روی پیشانی ام حس کردم. دوید و از من دور شد.

 

صداهای دور و برم کم رنگ می شد. در خلسه سنگینی فرو رفتم. نفهمیدم چقدر در آن حالت بودم که سرفه ای پرخون خیزاند و خواباندم.


دوباره به جان دادن افتادم. روی زمین پا می کشیدم. با هر حرکت، چاله ای که زیر پایم درست شده بود، گودتر می شد. نمی دانم چند جان داشتم که خلاص نشدم.

 

از هوش می رفتم و به هوش می آمدم. دوباره به التماس افتادم:



- خدایا غلط کردم گناه کردم!

 

این کتاب در ۵۴۴ صفحه نوشته و توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.