صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

امام رضا (ع) و «ولایتعهدی» به شرط «لا»

  • کد خبر: ۴۶۸۷۷
  • ۲۴ مهر ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۱
غلامرضا بنی‌اسدی - روزنامه نگار
‌می‌خواهم با وام گرفتن اصطلاح «زمین بازی» و «قاعده بازی» از یک واقعیت تاریخی سخن بگویم که هم تعریف فقهی و حقوقی دارد و هم تعریف اخلاقی و هم تعریف معرفتی و کلامی.
این وام را می‌خواهم در بازخوانی سلوک امام رضا (ع) هزینه کنم تا آنچه گفته می‌شود، بیشتر نزدیک به ذهن شود. با این نگاه باید گفت وقتی نمی‌شود زمین بازی را تعیین کنی، باید همه توانت را بگذاری تا در زمین حریف، به اقتدار، پشتش را به خاک بمالی. این قاعده جهان سیاست است از دیرباز تا کنون و تا همیشه که در حوزه‌های دیگر هم قابل بازتعریف است. همین قاعده حکم می‌کند که وقتی مأمون زمین بازی را طراحی کرده و امام را از مدینه به مرو کشانده است و می‌خواهد همه در پازل او بازی کنند و در صفحه شطرنج او، نقشی را که او تعریف می‌کند، بر عهده گیرند، امام برنامه را جوری جلو ببرد که در آخر، آنکه کیش و مات می‌شود، مأمون باشد که باهوش‌ترین خلیفه عباسی است و برخی تراز او را از معاویه اموی نیز بالاتر می‌دانند. او ابتدا خلافت را به امام عرضه کرد، اما امام رضا (ع) خوب می‌دانستند که این سیاس قدرت‌طلب، نه‌تن‌ها از خلافت نمی‌گذرد، بلکه به گفته برخی از پژوهشگران، می‌خواهد امامت را هم به آن پیوست کند؛ بنابراین اصرار داشت تا امام، خلیفه شوند و او ولیعهد بماند.
 
روشن است که بر اساس طراحی او، امام به‌خلافت‌رسیده سرانجام حذف می‌شود و ولیعهد عهده‌دار همه شئون او می‌شود و این یعنی به دست گرفتن خلافت به‌ظاهر واگذارشده، به اضافه امامت که به آن منظم شده است. این همان بازی‌ای است که نه یک برد، که دو برد هم‌زمان دارد. او، اما این جای ماجرا را نخوانده بود که امام در زمین او چینش بازی را تغییر می‌دهند که نه‌تن‌ها او را به هدف نمی‌رساند، بلکه فرسنگ‌ها نیز از آن دور می‌کند. امام ولایتعهدی را پذیرفتند و اولین نقشه مأمون نقش بر آب شد. یعنی با مرگ احتمالی امام که او نقشه‌اش را در سر داشت، چیزی که گیرش می‌آمد، دقیقا «هیچ» بود، اما با مرگ احتمالی او، خلافت هم به‌جای اصلی خود بازمی‌گشت. قطعه دوم پازل هم زمانی برعکس چیده شد که امام ولایتعهدی را به یک شرط پذیرفتند که شبیه نپذیرفتن بود؛ به شرط اینکه در تصمیمات حاکمیتی دخالت نکنند.

این باعث می‌شد تا مأمون نتواند از مشروعیت امام رضا (ع) برای تثبیت حکومتش بهره ببرد و حتی نتوانست قیام علویان را فروبنشاند.
«ولایتعهدی به شرط لا»، به شرط دخالت نکردن. این به همه نشان می‌داد که نمی‌توان هیچ‌چیز حکومت را به نام امام گره زد و از اعتبار امامت برای آن هزینه کرد.

این رفتار امام که بی‌شک در چارچوب حقوقی و فقهی نیز قابل تعریف است، مشروعیت خلافت را به چالش کشید و نتیجه اینکه، نه امروز بعد قرن‌ها روشنگری، که همان زمان هم کسی، چیزی را به پای امام نمی‌نوشت و خلافت نتوانست از اعتبار و اعتماد امامت ارتزاق کند.

همین نیز درست همان جایی بود که پشت مأمون را به خاک می‌نشاند و خلافت را به خاک می‌کشاند تا باز به روش پدران خویش و همه پدران ظلم برگردد و با مسموم کردن امام، زمین را از حجت خدا خالی کند که این نیز اشتباهی راهبردی بود که زمین نمی‌توانست و نمی‌تواند از حجت خالی باشد و پرچم باز به دست صاحبش رسید که «جواد» نام داشت و دست مأمون باز هم از رسیدن به اهدافش کوتاه و تهی ماند و پر شد از گناه به‌شهادت‌رساندن حجت خدا و چنین بود که جورچینش هرگز کامل نشد و تکه شکسته‌های آن تا قیامت شکست مأمون را گواهی می‌دهد و البته پیروزی امام رضا (ع) را که جریان امامت را از کوچه‌های تنگ توطئه و تردید به سلامت عبور داد و امت را با جلوه‌ای تازه از نقش‌آفرینی ولایی، در کلاس بالاتر نشاند.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.