با دگرگون شدن دنیای امروز و ساختار خانواده، زنان نقش پررنگتری در فعالیتهای اجتماعی دارند، اما همچنان نقش زن در خانه پررنگ و تأثیرگذار است؛ لذا والدین باید فرزندانی توانمند و قدرتمند پرورش دهند تا از اعتماد به نفس و عزت نفس کافی برخوردار باشند.
برخلاف تصور برخی والدین که بر این عقیدهاند: نباید فرزندانمان سختی بکشند و یا توبیخ شوند، زیرا ممکن است اعتماد به نفس آنها خدشهدار شود، روانشناسان اعتقاد دارند و تأکید میکنند که در تربیت و پرورش دختران و پسران، در ابراز محبت از یک طرف و پاسخگویی و مسئولیتپذیری از طرف دیگر، باید تعادل داشته باشیم.
والدین که خود محصول فرزندپروری سنتی و پدرسالارانه هستد مایلاند فرزندشان حتیالمقدور زندگی راحتی داشته باشد، و به او مسئولیت نمیدهند، غافل از اینکه آنچه باعث بالندگی و خودکفایی شده همان سختگیریها و البته در کنارش دلگرمیها و دلخوشیهای کوچک، اما واقعی بوده است؛ بنابراین تعداد بسیاری از والدین، تربیتی را که در دوران سختی باعث شده بود خود را بیابند اکنون از فرزندانشان دریغ میکنند. این کار والدین شبیه آن فردی است که وقتی میبیند پروانه برای بیرون آمدن از پیله تا چه اندازه مشقت میکشد؛ از روی ترحم نابجا پیله را سوراخ میکند و آن پروانه هرگز قدرت کافی برای پرواز پیدا نمیکند.
پس برای توانمندسازی دختران، والدین ابتدا باید تغییر نگرش و تغییر رفتار را از خود شروع کنند.
برای اینکه فرزند شما (دختر یا پسر) بتواند قدرت کافی برای غلبه بر سختیها و واقعیتهای جامعه داشته باشد، لازم است از شیوه پرورش با کفایت استفاده کنید.
توانمندی دختران بر اساس توجه به نیازهای عاطفی اساسی شکل میگیرد. نیازهای عاطفی اساسی شامل رابطه مثبت و مؤثر، پذیرش و احترام، کسب خودگردانی سالم و ایجاد محدودیت معقول و انتظارات واقع بینانه از فرزند است.
مهم است که در کنار این نیازها نیاز بنیادین دیگری نیز که همانا ارزشهای معنوی و معیارهای اجتماعی است مورد توجه و سرلوحه تمام این نیازها قرار گیرد.
یکی از نیازهای عاطفی اساسی «خودگردانی و عملکرد سالم» است که میتوان آن را اینگونه تعریف کرد: خودگردانی و عملکرد سالم یعنی کمک به فرزندان برای تکامل شخصیت، تواناییها، اعتماد به نفس و احترام به همنوع، و توانایی سازگاری سالم با دیگران تا آنها به یک فرد بزرگسال سالم و مستقل تبدیل شوند.
کودکی که نیاز خودگردانی و عملکرد سالم در او تأمین میشود ویژگیهایی مانند اعتماد به نفس، سلامت نفس، کفایت و عدم وابستگی، احساس تمایزیافتگی و تکامل، ثبات شخصیت، ابراز وجود و خوشبینی در او شکل میگیرد.
کودکانی که بیش از اندازه توسط والدین حمایت میشوند یا کنترل میگردند مسئولیتی به آنها سپرده نمیشود و همهچیز بدون حد و مرز و چهارچوب در اختیار آنها قرار میگیرد، در آینده قادر به اداره امور زندگی شخصی خود نخواهند بود و احساس وابستگی و نبود کفایت خواهند کرد. این افراد خودخواه، خودشیفته و وابسته خواهند بود. هنگامی که با واقعیت زندگی روبهرو شوند، به دلیل بیتصمیمی و ناتوانی در حل مسئله، افرادی شکننده و کم صبر خواهند بود.
مادران عزیز و همینطور پدران گرامی که فرزند دختر دارید، توجه داشته باشید قدرتمند بودن دختران به معنای اعمال قدرت و زورگو بودن نیست. دادن قدرت یعنی توانایی مولد بودن، پرورش دادن و تأثیر مثبت و مفید بر جامعه، اما اعمال قدرت یعنی کنترلگری. باید بدانید کنترلگری مخرب است.
اگر بزرگترین شرمندگی برای یک مرد ضعف اوست، بزرگترین شرمندگی برای یک زن خودخواه بودن اوست.
هدف ما در فرزندپروری باکفایت، پرورش دخترانی است که در موقعیتهای واقعی زندگی تصمیم درست بگیرند و از استعدادها و آموزههای خود بجا استفاده کنند، با پیامدها و نتایج انتخابها و تصمیمهای خود روبهرو شوند، و مسئولیت انتخاب خود (فارغ از اینکه نتایج آن قابل قبول است یا نه) را برعهده بگیرند.
افراط و تفریط در خودگردانی کودک باعث کمبود عزت نفس میشود. آنها ممکن است خود را افرادی ناامن وبیانگیزه ببینند. والدینی که در برنامههای تحصیلی و امور زندگی برای کودکان خود اهداف مشخص خطوط قرمز و محدودیتهای معقول، اما واضح و شفاف تعریف کنند، خودگردانی در کودک را شکل میدهند.
لازم است اگر خانواده وظیفهای به فرزند خود میدهد که متناسب با سطح سنی اوست، قاطع باشد و از تسلیم بیچونوچرا در قبال خواستههای فرزند بپرهیزد، در برخورد با کودک، دمدمی، شکننده، سست و بیاراده نباشد و سریع تسلیم رفتارهای ترحمبرانگیز او نشود.
دخترانی (پسران هم) که نیاز اساسی خودگردانی در آنها تأمین وتقویت نشده است، زمانی که به بزرگسالی میرسند، قادر به تصمیمگیری مستقل نیستند و به مادران خود وابستهاند.
این دختران (و پسران) ممکن است به دلیل وابستگی به همسر، مادر، دوست یا هر فرد مهمی در زندگیشان، باعث رنجش شریک زندگی و همینطور دیگران شوند و بدین ترتیب، اختلافات بین فردی و زناشویی به وجود بیاید و لحظات سخت و دشواری را تجربه کند.
اجازه دهید فرزند شما در برخی امور تصمیم بگیرد و اگر تصمیمش نادرست بود، انتقاد نکنید. در مواردی که مردد است، شما وارد عمل نشوید. بگذارید خودش فکر کند. به جای او تصمیم نگیرید. فرصت بدهید تجربه بیندوزد، حتی اگر اشتباه کند و خودش اشتباهش را جبران کند. مهم است خود والدین بر ترسها و نبود اعتماد غلبه کنند. در غیر این صورت، ترس از اشتباه مانع استقلال و خلاقیت در فرزندان خواهد بود.