مهتاب علی نژاد | شهرآرانیوز؛ با فراگیری استفاده از رسانههای ارتباطی و افزایش آگاهیهای عمومی، مسیر تغییرات اجتماعی در فراز و نشیبهایی بیش از پیش قرار گرفته است. کیفیت و کمیت مطالبههای عمومی و وسعت آنها در حوزههای اجتماعی از اقتصاد و فرهنگ تا آموزش و سیاست، دستخوش دگرگونی شده است. با افزایش معلومات درباره آنچه وجود دارد و آنچه میتواند وجود داشته باشد، و آگاهی یافتن از شرایط زیست اجتماعی در سایر فرهنگها و نقاط نظام جهانی در جامعه ایران نیز مردم به سوی مطالبهگری و تغییر در برخی جنبههای زیست اجتماعی گام برداشتهاند. نشر سریع اطلاعات از طریق فضاهای مجازی امکان وسعت این مطالبهگریهای متنوع از جامعه کوچک محلی و سطح وسیع جامعه کشوری را فراهم آورده است.
امروزه والدینی که از سواد یا تحصیلات کمتری برخوردارند به واسطه مطالبهگری فرزندانشان از آنان برای ایجاد تغییرات در راستای افزایش رفاه اجتماعی به حلقه مطالبات متعدد از نهادهای گوناگون پیوستهاند. یکی از جریانات مطالبهگری که این روزها از طریق ارتباطات جهانی به جامعه ملی ایران هم گسترش یافته، مطالبهگری در سطح نیازمندی به اصلاح گفتاری در سطح فرهنگی و دستیابی به مطالبات برابریخواهانه است.
کلیشهها بهدرستی انتخاب و تغییر داده شوند
یکی از موارد بسیار شایع در فضاهای مجازی که امروزه سکاندار نشر اطلاعات و مطالبات اجتماعی در زندگی نسبتا مدرن عصر ارتباطات هستند توجه دادن به اهمیت حرکت به سوی برابری بیشتر میان افراد جامعه در برخی موارد همراستا و گاهی فارغ از کلیشههای جنسیتی است. اشتیاق و تلاش جمعی برای حذف کلیشهها در راستای اصلاح تعامل و ایجاد روابط متقابل سالم در یک جامعه انسانی یک دهه است نمود چشمگیری یافته است.
این اصلاح مثبت اجتماعی چنانچه به طرز صحیحی تعریف و اجرایی شود و گفتمان رایج اجتماعی را از کلیشههای جنسیتی که اغلب کارکردی منفی برای ساختن جامعهای سالم دارند تهی سازد، در بلندمدت خواهد توانست بر سیاستگذاریهای عمومی در جهت تخصیص مناسب امکانات و برنامهریزیهای تخصصی تأثیر بگذارد و جامعه را به سوی بهتر شدن و افزایش امنیت روانی و اجتماعی سوق دهد. با این همه، آنچه در بحبوحه توجه دادن به کلیشههای جنسیتی اهمیت دارد این است که این کلیشهها بهدرستی انتخاب شوند و دلایل موجه و کافی برای تغییر دادن آنها وجود داشته باشد.
کلیشههای جنسیتی باورهای غلطی درباره زنان ایجاد کرده است
بیشتر کلیشههای جنسیتی در قالب عباراتی در گفتگوها و زبان گفته میشوند که ریشه شکلگیری آنها به نابرابری و سلطه خواهی برمیگردد و در طول تاریخ اجتماعی، با امتداد یافتن، توانستهاند باورهای نادرستی را درباره جنس زن در ذهن عمومی و جمعی جامعه جا بیندازند و القا کنند به گونهای که حتی خود زنان آن باورها را طبیعی و ازلی قلمداد کنند و خود را با توجه به باورهای نادرستی ارزیابی کنند که با این کلیشهها ایجاد شدهاند و با بهکارگیری آنها به بازتولید و بقای این باورها در جامعه کمک شایان توجهی کنند.
امروزه آگاهشدگان از اهمیت گفتار به عنوان ابزار تعامل و اهمیت تعامل به عنوان ابزار مهم انتقال فرهنگ و فرهنگ به عنوان ابزار مهمی برای سیاستگذاری عمومی سعی در آن دارند که برای پیش بردن جامعه به سوی پیشرفت و تعالی و محیط سالم برای زیست انسانی، از طریق نشر آنچه میآموزند و کلیشه جنسیتی قلمداد میشود، دانش تازهیافته خود را به گروههای بیشتری در جامعه انتقال دهند و از این طریق، آگاهی عمومی را افزایش و به سوی تغییرات مثبت سوق دهند.
در این میان، اگرچه فضای مجازی به عنوان ابزاری کارآمد به دلیل دسترسیپذیری آسان و گسترده به عنوان عاملی مثبت در اختیار نظریهپردازان اجتماعی قرار میگیرد، جا دارد به نقطه آسیبزای این عامل مؤثر هم اشاره شود. از جمله اینکه بهتازگی بسیار مشاهده میشود به دلیل آگاهی سطحی و غیرتخصصی درباره کلیشههای جنسیتی، نشردهندگان مجازی هر نوع اصطلاح مربوط به زنان را در زمره کلیشههای جنسیتی به کار میبرند در حالی که ممکن است آن اصطلاح ریشه و پشت پردهای نداشته باشد و فقط اصطلاحی اشتباه به واسطه محدودیت زبان و گفتار و ذهن محدود اجتماعی در قرون پیشین باشد. آنچه به توجه نیاز دارد این است که افرادی که مدعی حمایت از آگاهسازی جامعه و توجه دادن به کلیشههای جنسیتی هستند ابتدا مطالعه و ریشهیابی و فهم آگاهانه و عمیقی درباره آنچه میخواهند به عنوان کلیشه جنسیتی و تغییرپذیر در سطح عمومی جامعه مطرح کنند به دست آورند.
این بیماری مادرزادی است یا ژنتیکی؟
با توجه به اینکه عموم جامعه اعم از مرد و زن به اهمیت برقراری فضای برابر و منصفانه برای زنان به دلیل اهمیت وجود زنان سالم در تربیت نسل و ایجاد جامعه سالم پی بردهاند، فارغ از اینکه مطالبهگر تغییر مثبت اجتماعی توجهدهنده به کلیشههای جنسیتی، زن باشد یا مرد، نیازی مبرم به شناخت بستر اجتماعیای که کلیشههای جنسیتی در آن شکل گرفته است و دوره زمانی خاص آن دارد تا بتواند تشخیص دهد آنچه به عنوان کلیشه جنسیتی بیان میکند بهواقع یک کلیشه مخرب اجتماعی است یا فقط یک اشتباه اجتماعی گفتاری، زیرا جنسیتزدگی افراطی و مطالبهگری نامعقول و برچسب کلیشه جنسیتی زدن به هر اصطلاح راجع به زنان، خود، میتواند یک عامل بازدارنده اجتماعی در برابر اصلاح کلیشههای جنسیتی در زبان باشد به این شکل که با گسترده کردن و بسط دادن هر نوع اشتباه گفتاری به کلیشههای جنسیتی، ذهن عمومی جامعه خسته و کلافه شود، زیرا با حجم وسیعی از ایرادهای گفتاری و زبانی روبهرو میشود که وسواسگونه شدن گفتگو را تقویت میکند.
این در نهایت به ضرر زبان گفتاری در تعامل اجتماعی تمام میشود، زیرا انسانها تصور میکنند در حجم بیپایانی از جنسیتزدگی گرفتار شدهاند که اصلاحپذیر نیست. برای نمونه، این روزها بسیار مشاهده میکنیم که مطالبهگران اصلاح زبان اجتماعی خواهان تغییر عبارت «بیماری مادرزادی» به «بیماری ژنتیکی» هستند و اصطلاح «بیماری مادرزادی» را بیشتر یک کلیشه جنسیتی در زبان قلمداد میکنند. این در صورتی است که این عبارت میتواند ناشی از محدودیت اندیشهورزی در قرون گذشته باشد. فرزند توسط مادر متولد میشود. بهطبع مادرزاد است و نه پدرزاد. بیماریای از بدو تولد در فرزند وجود دارد و با زاده شدن از مادر با او همراه بوده است. در نتیجه، بیماری مادرزاد است.
بهکارگیری کلمه «مادرزاد» تنها یک اصطلاح برای ژنتیک بوده است نه تخصیص ژن معیوب به مادر. اینکه چه عباراتی ریشه منفعلسازی زن را در طول تاریخ اجتماعی داشتهاند و چه عباراتی فقط از نبود گسترش علم و اصطلاحات علمی در بازه زمانی خاصی در گذشته ریشه گرفتهاند همان نقطه و مرز باریک میان ژرفاندیشی و سطحیانگاری اجتماعی است. زبان اجتماعی به اصلاحات نیازمند است. با این حال، تشخیص چرایی و چگونگی و گستره این اصلاحات نیازمند اندیشهورزی است. اگر بخواهم با ضربالمثلی فارسی مصداق بارزی برای خطاهای شناختی اینچنین در حوزه مطالبهگری اجتماعی بیان کنم، مثل «هر گردی گردو نیست.» میتواند حق مطلب را ادا کند.
اگر چه امروزه در زبان گفتاری عبارت بیماری مادرزادی باید به بیماری ژنتیکی تغییر کند، اما چرایی این تغییر به این دلیل نیست که این یک کلیشه جنسیتی است، زیرا نیست، بلکه به این دلیل است که جامعه امروز ایران یک جامعه آشنا و آگاه به علم است و لغت «ژنتیک» واژهای آشنا و قابل فهم برای مردم است.