سالها پیش در دیدار و گفتوگویی صمیمانه با رئیس یکی از دانشکدههای الهیات مسیحی که کارکردش، مانند حوزههای علمیه ما، تربیت روحانیون و مبلغان دینی بود، سخن به اهل بیت پیامبر رسید و او گفت: بخشی از نیایشهای امام سجاد، علیبنالحسین را بهعنوان مناجات محراب روز یکشنبه خود برگزیدهام و به کشیشهای جوان نیز تعلیم دادهام.
من با شوق و شگفتی از او پرسیدم: با چه معیاری این بخش را از نیایشهای صحیفه سجادیه انتخاب کردهاید؟ او پاسخ داد: من صحیفه سجادیه را ندارم و این دعا را بهصورت اتفاقی در یکی از نشریات دیدهام. وقتی در دیدار بعد یک نسخه صحیفه سجادیه را برای او هدیه بردم، بسیار خوشحال شد و با قدرشناسی و خشنودی آن را هدیهای گرانبها دانست.
بعدها که تجربههای عجیب و مشابهی را از دوستان خود شنیدم و ترجمه مقدمه اسلامپژوه و شرقشناس مشهور، خانم آن ماری شیمل، در مقدمه ترجمه آلمانیاش از صحیفه سجادیه را خواندم، هر بار دچار حسی دوگانه و متفاوت شدم؛ از سویی شگفتی و خوشوقتی از اعجاب و تحسین نخبگان غیرمسلمان یا غیرشیعیان در نخستین مواجهه و آشنایی با این کتاب بزرگ و استثنایی، و از سوی دیگر تحسر و شرمندگی از کوتاهی و قدرناشناسی خودمان نسبت به این گوهر قیمتی و گنجینه کمنظیر.
بیهوده نیست که این کتاب، «خواهر قرآن» و بعد از قرآن کریم و نهجالبلاغه، سومین کتاب کلاسیک در متون دینی اسلامی و برجستهترین اثر مکتوب در متون معرفتی با قالب مناجات و نیایش به شمار میآید.
اگر فرازهای توفانی و حیرتانگیز خطبههای امام سجاد (ع) در کوفه و شام به دست ما نمیرسید، اگر عبارات نغز و مضامین عمیق رساله حقوق زینالعابدین نبود، اگر از سیره ستایشبرانگیز و تجربههای درخشان دوران سخت و پرفرازونشیب زندگانی علیبنالحسین نقلی در تاریخ یافت نمیشد، اگر از آن امام همام هیچ اثری جز این کتاب باقی نمیماند، صحیفه سجادیه به تنهایی برای نشاندادن عظمت و منزلت والای حضرتش کافی بود و اهل دانش و آگاهی را انگشت به دهان و چشم بر آسمان میگذاشت.
این کتاب را زبور آل محمد و انجیل اهل بیت نامیدهاند، زیرا همه کلمات و جملههای آن بوی روحانیت آسمان و رایحه معنویت عالم غیب میپراکند و شاید به همین سبب، مخاطبانی از ادیان و اقوام گوناگون شیفتهاش میشوند و با آن انس میگیرند و غذای روح خود را در آن میجویند.
صحیفه سجادیه، گرچه کاملا هویت اسلامی و شناسنامه اهل بیت پیامبر (ص) را دارد، ولی به آیین و مذهب خاصی منحصر نمیشود؛ و گرچه روی خطابش با خداست، درحقیقت با «انسان» سخن میگوید و نیاز درونی هر انسانی از هر محیط و موقعیت و خاستگاهی را در برمیگیرد.
از این کتاب ارجمند، در زبان فارسی ترجمههای متنوع و متعددی در دست است که غالبا خواندنی و ارزشمند و قابل استفادهاند و انتخاب یک ترجمه از میان همه آنها چندان آسان نیست، اما درمجموع و با معیارهایی، چون صلابت قلم، دقت علمی، خوشخوانی و روانی، زیبایی نثر امروزین فارسی و کیفیت عرضه اثر، شاید بتوان ترجمه دکتر سیدعلی موسویگرمارودی را بهعنوان یک ترجمه گزیده معرفی کرد.
استاد موسوی گرمارودی، از سویی پیشینه تحصیل و فراگیری علوم بلاغت زبان عربی را در بالاترین سطوح داشته و از سوی دیگر یکی از برترین چهرههای ادبی معاصر در نثر و شعر فارسی است و به همین سبب، جدا از آثار پژوهشی و تألیفات ادبی، ترجمههای او از قرآن کریم و نهجالبلاغه خواندنی و بسیار شایانتوجه هستند.
زبان ترجمه او از صحیفه برای خواننده عمومی بسیار روان و شیرین و جذاب است و درعینحال رنگی از فخامت متن و اصالت تاریخی آن دارد و احساس دلپذیری از درک و دریافت مضامین زبان مبدأ را در خواننده ایجاد میکند.
علاوهبر مقدمه خواندنی مترجم که با عنوان «سرسخن» در ابتدای کتاب آمده، پانوشتهای دقیق و منابع بخش پایانی بر غنای این اثر افزوده است.
سیزدهمین چاپ این کتاب (با ویرایش مجدد و کامل مترجم) با سر و شکلی مطبوع و کاغذ سبک منتشر شده است و صفحهآرایی زیبا و طراحی خوب و حجم کاربردی و خوشدستی دارد.