صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

کار در روزهای کرونایی

  • کد خبر: ۴۵۳۹۸
  • ۱۲ مهر ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۴
سعید و سجاد اسلام‌منش دو برادر ساکن محله گوهرشاد به ترتیب پزشک و داروساز هستند و تعهد به قسم خود را در روز‌های کرونایی را ثابت کرده‌اند.
زمانی | شهرآرانیوز؛ چه کسی فکر می‌کرد روزی یک ویروس کوچک از راه برسد و داغی بزرگ بر جای بگذارد. اما آن روز رسید و دنیا چنین روزی را به چشم خود دید. کرونا آمد گرچه میان جسم‌ها فاصله انداخت، اما نتوانست بر فاصله دل‌ها پیروز شود. این اتفاق ناگوار و ناگهانی دل‌ها را به هم نزدیک کرد. اولین کسانی که دلسوزانه در این راه قدم گذاشتند جامعه پزشکی بودند که بدون هیچ چشمداشتی جان خود را در کف دستانشان قرار دادند و وارد میدان شدند مانند برادران اسلام‌منش که در این راه از هیچ کمکی به هم‌وطنان و همچنین هم محله‌ای‌های خود دریغ نکردند. سعید و سجاد اسلام‌منش دو برادر ساکن محله گوهرشاد به ترتیب پزشک و داروساز هستند و تعهد به قسم خود را در روز‌های کرونایی ثابت کرده اند. با آن‌ها ساعاتی را هم‌کلام شدیم تا از فعالیتشان که سالیان سال است آن‌ها را با یکدیگر همراه کرده بشنویم.
 
 

حضور در اردو‌های جهادی

هر دو در بروجرد به دنیا آمده‌اند. سال ۸۵ از بروجرد به مشهد کوچ می‌کنند و در محله گوهرشاد ساکن می‌شوند. سعید اسلام‌منش متولد ۱۳۷۲ است، پزشک جوانی که در خانواده‌ای بزرگ شده که به او و برادرش آموخته‌اند خدمت به مردم رضایت خداوند را در بر دارد و همواره آن‌ها را به این امر تشویق کرده‌اند و حالا با تکیه بر این حرف از هیچ کاری در خدمت‌رسانی به مردم دریغ نمی‌کند. صحبت از کودکی که می‌شود او می‌گوید: دوران کودکی من در خانه‌ای ویلایی و حیاط‌دار در بروجرد گذشت و چیزی که از آن زمان‌ها به خوبی به خاطر دارم سبک زندگی قدیمی و رفت و آمد‌های خانوادگی است و صمیمیتی که بین خانواده‌ها وجود داشت. چیزی که اکنون کمتر به چشم می‌خورد به‌ویژه در روز‌های کرونایی که جای خالی آن رفت و آمد‌های فامیلی بیش از پیش احساس می‌شود. من فرزند اول خانواده بودم. آن دوران با برادرم سجاد فوتبال بازی کرده و به کلاس شنا می‌رفتیم و در کلاس‌های هنری نیز از جمله خطاطی با قلم درشت و ریز شرکت می‌کردیم.
 
به انجام فعالیت‌های فرهنگی نیز علاقه‌مند بودیم و به همین دلیل از زمانی که به مشهد آمدیم به مسجد المنتظر (عج) که در محل زندگی‌مان وجود داشت رفته و در کنار اقامه نماز فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی خود را در آنجا شروع کردیم. برای مثال در برگزاری جشن‌های مختلف در اعیاد و مناسبت‌های مذهبی همکاری داشتیم. از همان کودکی در کنار هم و همراه با یکدیگر بودیم. هر دو اهل درس بوده و نمره‌های‌خوبی هم دریافت می‌کردیم. ضمن اینکه در درس به یکدیگر کمک می‌کردیم. هرگاه در کودکی از من سؤال می‌کردند که در آینده می‌خواهی چه کاره شوی؟ پاسخ می‌دادم می‌خواهم دکتر شوم. گرچه آن زمان شرایط طوری بود که کودکان در آینده می‌خواستند یا دکتر شوند و یا مهندس و خلبان، اما من در دوران دبیرستان در رشته تجربی تحصیل کردم و پس از شرکت در کنکور در رشته پزشکی قبول شدم. در دوران دانشگاه دانشجوی معدل الف بودم و به عنوان همیار به دانشجویانی که در درسشان ضعیف بودند کمک می‌کردم. در همان دوران از طریق دوستانم متوجه شدم که اردوی جهادی برگزار می‌شود و از طریق آن دانشجویان پزشکی به دلیل نیاز به پزشک و داروساز به مناطق محروم می‌روند و برای کسب رضایت خدا رایگان در بخش درمان به خدمت‌رسانی مشغول می‌شوند. من هم تصمیم گرفتم در این راه قدم بگذارم و از این انتخاب هیچ‌گاه پشیمان نشدم. البته سجاد نیز در این راه هم همراهم بوده است؛ بنابراین هر بار که اردوی جهادی اعلام می‌شد من و برادرم شرکت می‌کردیم. هر بار به یک نقطه از مناطق حاشیه شهر می‌رفتیم و مردم بسیاری را در آنجا معاینه می‌کردیم. وقتی از او درباره این انتخابش سؤال می‌کنم با جدیت پاسخ می‌دهد: زکات علم همین است و باید به آن عمل کرد. من در دانشگاه تحصیل کرده و برای آن تقریبا هزینه‌ای پرداخت نکرده بودم در نتیجه خودم را وام‌دار مردم کشورم می‌دانستم و هنوز هم با چنین تفکری زندگی می‌کنم. گرچه این اعمال کاری خیر و در اسلام پسندیده است، اما وظیفه خود می‌دانم که به مردم کشورم خدمت کنم.
 
 

فعالیت در رشتخوار

تا سال ۹۷ در دانشگاه تحصیل کردم. پس از فارغ‌التحصیلی در همان زمینه تحصیلی خود مشغول به کار شدم. برای این‌کار به شهرستان رشتخوار رفتم. آنجا نیز در خانه بهداشت و همچنین بیمارستان فعالیت می‌کردم. علاوه بر این به‌طور گردشی به روستا‌ها سرکشی می‌کردیم و بیماران آنجا را در خانه‌های بهداشت معاینه می‌کردیم و فشار خونشان را اندازه‌گیری می‌کردیم. کار کردن در آنجا با خاطراتی همراه بود. گرچه بعضی از آن‌ها خوش نبود. بیمارانی بودند که به دلیل وضعیت بد مالی امکان پرداخت هزینه ویزیت و درمان را نداشتند. آن زمان بدون دریافت هزینه آن‌ها را درمان می‌کردیم. باوجوداین دیدن بیمارانی که توان پرداخت هزینه درمان و به ویژه دارو را نداشتند دردناک بود. در شهرستان رشتخوار بیماران مشکوک به کرونا نیز وجود داشتند و ما به عنوان پزشک برای معاینه و رسیدگی به آن‌ها نزدشان می‌رفتیم. شرایط خاصی داشتند و می‌ترسیدیم که بیماری به ما هم سرایت کند با این حال احساس وظیفه باعث می‌شد به آنجا برویم و برای آنکه بخواهیم فردی سودمند باشیم باید خود را در این شرایط ثابت می‌کردیم. تا چند ماه گذشته در رشتخوار فعالیت داشتم و پس از آن به مشهد آمدم. اکنون در کنار کار، درس می‌خوانم تا بتوانم تخصص بگیرم.
 
 

کار در روز‌های کرونایی

کرونا پیش‌بینی‌نشدنی بود و ناگهانی آمد، اما تمام دنیا را درگیر خود کرد. با آمدنش شرایط خاصی بر جامعه حاکم شد و وظیفه سنگینی بر دوش جامعه پزشکی گذاشته شد. از همان اول که نشانه‌های وجود ویروس کرونا نمایان شد ما هم نگران بودیم، اما احساس وظیفه حکم می‌کرد که حضور داشته باشیم. از آنجایی که نیاز به حضور پزشکان همیشه در این‌گونه شرایط احساس می‌شود در شرایط کرونایی نیز این نیاز بیش از پیش احساس شد و کادر درمانی باید فعالیت خود را نسبت به قبل بیشتر می‌کرد. اینجا بود که وظیفه بسیاری از پزشکان مشخص شد و خیلی از همکاران از این بیماری بی‌نصیب نماندند و حتی جانشان را هم از دست دادند. گاهی‌اوقات وسایل حفاظتی وجود داشت، اما گاهی امکانات و وسایل لازم نبود و باید بدون آن‌ها کار می‌کردیم. با این حال آنچه همیشه در هر شرایطی ثابت بود این موضوع بود که همه باید وظیفه‌مان را انجام می‌دادیم. اوایلی که این ویروس فراگیر شد ما در بیمارستان امکانات محافظتی خوبی نداشتیم و به همین دلیل هیچ کس جرئت نمی‌کرد از این بیماران مراقبت کند با این حال کادر درمان و پزشکان و پرستاران این کار را کردند، زیرا جدا از بحث کار خیر و وظیفه با خود فکر می‌کردند که اگر آن‌ها این کار را نکنند پس چه کسی باید این مسئولیت را به عهده بگیرد؟ طی فعالیت در بیمارستان بیماری کرونا به سراغ من نیز آمد و من را درگیر کرد طوری که برای بهبود در قرنطینه به سر بردم و چیزی جز لطف خدا و دعای عزیزان نبود که دوباره توانستم سلامتی‌ام را به دست آورم. امام حسین (ع) فرموده‌اند «نیاز مردم به شما از نعمت‌های خدا بر شماست، از این نعمت افسرده و بیزار نباشید». پس نباید از رفع نیاز مردم خسته شد ضمن اینکه قدردانی مردم از ما خستگی را از بین می‌برد.
 
 

پزشک و داروساز به هم وابسته‌اند

سعید اسلام‌منش از همان کودکی با برادرش سجاد جدا از برادری دوست بوده و هست و به قول خودش همیشه در زندگی یکدیگر را همراهی کرده‌اند. از او درباره این ارتباط می‌پرسم و او با لبخند در جواب می‌گوید: بدون شک اختلاف نظر و سلیقه بین دو برادر وجود دارد، اما باید به شخصیت و نظرات یکدیگر احترام گذاشت. ما دو برادر همیشه همراه هم بوده و هستیم و من از او در حیطه علمی و همچنین موارد اخلاقی چیز‌های بسیاری آموخته‌ام. ما با یکدیگر درباره مباحث مختلف صحبت و تبادل نظر می‌کنیم و به نظر من این تبادل نظر می‌تواند عامل مهمی در رشد افراد باشد. در بحث کاری نیز پزشک و داروساز خیلی به هم وابسته هستند و نه تنها دو جبهه مخالف هم نیستند بلکه با یکدیگر کامل می‌شوند و در نتیجه این همکاری باید در تمام کشور شکل بگیرد. بر این اساس من و برادرم در کار‌ها با یکدیگر همکاری داریم و درباره بیماران با هم مشورت می‌کنیم. در واقع هنوز همان مشارکت قدیم در ما وجود دارد و به آن پایبند هستیم. هوای هم را داریم و هر جا لازم باشد از یکدیگر حمایت می‌کنیم.
 
 

اهل محل ما را می‌شناسند

سال ۹۸ ازدواج کردم و اکنون در مشهد به حرفه پزشکی مشغول هستم. ضمن اینکه به ادامه تحصیل فکر می‌کنم. رشته پزشکی را دوست دارم و به همین دلیل در همین حرفه ماندگار شده‌ام و می‌خواهم در همین زمینه پیشرفت کنم. پزشکی انتخاب من بوده و هیچ‌گاه از این انتخاب پشیمان نشدم. اگر به گذشته برگردم باز هم دوست دارم در همین حرفه فعالیت کنم و به طور قطع همین مسیر را انتخاب کرده و ادامه می‌دهم. در این میان یقین دارم آنچه تأثیرگذار بوده است نوع تربیت و نوع نگاهی بوده که پدر و مادر به ما انتقال داده‌اند. گرچه آن‌ها پزشک نبودند، اما ما به این سمت سوق پیدا کردیم و تمام چیز‌هایی که داریم مدیون آن‌ها هستیم. در کنار حرفه پزشکی به شعر نیز علاقه دارم و کتاب‌های بسیاری نیز مطالعه می‌کنم. همچنین حس خوبی به گل و گیاه دارم طوری که به خاطر علاقه‌ام به گیاهان در رشتخوار گل می‌خریدم و تکثیر می‌کردم.
 
او ادامه می‌دهد: از سال ۸۵ تاکنون رابطه ما با مسجد محل پابرجاست و هنوز هم در هیئت مسجد فعالیت داریم. به واسطه این ارتباط اهل محل من و برادرم را می‌شناسند و ارتباط خوبی با آن‌ها داریم. برخی از آن‌ها شماره تماس ما را دارند و هرگاه نیاز به مشاوره پزشکی و دارویی دارند حتی در ساعات پایانی شب با ما تماس می‌گیرند و ما آن‌ها را راهنمایی کرده و در زمینه تخصص خود به آن‌ها مشورت می‌دهیم. علاوه بر این گاهی نیز طرح سنجش فشارخون و مواردی مشابه آن به همت مسجد برگزار می‌کنیم و از این طریق به نمازگزاران محل خدمت‌رسانی ناچیزی ارائه می‌دهیم. با این امور سعی کرده‌ایم خستگی روحی کار را از خود دور کنیم و انرژی بگیریم.
 
 

ورود به داروسازی

سجاد اسلام‌منش، متولد سال ۱۳۷۴ است. او نیز شیطنت‌های کودکی خود و صمیمیت میان خانواده‌ها و فامیل را به یاد دارد و درباره مسیر کاری خود می‌گوید: قبل از انتخاب رشته برای دانشگاه تحقیق کردم که در چه رشته‌ای ادامه تحصیل بدهم؛ بنابراین از چندین پزشک و داروساز پرس و جو کردم و با توجه به علاقه‌ای که به سیستم تجربی نیز داشتم و با کسب اطلاعات لازم کنکور داده و در نهایت در سال ۹۳ در رشته داروسازی ساری قبول شدم. دو ترم در آنجا تحصیل کردم. با این حال حس غریبی داشتم و به همین دلیل درخواست انتقالی به مشهد دادم و در نتیجه از ترم سوم در دانشگاه علوم پزشکی مشهد ادامه تحصیل دادم و در سال ۹۸ نیز فارغ‌التحصیل شدم. با این حال از سال ۹۷ وارد حیطه کاری و بازار دارویی شدم. در کنار آن در ارگانی به نام کمیته تحقیقات دانشگاه که اختیاری است و برنامه‌های آموزشی دارد عضو بوده و فعالیت‌هایی مرتبط نیز داشتم. در ابتدا سعی کردم در مناطق مختلف کار کنم تا تجربه عملی نیز کسب کنم و به قولی کار دستم بیاید که البته تجربه بسیار خوبی بود و چیز‌های مهمی آموختم. کار در مناطق پایین‌شهر شرایط خاص خودش را داشت و فاصله طبقاتی در آنجا به خوبی احساس می‌شد. اکنون در چند داروخانه که زیر مجموعه ارگانی در شهر هستند به طور ثابت مشغول به فعالیت هستم.
 
او ادامه می‌دهد: من نیز در طول تحصیل و کار مانند برادرم با اردو‌های جهادی آشنا شده و با یک‌بار تجربه به آن علاقه‌مند شدم. در این اردو‌های جهادی بیماران را رایگان ویزیت می‌کردیم و برایشان دارو‌های لازم تجویز می‌کردیم. اردو‌ها در مناطقی انجام می‌شد که سطح اقتصادی مردم آنجا بسیار پایین بود و بنا بر وظیفه‌ای که داشتیم دارو را تجویز و حتی برایشان تأمین می‌کردیم. اردو‌های جهادی نیز برای من کوله‌باری از تجربه بود. از صبح تا شب زمان می‌برد. زندگی‌های متفاوتی دیدم و وضعیت آنجا به گونه‌ای بود که به خوبی تفاوت مردم با یکدیگر به چشم می‌آمد. به همین دلیل خاطرات آنجا چندان شیرین نبود با این حال احساس رضایت داشتیم، زیرا حس می‌کردیم که برای دیگران مفید هستیم. مردم آنجا نیز با تمام مشکلاتی که داشتند بسیار مهربان، ساده و البته قدردان بودند و با ما رفتار خوبی داشتند. تمام خدماتی که به آن‌ها ارائه می‌شد رایگان بود. ضمن اینکه با داروخانه‌ها نیز برای تأمین دارو هماهنگ می‌کردیم. بر این اساس مردم برایمان احترام می‌گذاشتند و به عنوان تشکر و قدردانی آنچه تولید خودشان بود مانند تخم‌مرغ برای ما می‌آوردند. ما نیز لطف آن‌ها را هیچ‌گاه فراموش نخواهیم کرد.
 
 

تعهد با وجود ویروس خطرناک

با شیوع ویروس کرونا نقش پزشکان نسبت به قبل پررنگ‌تر شد و وفاداری به سوگند پزشکی‌شان معنای بیشتری یافت. گرچه پزشکان و پرستاران وارد عمل شدند، اما از حضور و نقش داروسازان نیز نباید غافل ماند. سجاد اسلام‌منش، این داروساز جوان، با اشاره به ورود غیرمنتظره یک ویروس کوچک که جان بسیاری را گرفته است، می‌گوید: زمانی که این ویروس شایع شد وظیفه پزشکان نیز بیشتر شد. ضمن اینکه سلامتی آن‌ها هم مهم بود. با این حال پزشکان به تعهد خود عمل کردند و در میدان ماندند با آنکه می‌دانستند ماندنشان به قیمت جانشان ممکن است تمام شود. بیشترین نگرانی ما خانواده‌هایمان بودند کما اینکه من و برادرم نیز کرونا گرفتیم و به واسطه ما پدرمان هم به این بیماری مبتلا شد. بر این اساس شرایط سخت بود، اما کارمان و خدمت به مردم ایجاب می‌کرد که با تمام سختی‌ها به کارمان ادامه دهیم. گرچه بسیاری از همکارانم به این بیماری دچار شدند، اما عقاید خاص خود را داشتند و پس از بهبودی دوباره به کار برگشتند تا به بیماران رسیدگی و خدمت‌رسانی کنند.
 
متأسفانه این بیماری بسیاری از کادر درمانی و همکاران ما را نیز از ما گرفت و غصه‌ای بر دلمان بر جای گذاشت. شاید اهمیت کار داروسازان و کادر انسانی در داروخانه‌ها در شرایط کنونی خیلی به چشم مردم نیاید در حالی‌که بسیار اهمیت دارد. رویارویی بیمار با نسخه زیاد است و یک داروساز هر لحظه نسخه‌های زیادی را دریافت می‌کند. داروسازان بسیاری به‌دلیل ابتلا به ویروس کرونا از میان ما رفتند و چشم از این جهان بستند و این بیماری دامن‌گیر برخی کارکنان داروخانه نیز شد. رفت و آمد بیماران به داروخانه‌ها زیاد است و این‌گونه نیروی انسانی مشغول به کار در داروخانه با خطر این بیماری رو به رو است. اگر به طور مثال در جایی پنج مطب پزشکی وجود داشته باشد یک داروخانه باید آن‌ها را تأمین کند. با این حال ما در قبال سلامتی افراد مسئول هستیم و بنا بر وظیفه خود تا پایان این راه خواهیم ماند و به وظیفه خود عمل خواهیم کرد.
 
 

اطلاع‌رسانی به مردم

در شرایط حاضر مبنی بر وجود کرونا، فعالیت‌های او به کار در داروخانه ختم نمی‌شود. اسلام‌منش احساس می‌کند که اطلاعات مردم در رویارویی با این بیماری و پیشگیری از شیوع آن باید افزایش یابد به همین دلیل دست به کار می‌شود. او در این باره می‌گوید: شبی در داروخانه شیفت بودم که جوانی با استرس وارد شد. او اشک می‌ریخت و می‌گفت می‌ترسم کرونا داشته باشم گرچه علائم بیماری را نداشت، اما نگران بود. این رفتار در همان اوایلی که این ویروس تازه شایع شده بود بیشتر در میان مردم دیده می‌شد. وقتی با آن صحنه‌ها روبه‌رو شدم با خود فکر کردم که من تنها چند مورد این‌چنینی را دیده‌ام و بی‌شک این موضوع مشکل بسیاری از افراد است. به این ترتیب با این احساس نیاز تصمیم گرفتم برای مردم کاری انجام دهم و اطلاعات لازم را به مردم ارائه دهم. به همین دلیل به ایجاد کانال ارتباطی اینترنتی اقدام کردم. من سعی کردم اطلاعات خود و دیگر پزشکان را در اختیار مردم بگذارم و توصیه‌های لازم درباره کرونا و نکات پزشکی و دارویی را با این روش به اطلاع مردم برسانم؛ بنابراین در این کانال که شامل پزشک، داروساز و دندان‌پزشک است علاوه بر ارائه اطلاعات، مردم نیز سؤال‌های پزشکی خود را مطرح می‌کردند. آموزش صحیح بهداشت اهمیت بسیاری دارد. متأسفانه افراد ماسک می‌زنند، اما بهداشت را رعایت نمی‌کنند در حالی‌که رعایت‌کردن صحیح بهداشت از رعایت بهداشت مهم‌تر است. این کانال نیز برای ارائه این‌گونه اطلاعات ایجاد شد تا آگاهی افراد نیز افزایش یابد. اکنون این کانال به واسطه ارتباط با کادر پزشکی و داروسازی گسترش یافته و با بازخورد خوبی نیز همراه بوده است. با این حال آنچه که با این بیماری دیده شد این بود که جهانی که آن‌قدر ادعا دارد، در مقابل یک ویروس کوچک ضعیف بود و آن ویروس کوچک قدرتی داشت که توانست یک جهان را در دست بگیرد و جهان در مقابل او چیزی نبود.
 
 

خدمتگزاری در محله

من نیز از همان زمانی که با محیط مسجد آشنا شدم جذب آن شدم. مادرم همیشه به ما توصیه می‌کرد که درس بخوانیم و در کنار آن مسجد و فعالیت در آن را ترک نکنیم و معتقد بود که اگر هر دو را داشته باشیم موفق خواهیم شد. والدین ما همواره با رفتار خود به ما درس آموخته‌اند و بر خدمتگزاری به مردم تأکید کرده‌اند. به همین دلیل هر بار به اردو‌های جهادی می‌رفتیم نه‌تن‌ها به دلیل دوری مسیر از رفتنمان ممانعت نمی‌کردند بلکه تشویقمان هم می‌کردند. ما به این توصیه در زندگی خود توجه کرده‌ایم و به نظر من اگر اکنون هستیم به برکت مسجد و فعالیتمان در آنجا بوده است؛ بنابراین وظیفه خود می‌دانیم که خدمات رایگان به مردم به ویژه هم‌محله‌ای‌های خود ارائه دهیم. اکنون در مسجد محل فعالیت دارم و به هم‌محله‌ای‌ها مشورت دارویی می‌دهم و با دوستانمان در مسجد برای تأمین دارو به نیازمندان اقدام کرده‌ایم و در شرایط کنونی کرونا اگر شخصی امکان رفت و آمد نداشته باشد برایش دارو را تأمین کرده و به منزلش برده‌ایم.
 
در حال حاضر دارو‌ها با افزایش قیمت رو به رو هستند و این موضوع نگران‌کننده است، زیرا وقتی فردی با توان مالی پایین برای تهیه دارو به داروخانه می‌رود و با قیمت گران دارو روبه‌رو می‌شود ناچار است از خرید آن منصرف شود. بار‌ها دیده‌ام که افرادی به داروخانه مراجعه کرده و به‌دلیل هزینه زیاد اشک ریخته و از خرید منصرف شده‌اند. گرچه خیرانی هستند که به داروخانه می‌آیند و نذر دارو می‌کنند تا به افراد نیازمند دارو ارائه شود، اما این کافی نیست و نیاز به رسیدگی مسئولان دارد. برای کاهش این مشکل می‌توان حداقل درصد بیمه را افزایش دهند تا این‌گونه از سنگینی این هزینه‌ها اندکی کم شود. او ادامه می‌دهد: کار پزشکان طاقت‌فرساست و گاهی شیفت‌های طولانی‌مدت وجود دارد که حتی نمی‌توانی استراحت کنی و بخوابی. علاوه بر این با اقشار مختلفی در ارتباط هستیم که کار را کمی سخت می‌کند با این حال هنگامی که می‌بینم بیماران از ته دل برایم دعا می‌کنند تمام خستگی مسیر و کار از تنم بیرون می‌رود. از اینکه با مردم هستم و احساس می‌کنم توانسته ام مفید باشم خرسند هستم و با همین انرژی از هدف خود فاصله نخواهم گرفت.
برچسب ها: روایت پزشک منطقه 1
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.