الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ برای مشهدیها دهه آخر صفر روزهای امتحان پس دادن است. در تمام ایام سال مشهدیها پز بچه محل امام رضا بودنشان را به عالم و آدم میدهند و از زائران آن حضرت پذیرایی میکنند؛ اما دهه آخر صفر و ایام منتهی به شهادت، ولی نعمتشان که میرسد هول و ولای اینکه «آقا میهمان دارد...» میکشاندشان به دروازههای شهر تا به افتخار همسایگی این آقا، خاک از پای پیاده زوار سرگشتهاش بگیرند و بر عرقِ سر و رویشان بوسه بزنند و ملتمسانه به آنها که دعوت شدهاند بگویند: «به آقا بگویید یادشان نرود...، آن قولی را که دادهاند...» امسال هم داستان همان است، بی یک نقطه کم یا بیشتر. تپش عشق و ارادت در سینههایشان کوبیدن گرفته و توصیه اطبا فقط شکل ارادتشان را عوض کرده است.
امسال هم خادمان زائران پیاده حضرت که هر سال از دروازه سنتو یا همان بزرگراه آزادی با آواز و دهل و «رضا رضا» گویان به استقبال کاروانیان از زن و مرد و کودک و پیر و جوان میرفتند، رخت خدمت پوشیدهاند و سربندهای «یا رضا» را بر پیشانیشان بستهاند. امتحان این سال سختتر از همیشه است. برگه سؤالات هم برای هر کسی ویژه خود اوست. یکی دیگ نذریاش میشود، غذاهای بستهبندی شده که بین نیازمندان پخش میکند، دیگری یک قلم از بستههای معیشتی را که به خانههای زنان بیسرپرست میبرند تقبل میکند، یکی هم از خیریههای معتبری که میشناسد کمک میگیرد تا نذر هرسالهاش را ادا کند. بساط موکبهای بزرگراه آزادی امسال هم برپاست، نه مثل قبل، برای اینکه پرچم آقا را بالا نگه دارند و بگویند که کرونا اگر ما را خانهنشین کرده، چیزی از ارادت عاشقان، ولی نعمت این شهر کم نکرده است. در این گزارش به سراغ برخی از این شیفتگان جان سوخته رفتیم و از آنها درباره حال و هوای امسالشان در ایام شهادت حضرت رضا پرسیدیم.
از خودمان دلخوریم
گروه ۸ نفره خادمان علی بنموسیالرضا (ع) از ۱۶ سال پیش تا سال گذشته، هر سال در این ایام به تکاپوی برپایی موکب و خرید ملزومات میافتادند. تقریبا یک هفته موکبشان را در مسیر ورود زائران بین آزادی ۱۱۷ و ۱۱۹ برپا میکردند و شربت و شیرینی و میانوعدههای دیگر بین زائران پیاده امام رضا (ع) پخش میکردند و غبار خستگی از تن و پایشان میشستند.
احمد تاجیک، رئیس این گروه اولین بار کلاس اول دبیرستان که بود چشمش به ایستگاههای صلواتی افتاد که تازه راه افتاده بودند و حسابی از آنها خوشش آمد. او میگوید: «با ۴ نفر از همکلاسیهایم تصمیم گرفتیم پولهایمان را روی هم بگذاریم و یک ایستگاه صلواتی بزنیم. با ۳۰ هزار تومان شروع کردیم و هر سال خدا توفیق داد که بتوانیم زیادترش کنیم تا پارسال که رسید به ۷ میلیون تومان.»
او میگوید: «بعضیها موکب میزنند که اسم و رسمی پیدا کنند. ما، ولی برای دلمان این کار را کردیم. چون ما یک گروه کاملا خودجوش و مردمی و شخصی بودیم. مجوزهایمان را هرسال به سختی میگرفتیم. بعضیها که وابستگی به نهادهای مرتبط داشند راحت مجوز میگرفتند، ولی ما که میخواستیم شخصی بزنیم خیلی سخت مجوز میگرفتیم. میگفتند برو از مسجد محل نامه بگیر و برو اینجا و آنجا.. خلاصه به سختی موفق میشدیم و برای دل خودمان بود.»
بعد از ۱۶ سال موکبداری، احمد و دوستانش امسال نمیتوانند موکبشان را مثل هر سال برپا کنند و به این دلیل حسابی از خودشان دلخور هستند. او میگوید: «عذاب وجدان دارم، انگار یک وظیفهای داشتهام که نتوانستهام انجامش بدهم؛ ولی همان هزینهای که سالهای گذشته برای برپایی موکب و پذیرایی از زائران پیاده حضرت رضا (ع) میکردیم امسال برای کمک به مستمندان و نیازمندان کنار گذاشتهایم.»
موکب نشد، راه دیگری پیدا میکنیم
احمد صفار نوغانی، رئیس موکب شیفتگان معرفت حضرت ابوالفضل (ع)، است که هرسال بین آزادی ۱۱۳ و ۱۱۵ موکبشان برپا بود. او درباره شرایط امسال میگوید: «آن نذرهایی که مردم هرسال به ما میدادند امسال در یک همدلی مؤمنانه به تهیه مواد غذایی خشک در یک بسته معیشتی به ارزش ریالی ۲۰۰ هزار تومان اختصاص دادهایم که بتوانیم بین نیازمندان توزیع کنیم. فعلا ۱۰۰ بسته تهیه کردهایم؛ اما فکر میکنم به کمک خیران و مردم بتوانیم تعداد بیشتری بسته فراهم کنیم.»
جلال محمودی، رئیس هیئت مذهبی بنیالزهرا هم که موکبشان را هر سال نزدیک آزادی ۱۱۳ در جاده سنتو برپا میکردند، میگوید: «۵ سال است که موکب میزنیم امسال هم درصدد این هستیم که بتوانیم مجوز بگیریم؛ ولی خب اگر هم نشد، راه دیگری برای عرض ارادتمان به حضرت رضا (ع) پیدا میکنیم.»
او و موکبش ۵ روز منتهی به شهادت امام رضا (ع) را با هزینه شخصی خودشان موکبداری میکردند: «ما از یک ایستگاه کوچک صلواتی با پذیرایی ساده شروع کردیم. کمکم آدمهای بیشتری دورمان آمدند و توانستیم خدمات بیشتری به زائران بدهیم. صاحب این موکب، آقا امام رضا (ع) است نه ما. خودش ما را طلبید که نوکری کنیم برای اهل بیت (ع)، خودش هم توفیقش را میدهد.»
خدا را در خانه آن فقیر پیدا کن!
جلال شروع این ماجرا را از نذری که یکی از دوستانش کرده بود میداند. نذری که باعث شد دو هیئت مختلف دور هم جمع شوند و به برپایی موکب برسند. نذری که امسال قرار است جور دیگری ادا شود. او توضیح میدهد: «راستش را بگویم آنقدر دلم پر است که امروز از صبح دارم گریه میکنم به خاطر اینکه امسال اربعین نتوانستم کربلا بروم. از اینکه راه خدمتمان به زائران به شیوه سالهای قبل بسته شده است، خیلی ناراحتم، البته ما دست برنمیداریم و از راههای دیگر عشقمان را به اهل بیت نشان میدهیم. ما هر سال تاسوعا در بزرگراه آزادی شیر و کیک و غذا توزیع میکردیم، اما امسال هزینههای آن را جمع کردیم و با آنها ۵۰ بسته معیشتی حمایتی با ۸ قلم کالا تهیه و بین نیازمندان توزیع کردیم. برای شهادت امام رضا (ع) هم اگر خدا توفیق بدهد و با کمک دیگر بچهها مبلغی جمع شود، احتمالا همین کار را خواهیم کرد که بهترین کار است. در این وضعیت که مردم واقعا به سختی دارند نان شبشان را تهیه میکنند ما هدفمان این است که فقط یک چیز را همیشه داشته باشیم و آن انسانیت است. من همیشه میگویم خانه خدا مسجد نیست، خانه خدا خانه آن فقیری است که برای نان شبش مانده است و گرسنه میخوابد. خدا را توی مسجد پیدا نمیکنی، خدا را توی خانه آن فقیر پیدا میکنی.»
آقا صدایت را میشنود
او معتقد است که برای خدمت به زائران امام رضا (ع) فقط کافی است نیت کنی، آن کسی که باید بشنود، خودش صدایت را میشنود: «یکی از همین سالهایی که موکبداری میکردیم یکی از بچهها گفت: من امشب میروم زوار بیاورم خانهمان. خانه ما هم خالی بود. گفتم: اگر میتوانی برای ما هم بیاور. من در موکب مشغول هستم و نمیرسم. ساعت ۹ شب بهش زنگ زدم گفتم: چی شد رفتی برای زوار؟ گفت: نه نرسیدم که بروم. گفتم:ای بابا چه بد، لابد امام رضا (ع) من را لایق ندانسته است. آمدم ایستگاه که ببینم بچهها چیزی لازم ندارند که گفتند: چرا... پتو میخواهیم. هوا سرد بود. گفتند: یک خانم و آقا توی این سرما آمدهاند با یک پتو دراز کشیدهاند در مکانی که برای استراحت در نظر گرفته بودیم. خواب بودند که من رفتم بیدارشان کردم. گفتم: محبت میکنید که امشب میهمان ما باشید؟! آن زن و مرد یک شب میهمان خانه ما بودند، صبح هم بودند و بعد به سمت حرم امام رضا (ع) راهی شدند... میخواهم بگویم وقتی نیت کنی و بخواهی، میشود. آقا صدایت را میشنود.»
جوانانی از نوغان
محمد رستمی، رئیس موکب جوانان مرتضی نوغان در بزرگراه آزادی کنار بیمارستان رضوی، میگوید: «سال گذشته با مشارکت بیمارستان رضوی موکبمان را برپا کردیم. امسال هم همان برنامه را داریم؛ ولی به صورت محدود. در این حد که به صورت نمادین خیمه خودمان را بنا میکنیم و با پذیرایی ساده و با مواد غذایی بستهبندی شده در خدمت زائران هستیم، چون به رغم همه هشدارها بالاخره زائر پیاده به صورت خودجوش به سمت مشهد خواهد آمد. از روستاهای اطراف مشهد احتمال دارد که زائر بیاید و، چون موکب ما در ورودی شهر مشهد است این برنامهریزی را کردهایم که اگر زائری آمد حداقل در حد استقبال هم که شده این کار را انجام دهیم؛ البته اگر بتوانیم با رعایت تمام آییننامههای بهداشتی مجوز سازمانهای ذیربط را در اینباره بگیریم.»
اگر امسال هم بتوانند موکبشان را هرچند نمادین برپا کنند، میشود سال چهارمی که توفیق موکبداری برای زائران حضرت رضا (ع) را پیدا کردهاند. او ماجرای اینکه چطور شد که به فکر برپایی موکب و پذیرایی از زائران حضرت افتاد اینطور تعریف میکند: «یکی از دوستانم به همراه جمعی دیگر از همشهریانش موکبی نزدیک امامزاده جلیل قوچان زده بود. من هم برای کمک با چند نفر از دوستانم رفته بودم. در آنجا وقتی آن شور و اشتیاق را دیدم و آن همه زائری که آمده بودند، تصمیم گرفتیم که خودمان هم در مشهد این کار را انجام دهیم. سال اول به صورت خودجوش رفتیم روبهروی پلیسراه امام هادی (ع) موکب زدیم که خیلی استقبال شد. حال و هوای خوبی به ما داد و تصمیم گرفتیم برای سال بعد وسیعترش کنیم. سال بعد رفتیم شهرداری که مجوز بگیریم، به ما پیشنهاد دادند که جلوی بیمارستان رضوی موکب بزنیم.
بعد هم گفتند: بروید با بیمارستان رضوی صحبت کنید که با هم همکاری کنید. ما هم رفتیم صحبت کردیم و رابطه همکاری خیلی خوبی شکل گرفت و این رابطه ۳ سال دیگر هم ادامه یافت.»
او درباره اسم هیئتشان هم توضیح میدهد: «اسم هیئت ما جوانان مرتضی نوغان و اسم موکبمان خدمتگزاران زائران پیاده امام رضا (ع) است. جوانان مرتضی نوغان یک هیئت قدیمی از محله نوغان است و سال تأسیس آن به ۱۳۳۹ برمیگردد. جزو هیئتهای سنتی سینهزنی مشهد است که هرسال در ایام محرم و صفر عزاداری میکند. ما، چون میخواستیم از زائران پیاده استقبال کنیم آمدیم به مبادی ورودی شهر. مسیر را که بررسی کردیم به این نتیجه رسیدیم که بهتر است جایی باشیم که زائر خسته است تا بتوانیم به نحو شایستهای از او پذیرایی کنیم.»
مردم زنگ میزنند که نذوراتمان را چه کنیم؟
محمد بخت رونده، رئیس موکب خاتمالانبیا (ص) در آزادی ۱۰۳ هم میگوید: «ما پارسال برنامه پذیرایی صبحانه ناهار و شام را داشتیم. اسکان داشتیم. درمانگاه داشتیم. آب معدنی و دمپایی میدادیم. خیاطخانه داشتیم. ۱۰ روز از اربعین بودیم تا آخر صفر، ولی بیشتر کارمان همان سه، چهار روز آخر بود. روزهای آخر در موکب تا ۵۰۰ نفر هم پذیرایی داشتیم. در مجموع بالای ۱۵ هزار پرس غذا توزیع کردیم، چون فقط ۱۰ دیگ شله داشتیم. مردم نذورات زیاد میآوردند.
او که به کار تأسیسات ساختمان اشتغال دارد و بانی این حرکت خیر شده است میگوید: «بیشتر هزینههای موکب از خیران و نذورات مردمی بوده است. امسال هم خیلیهایشان تماس گرفتهاند؛ ولی بهشان میگویم هنوز مشخص نیست ببینیم چه میشود.» موکب خاتمالانبیا (ص) تقریبا ۸۰ خادم دارد که بیشترشان را جوانان تشکیل میدهند. هرساله در برپایی موکب آنها نهادهای دیگری مانند شهرداری، آستان قدس، اداره کل اوقاف استان و سازمان تبلیغات اسلامی هم همکاری میکنند. محمد میگوید: «روز آخری که موکب را جمع میکردیم همه گریه میکردند. این چیزها را واقعا در این زمانه خیلی کم میبینیم. خیلیهایشان از اول صفر میرفتند کربلا و دهه آخر را برمیگشتند مشهد و توی موکب بودند. امسال هم بچهها خیلی پیگیرند. از اول صفر مدام زنگ میزنند میگویند چی شد امسال موکب هست یا نیست».
او توفیق خدمت امسالشان را متفاوت از سالهای دیگر میداند و میگوید: «اول محرم امسال غذای نذری در بستهبندیهای بهداشتی بین زائران توزیع کردیم، روز ۱۱ و ۱۲ محرم هم بستههای معیشتی داشتیم که به خانوادههای نیازمند رساندیم. آخرین بار ۲۵۰ بسته آماده کردیم. ما خیریهای هم در مسجد خاتمالانبیای در خیابان زمان ۵ داریم. امسال گفتهاند تردد زائران پیاده ممنوع است، ولی طبق اخباری که داریم زائرانی در راه هستند. ما خیرانی داریم که هر سال برنج و گوسفند میآورند یا نقدی کمک میکنند. ما یک مدرسه شبانهروزی حفظ قرآن داریم در بیتالاحزان چناران که هر سال برای آنها نذوراتی را میبریم که امسال به احتمال زیاد نذورات برپایی موکب را به آنان اهدا میکنیم.»
موکبی از همه ایران.
اما حاج اصغر تحقیقی، رئیس موکب مکتب آل احمد را خیلیها از سراسر ایران میشناسند. موکب او در بزرگراه آزادی هر سال یکی از بزرگترین غرفههایی است که خدمات گستردهای را به زائران ارائه میدهد. حاج اصغر که کاسب بازار و خادم حضرت رضا (ع) است، از ۲۵ سال پیش تا الان برای زائران پیاده موکب برپا کرده است.
او ماجرای اولین سالی که به فکر پذیرایی از زائران پیاده حضرت رضا (ع) افتاد اینطور تعریف میکند: «حدود ۲۵ سال پیش از جاده که رد میشدم دیدم پیرزنی علمی روی شانهاش گرفته است و به سمت مشهد میآید. دور زدم رفتم خدمت این مادر و گفتم: از کجا آمدی و به کجا میروی؟ تا آن وقت اصلا نمیدانستم که زائران پیاده میآیند. آن موقع مثل الان خیلی رسم نبود که زائران پیاده از جاهای دور به مشهد بیایند. گفت: من از قوچان هستم و نذر دارم که پیاده بروم حرم امام رضا (ع). گفتم: خب من خادم امام رضا (ع) هستم، قبول باشد، ولی حالا که تا اینجا آمدهای بیا بنشین توی ماشین که بقیهاش را من ببرمت. گفت: نه تا اینجا آمدهام دیگر، حیف است که بقیهاش را پیاده نروم، چون نذر دارم.
گفتم: خب این کارت من را بگیر. زیارت که کردی به هر خادمی که نشان بدهی به من تلفن میزنند، من با خانمم میآیم شما را چند روزی میبرم خانهمان که میهمان ما باشید. گفت: من بروم زیارت کنم، بعد دیگر مشهد کاری ندارم، برمیگردم. خیلی حالم دگرگون شد. این دیدار باعث شد من به تکاپو بیفتم که روز بعدش هم بیایم توی جاده. روز بعد آمدم دیدم یک عده دیگر دارند میآیند. دو کارتن کیک گرفتم و بین آنها تقسیم کردم. خدا شاهد است، به امام رضایی که الان رو به او ایستادهام، گریه میکردم، پایشان را میبوسیدم، دورشان میگشتم. گاهی هم رو به امام رضا (ع) میکردم و میگفتم: یا امام رضا (ع) من را ببخش، من نمیدانستم این زائران پیاده میآیند و گرنه زودتر برای خدمت میآمدم. دو کارتن کیک را آن روز آنجا توزیع کردم و از امام رضا (ع) درخواست کردم که توفیق بدهد بتوانم خدمات بیشتری را برای زائرانش فراهم کنم. خلاصه آن اتفاق باعث شد که سال بعد موکبی زدم و الحمدلله سال به سال هم موکبمان بزرگتر و بهتر شد.»
امسال هم مؤمنانه خدمت میکنیم
تحقیقی درباره خدماتی که به کمک افراد مختلف از سراسر ایران در این موکب به زائران ارائه میشود میگوید: «از همان سال اولی که شروع کردیم، توزیع کفش، خدمات سلمانی، نانوایی، صبحانه، ناهار و شام داشتیم؛ اما سال به سال به غرفههایمان اضافه شد. ماساژور اضافه کردیم، خدمات موبایل، ارائه کتاب با ۵۰ درصد تخفیف، حمام زنانه و مردانه همراه با آموزش غسل و ارائه زیرپوش و حوله داشتیم. یک غرفه زدیم و خشکشویی راهانداختیم طوری که در نیم ساعت لباس زائران را تمیز و خشک تحویل میدادیم. چای، تنقلات، میان وعده بین زائران توزیع میکردیم. مثلا کلمبه از کرمان برایمان میآوردند، میوه میآوردند توزیع میکردیم. صبحانه نیمرو میدادیم. عصرانه ساندویچ میدادیم. خلاصه هرچه از دستمان برمیآمد، انجام میدادیم.»
خدمتگزاران موکب آقای تحقیقی حالا به ۳۰۰ نفر رسیدهاند. او میگوید: «سال گذشته در هر وعده از ۲ هزار نفر با غذای گرم پذیرایی کردیم و همین تعداد هم در غرفههای استراحت و خدمات، خدمت دریافت کردند؛ البته این عدد در روزهای پیک چیزی نیست. امسال که تعطیل شد، ما خدمات خود را به صورت بستههای مؤمنانه شامل برنج و روغن و چیزهای دیگر آماده میکنیم، یک غرفه چای هم که به صورت نمادین برپاست.»
توفیق خدمت در یک شب سرد
موکب حاج آقای تحقیقی و دیگر یارانش چند سالی کنار جاده برپا میشد؛ اما ۹ سال پیش یک شب که هوا خیلی سرد شده بود، یکی از مالکان همان منطقه سوله بزرگ کارگاهش را در اختیار خدمت به زائران حضرت رضا (ع) گذاشت تا زائران از باد و سرما و گرما در امان باشند.
احمد مقدم همان کسی است که بخشی از سوله خود را که بین آزادی ۱۵۳ و ۱۵۵ است در اختیار موکب آل احمد و گروه آقای تحقیقی گذاشته است. او که به همراه برادرانش نمایندگی فروش و خدمات ماشینآلات راهسازی را در ملک ۵ هزار متریشان مدیریت میکند، میگوید: «این گروه قبلا روبهروی ما کنار جاده به زائران خدمت میکردند. من یک شب رفتم توی موکبشان یک چایی خوردم، هوا هم سرد بود.
به طور اتفاقی به دهانم آمد و گفتم: ما آن روبهرو یک سالن داریم و اگر زمانی به مشکل برخوردید بگویید که من زنگ بزنم نگهبان در را باز کند. جایشان هم که خوب نبود، چون موکب باید در سمت مخالف مسیر زائران باشد که وقتی از روبهرو میآیند بتوانند موکب را ببینند. همان شب توفان شد و گویا تمام وسایل و جای خواب آنها به هم ریخته بود. ساعت ۱۲ شب بود که به من زنگ زدند من هم از خدا خواسته به نگهبان گفتم در را باز کند و زائران رفتند داخل سالن. از آن سال به بعد هرسال میهمانمان میشوند.»
او درباره خدمات این موکب میگوید: «هر سال تقریبا یک ماه توفیق پذیرایی از زائران حضرت رضا (ع) را پیدا کردهایم. نانوایی ۲۴ ساعته که هر سال نزدیک به ۲۵ تن آرد را طبخ میکند، غذای گرم شامل صبحانه، ناهار و شام، کفاشی، فروش کتابهای مذهبی با ۵۰ درصد تخفیف، خدمات ماساژ، درمانگاه، ۲۵ چشمه حمام زنانه و مردانه، جای خواب برای ۳ هزار نفر زن و مرد، ارائه پوشاک و ملزومات بهداشتی به خانمها و آقایان، خشکشویی، چایخانه همه خدماتی هستند که به همت حاج آقای تحقیقی به زائران ارائه میشوند. حمام و وضوخانه ثابت است، بقیه به صورت موقت و با داربست راهاندازی میشوند.»
روزهایی که جزو عمر حساب نمیشود
مقدم که خودش هم هر سال در موکب خدمت میکند، میگوید: «این ایام اصلا جزو عمرم حساب نمیشود. نمیدانم که چطور میگذرد. چیزهایی دیدهام در این سالها که خیلی برایم آرامش به همراه دارد. یادم است یک روز یک گروه ۷۰۰ نفره از خانمهای زائر از فاروج آمده بودند. برای ناهار حاج آقا جایی را برایشان در مسیر هماهنگ کرده بود که پذیرایی شوند. به موکب ما که رسیدند ازشان پرسید: ناهار خوردید؟ گفتند: نه! ناهارشان پلوعدس بود، ما، چون شبش هم پلوعدس خورده بودیم، دیگر پلوعدس نمیخواستیم. حاج آقا همان لحظه ایستاد روبهروی امام رضا (ع) و گفت: یا امام رضا! زائرانت پلوعدس نمیخورند. اشکهایش هم روی صورتش میریخت. خیلی آدم خاصی است. نمیدانم چه اتفاقی افتاد. به ۵ دقیقه نکشید که آقایی آمد و گفت: غذا دارم آمدهام اینجا توزیع کنم. حاج آقا با همان حال ناراحتی پرسید: چی داری؟ گفت: فسنجان. حاج آقا فکر کرد نهایت چهل، پنجاه پرس فسنجان است. گفت: برو آقا اعصاب ندارم، زائر امام رضا (ع) آمده، پلو عدس نمیخواهد، ۵۰ پرس غذا به چه درد ما میخورد؟
آن آقا گفت: ۵۰ پرس نیست حاج آقا، ۷۰۰ پرس غذاست. نمیدانید چه حالی شد این مرد! ایستاد رو به امام رضا (ع) و گفت: امام رضا قربونت برم که میدانی برای زائرت چی بفرستی... یک روز هم پیرمردی آمد توی موکب و یک چایی خورد. خیلی حالت روحانی داشت. بعد رو به ما کرد و گفت: من هرچه خواستم از این ائمه گرفتم و دیگر چیزی نمیخواهم. شما هم فکری به حال خودتان بکنید. با یک حالتی صحبت میکرد انگار که رفتنی است. به ۲۰ دقیقه نکشید که آنجا دراز کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد و رفت. برای خودم هم همینکه زندگی همراه با آرامشی را در کنار همسر و فرزندانم دارم از برکت همین میزبانی است. از هزار مشکلی که الان در اجتماع هست، یکیاش در زندگی ما نیست. خدا را شکر میکنم که این توفیق به کمک گروه آقای تحقیقی برایم فراهم شد که بتوانم من هم سهم کوچکی در خدمت به زائران، ولی نعمتمان حضرت رضا (ع) داشته باشم.»