معمولا از میان دو بعد زمان و مکان، ما بیشتر به جنبههای فیزیکی مکان توجه میکنیم و حضورمان در فضاهای خاص یا مکانهای دیدنی و بازدید از نقاط تاریخی و مشهور را بهخاطر میسپاریم. حضور در «مکان» خاصی که بههر دلیل اهمیت و تمایز دارد، برای اغلب ما بهیادماندنی و مهم است. از حضورمان در آن مکان عکس یادگاری ثبت میکنیم و برخی حتى در نازلترین سطح با نقشکردن نام خود بر دیوار و در بناهای تاریخی و تخریب آثار باستانی میکوشند تا برای حضور خود در آن مکان سند بسازند. اگر تجربه حضور در میدان نقشجهان اصفهان یا ایستادن در کنار برج ایفل پاریس را پیدا کنیم، این نزدیکی فیزیکی و ظاهری با بنای مشخص و مکان خاص برای ما بسیار اهمیت پیدا میکند و چهبسا بعدها در گفتگو با دوستان خود، با شوق از آن یاد کنیم و اگر بپرسند فلانجا را دیدهای، با خوشحالی پاسخ مثبت بدهیم و بگوییم که بخت حضور در آن مکان مشخص را داشتهایم. اما در طرف مقابل، حضورمان در یک «زمان» خاص معمولا چندان برای ما اهمیت ندارد و خیلی مورد توجه ما نیست و برای ثبت و ماندگاری خاطرهاش تلاش زیادی نمیکنیم.
شاید تفاوت این دو بهاندازه تفاوت میان ادبیات شفاهی و ادبیات کتبی باشد؛ یعنی همانطور که ادبیات کتبی نخبگانیتر است و به قشر فرهیختهتر اختصاص دارد، توجه به بعد زمان هم قدری نخبگانیتر باشد. پس شاید بتوان گفت همانطور که توجهبخشیدن و سوقدادن مخاطب عام بهسوی ادبیات کتبی برای ارتقای فرهنگی جامعه مؤثر است، بههمان نسبت سوقدادن جامعه بهسوی توجه و تمرکز بیشتر بر بعد زمان چنین اثری دارد. شاید از همین روست که مثلا مخاطبان عام به زیارت مکانهای مقدس تشویق میشوند و رغبت دارند، اما خواص در کنار توجه به این بعد مهم و غیرقابلانکار، نجوای «یا لیتنی کنت معکم» و تمنای حضور در زمان خاص را دارند.
اهمیت زمان کمتر از نقش و ارزش مکان نیست؛ یک لحظه خاص که اتفاقی در آن رخ میدهد، بسیار بیشتر از هر مکانی اثرگذار و تعیینکننده است و شاید بههمین سبب اوقات مشخصی بهعنوان موقعیتهای ویژه عنایت و لطف الهی شناخته میشوند و از قدیم روزهای معینی بهعنوان ایام سعد برای شروع کارهای مهم و اقدامات تأسیسی مطرح بودهاند. سیدالشهدا (ع) در ابتدای دعای عرفه به لطف و عنایت الهی در تعیین زمان تولد انسان اشاره میکند و میفرماید: «خدایا، این محبت و رأفت تو بود که مرا در این زمان خاص بهدنیا آوردی!»
شاید هر یک از ما میتوانست صد یا دویست سال قبل از این بهدنیا بیاید که خیلی از جلوههای درخشان تاریخ معاصر را درک نمیکرد یا ممکن بود سیصد سال بعد از این بهدنیا بیاییم و این تصاویر تابناک را در صفحات تاریخ پیش از خود ورق بزنیم. ولی ما و همنسلان ما درست در همین مقطع تاریخی بهدنیا آمدهایم و فرصت ارتباط نزدیک با واقعیتهای تاریخی و رخدادهای بزرگ اجتماعی را داشتهایم و توانستهایم آنها را با تمام وجود لمس کنیم. نسل ما تجربه حضور تاریخی در دوران دفاعمقدس را داشت و این تجربه بهمعنی درک آن لحظات و حضور در آن ساعتها و روزها و شبها چیزی است که باید قدر و قیمتش را دانست.
ما با چشم و گوش خود چیزهایی را از نزدیک دیدیم و شنیدیم که شاید اگر خودمان با آنها روبهرو نشده بودیم، باورکردنشان برای ما آسان نبود؛ چنانکه اکنون برای فرزندان خودمان بسیاری از آنها درکشدنی نیست. ایثار و جانفشانی حیرتانگیز رزمندگان و ایثارگران، مقاومت جانانه مردم با دستخالی در مقابل اشغالگران، فداکاری شهروندان مناطق جنوب و غرب کشور، رشد اخلاقی و معنوی نوجوانان بسیجی، حضور یکپارچه نیروهای ارتش و سپاه، همراهی سربازان مسیحی و زردشتی با بقیه هموطنانشان و بسیاری جلوههای ارزشمند دیگر از دفاعمقدس حقایق درخشان و ماندگاری است که درک هر یک از آنها توفیقی الهی بهشمار میرود. ما عزیمت دوستان رزمنده را بهچشم خود دیدهایم و دفاع مردانه از خاک و عقیده و ناموس و شرافت را شاهد بودهایم و جنازه پاکشان را هم بر دستهای خود بردهایم و دفن کردهایم.
بالیدن و رشدکردن و بزرگشدن و اوجگرفتن نوجوانان و جوانان این مرزوبوم را با چشم و گوش و تمام وجود خود احساس کردهایم و دیدهایم که چگونه خلوص و اصالت یک باور میتواند انسان بسازد و تحول ایجاد کند و یک نوجوان ساده و معمولی را به جایگاه و مقام اولیای خدا برساند؛ چنانکه راه سلوک و ریاضت دههاساله را در فرصت کوتاهی طی کند و لایق و شایسته مقام شهادت شود. حضور در آن مقطع خاص تاریخی و درک و شهود این حقیقتها تجربهای کاملا منحصربهفرد و خاص است که باید خداوند را بهخاطر آن سپاس بگوییم و قدردان آن فرصت استثنایی باشیم.