نگاهی به تجربه شهرهای بزرگ در ساخت سالن تئاتر (۲): اپرای باستیل پاریس
اشتراک گذاری:
کد خبر: ۵۰۲۸۱
۳۰ آبان ۱۳۹۹ - ۲۳:۲۹
«اپرای باستیل» پاریس قرار بوده کنار بناهایی مثل «هرم لوور» و «طاق بزرگ» یادمانی زیبا باشد، ولی پیدایشش از یک اشتباه سر میگیرد و بعد قربانی برنامهریزی ضعیف شهری میشود. این اپرا یکی از ۱۴۰ سالن نمایش شهر ۲ میلیون نفری پاریس است و احتمالا پرحاشیهترین و جنجالیترین آنها.
کاظم کلانتری | شهرآرارنیوز - هرکسی از جلال و جبروت «کاخ گارنیه» خبر داشته باشد حتما هنگام فکر کردن به اپرای پاریس، این سؤال در سرسرای ذهنش پرپژواک میپیچد: چرا باید روی دست چنین معماری خیرهکنندهای، معماری دیگری ساخته شود؟ چطور میتوان دربرابر «تابلویی که قاب آن از نقاشی درونش زیباتر و پرجلوهتر است» قیام کرد و به فکر ساخت یک سالن اپرای مدرن افتاد؟
اپرای پاریس با قدمت ۳۵۰ سال و سفر پر فراز و نشیبش در خانههای مختلف سال ۱۸۷۵ به خانهای رسیده بود که میتوانست تا سالها به عظمت و زیباییاش بنازد. برخی معتقدند همین زیبایی و افسون و جادو باعث میشده مردم فقط برای دیدن ساختمان کاخ بلیت اپرا بخرند بدون اینکه برایشان مهم باشد چه اپرایی قرار است روی صحنه برود. این یک واقعیت انکارناپذیر است که در گارنیه خود ساختمان مهمتر از اپرا و نمایش بوده و هنوز هم هست. اپرای پاریس نمونه کاملی است از توجه به هنر، فرهنگ، تاریخ و جاذبه گردشگری که هم میتواند زیباترین و باشکوهترین سالن نمایش دنیا را بسازد و هم بدریختترین و بیقوارهترین آنها را. تقریبا به همان اندازه که ستایش و تخسین نثار «کاخ گارنیه» شده است، فحش و تمسخر و ناسزا نصیب «اپرای باستیل» میشود.
«اپرای باستیل» یا در تلفظ فرانسه «اپرای بَستی»، خانه جدید و مدرن اپرای پاریس که در سال ۱۹۸۹ افتتاح شد، بدون شک یکی از عجیبترین تجربههای شهرهای بزرگ در ساخت سالن نمایش محسوب میشود. ساختمانی که قرار بوده در پروژه بزرگ فرانسوا میتران، رئیسجمهور منتخب سال ۱۹۸۱، کنار بناهایی مثل «هرم لوور» و «طاق بزرگ» یادمانی زیبا باشد، ولی پیدایشش از یک اشتباه سر میگیرد و بعد قربانی برنامهریزی ضعیف شهری میشود. «اپرای باستیل» یکی از ۱۴۰ سالن نمایش شهر ۲ میلیون نفری پاریس است و احتمالا پرحاشیهترین و جنجالیترین آنها.
تاریخچه اپرای پاریس
اولین اندیشهها درباره آکادمی شعر و موسیقی پاریس
پیر پرین (Pierre Perrin)، شاعر فرانسوی، در سال ۱۶۵۵، بیش از یک دهه قبل از تأسیس رسمی نهاد «اپرای پاریس»، درباره امکان ایجاد «اپرای فرانسه» فکر و نوشتن را آغاز کرد. او مخالف نظرات کسانی بود که میگفتند زبان فرانسه غیرموسیقایی است. فرانسه قرن هجدهم برای تحقق ایده پرین دو طرح پیشنهاد کرد: آکادمی سلطنتی و تئاتر عمومی.
پرین در سال ۱۶۶۶ به وزیر شاه، کولبرت (Jean-Baptiste Colbert) پیشنهاد کرد فرمان پادشاه برای ایجاد آکادمی شعر و موسیقی که هدفش تلفیق زبان فرانسه و موسیقی بود به قالبی جدید درآید. انگیزه پادشاه برای ایجاد این نهاد، ترکیبی از آکادمی ملی و تئاتر مردمی بود، البته با تأکید بر دومی بهعنوان نهادی برای اجرا.
لویی چهاردهم
در سال ۱۶۶۹ لویی چهاردهم امتیاز ویژه تأسیس آکادمی را در قالب یک حکم حکومتی به پرین اعطا کرد. در این امتیاز، که تا حدودی از نوشتههای خود پرین گرفته شده بود، حق انحصاری تأسیس آکادمی در هر کجای فرانسه برای اجرای اپرای فرانسوی و به مدت ۱۲ سال به پرین داده شده بود. او در انتخاب شرکای تجاری و تعیین قیمت بلیت آزاد بود و هیچ کس حق نداشت مؤسسه مشابهی تأسیس کند.
اگرچه این آکادمی برای رونق تئاتر مردمی بود، اما بهعنوان یک آکادمی ملی که شاه سهامدار اصلیاش بود باقی میماند. حق انحصاریای که پرین داشت و برای محافظت از شرکت در مرحله شکلگیری ایجاد شده بود تا اوایل انقلاب فرانسه تمدید شد. اپرا از نظر تولید، ذاتا هنری بسیار مجلل و گرانقیمت بود که بقای آن به حمایت و امتیازات مالی بستگی داشت و حمایتهای شاه برای همین بود.
تبدیل زمین تنیس به اولین خانه اپرای پاریس
پرین یک زمین تنیس در یکی از مناطق پاریس را به مجموعهای مستطیلشکل درآورد که شامل صحنه با قابلیت تغییر منظره بود و ۱۲۰۰ نفر گنجایش داشت. اولین اپرای موزیکال در سال ۱۶۷۱ با موسیقی رابرت گامبرت اجرا شد.
علیرغم این موفقیت، پرین بهدلیل بدهی به زندان افتاد و امتیاز آکادمی در سال ۱۶۷۲ به ژان باتیست لولی ۱ (Jean-Baptiste Lully)، آهنگساز، واگذار شد. این نهاد بعد از ریاست جدید به «آکادمی موسیقی سلطنتی» تغیییرنام داد و در فرانسه با نام ساده «اپرا» شناخته شد.
ژان باتیست لولی
لولی و همکارانش چندسال بعد مجبور شدند امتیازشان را در شهرهای دیگر گسترش دهند. در سال ۱۶۸۴ در مارسی و بعد در لیون، لیل و بوردو.
مولیر (Jean-Baptiste Poquelin: Molière)، نمایشنامهنویس مشهور فرانسه و یکی از بزرگترین کمدینویسها و هنرپیشههای تئاتر در اروپا، یک کمپانی و دسته بازیگری با نام «تئاتر ماریس» داشت که بعد از مرگ او در سال ۱۶۷۳ با گروه بازیگری آکادمیای که پرین در زمین تنیس ساخته بود ادغام شد و دیگر نیازی به تئاتر «پله رویال» (Palais-Royal) که ریشلیو در نزدیکی کاخ سلطنتی ساخته بود، نبود.
تئاتر «پله رویال»
در سال ۱۶۸۰ گروه بازیگری آکادمی اپرای پاریس دوباره با گروه بازیگری «هتل دو بورگوگن» (Hôtel de Bourgogne) ادغام شد. لولی که دنبال سالن تئاتر بهتری بود، پادشاه را متقاعد کرد به او اجازه دهد از تئاتر «پله رویال» بهصورت رایگان استفاده کند. تئاتر «پله روایال» در سالهای ۱۶۶۰ و ۱۶۷۱ دگرگون شده بود، ولی لولی در سال ۱۶۷۴ با دریافت ۳۰۰۰ لیر از شاه تغییرات بیشتری در آن ایجاد کرد. طی دوران لولی، تمام سال در این آکادمی، تئاتر اجرا میشد به جز سه هفته عید پاک. اجراها روزهای سهشنبه، جمعه و یکشنبه بودند.
پس از مرگ لولی در سال ۱۶۸۷، تعداد آثار جدیدی که در سال اجرا میشدند تقریبا دو برابر شد، چون جانشینان او (پاسکال کولاس، هنری دسمارتس، آندره کامپرا، آندره کاردینال و مارین مارایس) برای جلبتوجه و علاقه مردم باید بیشتر تلاش میکردند. در این دوره یکی از مهمترین آثار جدید، نوعی بالهاپرا بود که آندره کامپرا آن را معرفی کرد.
دوران رونق باله
در سال ۱۶۶۱ لویی چهاردهم که خودش رقصنده و از طراحان بزرگ باله باروک (یک شکل هنری که روزی به بالهکلاسیک تبدیل میشود) آکادمی رقص سلطنتی را تأسیس کرد. هدف این آکادمی تدوین رقصهای درباری بود. از سال ۱۶۸۰ تا مرگ لولی این بخش زیر نظر پیر بوچامپ (Pierre Beauchamp)، استاد بزرگ رقص، اداره میشد.
وقتی لولی اپرا را در سال ۱۶۷۲ به دست گرفت به همراه پیر بوچامپ باله نمایشی را به یکی از بخشهای مهم این شرکت تبدیل کرد. باله آنزمان فقط بخش جنبی اپرا بود و هنوز یک هنر تئاتری مستقل به حساب نمیآمد. از آن زمان و با اهمیتیافتن باله، این هنر تا امروز یکی از بخشهای مهم اپرای پاریس است. در سال ۱۷۱۳ یک مدرسه باله هم افتتاح شد که امروزه بهعنوان «مدرسه باله اپرای پاریس» شناخته میشود. «آکادمی رقص سلطنتی» هم جدا بود که بعد از سقوط سلطنت در سال ۱۷۸۹ از بین رفت.
اپرای پاریس، ۳۰ بار تغییر نام، ۱۷ بار تغییر مکان
با انقلاب فرانسه و شکلگیری جمهوری، کمپانی «اپرای پاریس» چندینبار نام خود را تغییر داد. ابتدا ارتباط این کمپانی با خانواده سلطنتی قطع شد، بعد به تئاتر ملی خیابان «د لا لوئی» (با ۲۸۰۰ نفر ظرفیت) انتقال یافت و نامش شد «تئاتر هنر».
در سال ۱۷۹۷ به «تئاتر جمهوری و هنرها» تغییرنام داد. با بهقدرترسیدن ناپلئون و ایجاد امپراطوری فرانسه، این مجموعه به «آکادمی موسیقی امپراطوری» تغییرنام داد و در سال ۱۸۱۴ نامش شد «آکادمی موسیقی سلطنتی».
این کمپانی در سال ۱۸۱۶ بخشی از آکادمی هنرهای زیبای فرانسه شد و به «سالن پولتیه» (Salle Le Peletier) منتقل شد که ظرفیت ۱۹۰۰ تماشاگر داشت. این ساختمان در سال ۱۸۷۳ بر اثر آتشسوزی از بین رفت.
در نیمه دوم قرن نوزدهم با اوجگرفتن قدرت ناپلئون سوم این کمپانی با نام «آکادمی موسیقی امپراطوری» دوباره احیا شد و بعد از جمهوری سوم به «تئاتر اپرای ملی» تغییرنام داد.
درسال ۱۸۷۵ این مؤسسه خانه جدیدی را با نام «کاخ گارنیه» تصاحب کرد. بین سالهای ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۴ هنری بنیامبین (Henri Benjamin Rabaud) مدیریت را برعهده داشت.
این تغییر نامها و تغییر مکانها تا سال ۱۹۹۰ ادامه داشت تا اینکه کمپانی به محل جدید خود، یعنی «اپرای باستیل»، منتقل شد و در کنار «کاخ گارنیه» (Palais Garnier) یکی از دو اپرای مهم پاریس لقب گرفت. تولید آثار باله در کاخ گارنیه همچنان ادامه یافت. در سال ۱۹۹۴ اپرای پاریس به عنوان مجلل «اپرای ملی پاریس» تغییرنام داد. صرفنظر از تمام تغییرنامهای رسمی، این کمپانی و سالنهای نمایشش را معمولا «اپرا» مینامند.
درباره اپرای باستیل، خانه مدرن و جدید اپرای پاریس
اپرای باستیل در کجای پاریس قرار دارد؟
سالن «اپرای بَستی» در تلفظ فرانسوی یا اپرای باستیل در تلفظ انگلیسی (Opéra Bastille)، در منطقه ۱۲ پاریس واقع شده است و مثل «تئاتر ملی لندن» همسایه یک رود مهم است: رود سن. «سن» در پاریس فقط یک رود نیست بلکه مرکز زندگی پاریسیها و شریان حیاتی و مرکز فعالیتهای اقتصادی و تفریحی و فرهنگی و هنری آنهاست. برج ایفل، آرامگاه ناپلئون، موزه لوور، خیابان شانزالیزه و موزه ورسای بناهایی هستند که در کنار رود سن یک مسیر تاریخی-فرهنگی ساختهاند. علاوهبر اینها «پل هنر پاریس» و «پل میرابو» از دیدنیهای رود سن هستند.
چرا اپرای جدید پاریس در میدان باستیل ساخته شد؟
بعد از اینکه قرار شد ساختمان جدید اپرای پاریس در میدان باستیل ساخته شود خیلیها معتقد بودند یک دلیل برای این اتفاق وجود دارد. میدان باستیل جایی است که یک زندان معروف هم در آنجا وجود دارد. این مکان از نظر تاریخی جای منطقیای بود برای ساخت اپرای پاریس، چون مسئولان میخواستند مصادف با دویستمین سالگرد انقلاب فرانسه -زمانی که شورشیان به زندان هجوم آوردند- آن را افتتاح کنند. «میدان باستیل» منطقه طبقه کارگر پاریس است و این خانه اپرا هم برای استفاده عموم در نظر گرفته شده بود.
ایده ساخت اپرای باستیل از کجا شکل گرفت؟
ایده ساخت یک اپرای جدید، محبوب و مدرن در پاریس اولینبار در دهه ۸۰ و فقط چندسال بعد از افتتاح «اپرای گارنیه» مطرح شد. درواقع این ایده به مدت صدسال باقی بود، ولی وقتی اپرای گارنیه برای تولید اپرای مدرن محدودیتهایی ایجاد کرد، ساخت یک سالن اپرای دیگر جدیتر شد. ژان ویلار (Jean Vilar)، کارگردان تئاتر و مطرحترین چهره تئاتر مردمی آنزمان، بین سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۸ پروژه اصلاحات تئاتر ملی اپرا را برعهده داشت و مصر بود که یک اپرای جدید ساخته شود. هم پییر بولز، آهنگساز و رهبر ارکستر فرانسوی هم بارها گفته بود: «سالنهای اپرا را افزایش دهید»
اپرای باستیل، جزوی از برنامه بزرگ فرانسوا میتران
در سال ۱۹۸۱ رئیسجمهور تازهانتخابشده فرانسه، فرانسوا میتران (François Mitterrand)، که حامی و مروج و دوستدار پر و پاقرص فرهنگ بود، در برنامه گستردهاش برای ساخت ساختمانهای یادبود یک سالن اپرا هم در نظر گرفت. این پروژه ابتدا بخشی از پروژه شهر موسیقی (مجموعهای از بنیادهای موسیقی در شمال شرقی پاریس) بود، اما بعدها تصمیم گرفته شد که این پروژه به منطقه باستیل پاریس منتقل شود؛ باستیل منطقهای متوسط و متعلق به طبقه کارگر بود که انقلاب فرانسه هم از همانجا آغاز شد.
« طاق بزرگ»
«هرم لوور»
«هرم لوور» و « طاق بزرگ» هم جزوی از برنامههای عمرانی میتران بود. میتران گفته بود میخواهد اپرا باستیل مثل پروژههای دیگر به یادماندنی باشد.
داستان عجیب مسابقه طراحی
سال ۱۹۸۲ مسابقهای بینالمللی برای انتخاب بهترین طراحی این ساختمان برگزار شد. ۷۵۶ اثر به دبیرخانه این مسابقه ارسال شد. همانطور که در مسابقات اینچنینی متدوال است، نام طراحان برای هیئت داوران پنهان بود. داورها طرحی را که تصور میکردند از معمار آمریکایی، ریچارد مایر، است انتخاب کردند؛ اما درواقع این طرح متعلق به او نبود. طرحی که آنها در نوامبر ۱۹۸۳ انتخاب کردند برای معمار ناشناسی با نام کارلوس اوت (Carlos Ott) بود. با این اشتباه، کارلوس اوت اروگوئهای که در کانادا سکونت داشت مشهور شد و برای نظارت بر پروژه اپرای پاریس خانه و زندگیاش را به فرانسه برد.
حکایت دیگری هم وجود دارد که براساس آن خود رئیس جمهور میتران برنده را مشخص کرده است.
آغاز ساخت و ساز
ساختوساز در سال ۱۹۸۴ با تخریب ایستگاه قطار باستیل آغاز شد. این ایستگاه قطار که در سال ۱۸۵۹ ساخته شده بود، در سال ۱۹۶۹ کاملا تعطیل شد و در آن نمایشگاههای هنری برگزار میشد. در سال ۱۹۸۶ نخستوزیر راستگرای فرانسه، ژاک شیراک، به فکر لغو این پروژه افتاد، اما سرانجام تصمیم گرفت که به این پروژه بسیار پیشرفته چراغ سبز نشان داد. رئیس جمهور میتران در تمام مراحل ساختوساز شخصا درگیر بود تا جاییکه تیم برنامهریزی برای انتخاب رنگ صندلیها هم به او مراجعه کردند و او رنگ مشکی را انتخاب کرد.
«آمفیتئاتر باستیل»
در پروژه اصلی، خانه اپرای پاریس شامل یک سالن کنسرت کوچک و یک سالن چندمنظوره بود. سالن چندمنظوره یک درخواست عمومی بود که پییر بولز (Pierre Boulez) مطرحش کرده بود. پییر بولز بارها از نبود مکانی مناسب برای موسیقی معاصر و اجراهای تجربی ابراز تأسف کرده بود. با این حال بهدلیل تأخیرهای زیاد در ساختوساز این سالن، چندبار تعطیل شد، ولی در نهایت تسهیلاتی برای از سرگیری ساخت فراهم شد. سالن کنسرت بهعنوان «آمفیتئاتر باستیل» ساخته شد.
کاربریها
ابتدا قرار بود که در «اپرای باستیل» فقط اپراهای کمپانی اجرا شود و «اپرای گارنیه» هم فقط محل اجرای باله باشد. اما این تقسیمبندی سفت و سخت در دهه ۹۰ که برخی اپراها در کاخ گارنیه اجرا میشد و برخی از بالهها در باستیل کنار گذاشته شد. بعد از آن بیشتر اجراهای اپرا و چند کنسرت سمفونیک در هر فصل، در خانه مدرن برگزار میشد و در خانه سنتی هم ترکیبی از اجراهای اپرا-باله.
هیوز گال (Hugues Gall) که در سال ۱۹۹۵ مدیریت «خانه ملی اپرای پاریس» را به عهده گرفت، از اساس با پیدایش باستیل مخالف بود. او معتقد بود «خانه اپرای جدید پاسخی اشتباه بوده است به مسئلهای که اصلا وجود نداشته است.» با این حال در دوره ۹ ساله او ثبات وضعیت اداری و هنری و مالی شرکت بیشتر شد. بخشی از این پیشرفتها به دلیل امکاناتی بود که تئاتر مدرن باستیل ارائه میداد: درآمد بیشتر به دلیل ظرفیت بیشتر صندلیها، طیف وسیعتری از امکانات فنی برای کارگردانهای نمایش، محیط کار بهتر. انعطافپذیری بیشتر در برنامهریزیها.
کارگاهها
وسعت کارگاههای اپرای باستیل بیش از ۸۰۰۰ متر مربع است و بیش از صد هنرمند در آن مشغول به کار هستند. این هنرمندان برجسته صحنهها دکورها، لباسها و تجهیزات و زیورآلات نفیس را آماده میکنند. مخاطبان میتونند با تماشای آنها در پشتصحنه در دنیایی که کارگردان در طول یک اجرا تصور میکند غوطهور شوند.
کارگاههای نقاشی در زیر سقف قرار دارند و یک منطقه ۷۵۰ مترمربعی را اشغال میکنند. همچنین در کارگاههای مجسمهسازی و صنایع دستی، مجسمهها، دیوارهای آجری یا حتی حیوانات ساخته میشوند. دسترسی به کارگاههای نقاشی و مجسمهسازی فقط برای کسانی امکانپذیر است که در تورهای خصوصی پشتصحنه شرکت کنند.
ساختمان اپرای باستیل: معماری و هزینهها
بعد از صرف هزینههای سنگین، هزینه نهایی ساخت اپرای باستیل به چیزی حدود ۲.۸ میلیارد فرانک فرانسه رسید. این ساختمان در ۱۳ ژوئیه ۱۹۸۹ در آستانه ۲۰۰ سالگی فتح باستیل (در فرانسه، سالروز این واقعه را با عنوان جشنهای روز ملی فرانسه، جشن میگیرند.) با حضور ۳۳ رئیس دولت و وزرای خارجه فرانسوا میتران افتتاح شد. «خانه اپرای پاریس» در زمان افتتاح رسمی ناتمام مانده بود. اولین اجرا در این ساختمان در ۱۷ مارس ۱۹۹۰ انجام شد.
سالن اصلی اپرای باستیل
دسترسی به سالن مستقیما از سطح خیابان فراهم میشود. یک راهپله خارجی هم به سرسرای ابتدایی و یک دسترسی مستقیم زیرزمینی از ایستگاه مترو به سالن ورودی ایجاد شده بود که در نهایت بسته شد.
سالن اصلی اپرای باستیل بهدلیل برجستهبودن گرانیتهای خاکستری، سنگهای سیاه و سفید و پارچه مشکیای که در ساختارش استفاده شده و همچنین شیشه لامپهای سقف، فضای سردی دارد، اما استفاده از چوب درخت گلابی برای صندلیها و نردهها و چوب بلوط برای کف ساختمان فضا را گرمتر کرده است. این طراحی مدرن از زمان افتتاح اپرای باستیل بحثبرانگیز بوده است و برخی دکوراسیون کاملا آراسته و نورانی و سنتی «کاخ گارنیه» را ترجیح میدهند.
سالن تماشاخانه با ۲۷۲۳ صندلی طراحی شده بود که بعدها تعدادشان به ۲۷۰۳ کاهش یافت. سالن بهصورت آرنا با دو بالکن بزرگ در پشت و چند بالکن باریک در طرفین ساخته شده است.
در «اپرای باستیل» هیچجایگاه ویژهای برای رئیسجمهور وجود ندارد؛ اما یکی از صندلیهای ردیف ویژه برای رئیسجمهور در نظر گرفته میشود؛ هرچند از سال ۱۹۸۹ تا کنون همه رئیسجمهورها به اپرا علاقهمند نبودهاند.
تنها سالن تئاتر جهان که میتوان در آن چندین نمایش را بهطور همزمان تمرین و اجرا کرد
۲۵ متر زیر صحنه نمایش، ۶ سطح وجود دارد که قلب اپرای باستیل به حساب میآید. در آنجاست که نمایشها برای اجرا تمرین میشوند. این بخش ۵۰۰۰ مترمربعی فضایی است که در آن تمام سطوح از هم جداشده قرار دارند. آسانسورهایی با ۴۰۰ متر مربع مساحت که توان تحمل ۸۰۰ تن را دارند فقط در چند دقیقه صحنهها را جابهجا میکنند. این فناوری نوآورانه، به گفته سازندگان، اپرای باستیل را به تنها تئاتر در جهان تبدیل کرده که میتوان در آن چندین نمایش را بهطور همزمان تمرین و اجرا کرد.
پشتصحنه ۶ برابر بزرگتر از صحنه است: صحنه دو قسمت همسطح دیگر را در کنار خودش دارد که به پشتصحنه اضافه میشوند. یک سیستم ریلی و یک سکوی چرخان این امکان را فراهم میکند که در عرض چند دقیقه کل صحنه بچرخد و به پشت صحنه برود. با این امکان تغییر سریع، هنرمندان یک اثر میتوانند در بعدازظهر تمرین کنند و اثر دیگری را در شب اجرا کنند. زیر صحنه یک آسانسور غولپیکر وجود دارد که صحنههایی را که از آنها استفاده نمیشود به فضایی زیرزمینی میبرد. مساحت این زیرزمین به انداره خود پشتصحنه است.
جایگاه ارکستر
ویژگی فنی جایگاه ارکستر (جلو صحنه نمایش) اپرای باستیل این است که در گودالی قرار دارد و یک آسانسور کوچک بسته به با نیاز اجرا حالت آن را تغییر میدهد. این آسانسور برای ارکستر کوچک بالا میآید و برای ارکسترهای بزرگ پایینتر میرود. این جایگاه در وسیعترین حالتش برای ۱۳۰ نوازنده جا دارد.
واکنشهای منفی و جنجالهای بیپایان
در دهههای ابتدایی ساخت و پیش از افتتاح، دیدگاههای مختلفی درباره اپرای باستیل وجود داشت. اختلافنظرها و رسواییهای زیادی هم طی ساختش به وجود آمد.
در سال ۱۹۸۷، رهبر ارکستر دانیل بارنبویم، که قبلا رهبری ارکستر پاریس را بر عهده داشت، استخدام شد تا بهعنوان اولین مدیر هنری این خانه برنامهریزی فصلهای اول را آغاز کند. پیر برژه، رئیس هیئت مدیره، شش ماه قبل از افتتاحیه دانیل بارنبویم را اخراج کرد، آن هم بلافاصله بعد از اعتراضش به کاهش حقوق و موضع مدرنیستیاش که برژه آن را برای یک خانه اپرای مردمی نامناسب میدانست. همچنین گفته میشود که بارنبویم را یک دولت راستگرا استخدام کرده درحالی که برژه از هواداران و حامیان برجسته حزب سوسیالیست بود. این تصمیم سیاسی در یک حوزه هنری بسیار بحثبرانگیز شد و سلسلهای از استعفاها را رقم زد: پاتریس شرو از رویصحنهرفتن در مراسم افتتاحیه عقبنشینی کرد؛ آهنگساز پیر بولز از هیئتمدیره استعفا داد و هربرت فون کاراجان و گئورگ سلتی به همراه چند رهبر ارکستر برجسته دیگر نامه اعتراض امضا کردند و با لغو کردن کنسرتهایشان در آنجا خواستار تحریم اپرای باستیل شدند. این امر جستوجوی مدیر هنری جدید را دشوار میکرد. در میهمان سال برژه میونگ وون چونگ، پیانیست و رهبر ارکستر کرهای که در فرانسه چندان شناختهشده نبود را منصوب کرد. در سال ۱۹۹۴ او بعد از پیروزی حزب راستگرا و پایان ریاست برژه در هیئت مدیره از کارش اخراج شد.
خود ساختمان هم مثل درگیریهای داخلی کمپانی پرچالش بود. در اوایل سال ۱۹۹۱ تعدادی از ۳۶۰۰۰ پنل سنگ آهک بورگونی که نما را پوشانده بودند شروع به ریزش کردند. این اتفاق باعث شد سال ۱۹۹۶ توریهایی ایمنی روی برخی دیوارهای خارجی این ساختمان نصب شود. چندین بازسازی اساسی دیگر هم در سالهای بعد انجام شد، ازجمله در ساختار عایق صدا و آکوستیک صحنه قسمت ارکستر. مشکلات نمای این ساختمان تا سال ۲۰۰۹ که پلاکهای جدید ساختهشده با مواد کامپوزیت نصب شد، باقی بود.
سال ۲۰۱۹ اپرای باستیل ۳۰ ساله شد و هنوز خیلیها این بنا را یکی از زشتترین سالنهای تئاتر اروپا میدانند. برخی داستان ساخت آن را که از یک اشتباه شروع شده است، خجالتآور توصیف میکنند.
آیا اپرای باستیل ثمرهای داشته است؟
از جهاتی اپرای باستیل پروژهای مفید به حساب میآید: میانگین سنی مخاطبان این اپرا تقریبا ۱۰ سال کمتر از «اپرای متروپولیتین» نیویورک است. البته برخی معتقدند این موضوع برای اپرای پاریس با دو سالن اپرا (یکی اپرای باستیل با ۲۷۰۰ ظرفیت و دیگری کاخ گارنیه با ۲۰۰۰ ظرفیت) غیرمعمول نیست.
آقای لیسنر (Stéphane Lissner)، مدیرعامل فعلی اپرای پاریس، در مصاحبهای گفته است: «فکر میکنم بسیاری از مردم ساختمان را دوست ندارند، اما امروزه عده زیادی معتقدند که ساخت آن ارزشش را داشت، چون حالا بسیاری از مردم میتوانند به دیدن اپرا بروند با صندلیهای بیشتر و برنامههای متنوعتر.»
آنچه از تاریخ «اپرای باستیل» برمیآید، این ساختمان از برخی جنبهها فوایدی داشته است (فضای جدید برای تمرین و برگزاری کارگاه فراهم کرده است)، اما انگار تقریبا در تمام طول عمرش مثل یک بار اضافی تحمل شده و البته به شکلهای مختلف مورد مسخره قرار گرفته است.
وقتی خانه اپرای باستیل در سال ۱۹۸۹ افتتاح شد، کار آن کاملا به پایان نرسیده بود. برخی از مصالح و فضای موردنیاز آماده نبود. حتی تا سالها یک مدیر موسیقی نداشت. در مقاله روزنامه «نیویورک تایمز» درباره روزهای پرفراز و نشیب منتهی به شب افتتاحیه این اپرا آمده است که همیشه این ساختمان با این جک مسخره شده است: «چه تفاوتی بین اپرای باستیل و کشتی تایتانیک وجود دارد؟ تایتانیک یک ارکستر دارد، ولی اپرای باستیل نه.» در جنبههای دیگری هم اپرای باستیل با تایتانیک مقایسه شده است. باستیل از برخی زوایا شبیه یک کشتی تفریحی است.
اگر از ۱۰ نفر در پاریس بپرسید که «این ساختمان شبیه چیست؟» احتمالا ۱۰ پاسخ مختلف خواهید شنید: بیمارستان، استخر شنا، دفتر دولتی، فرودگاه. افراد خیلی کمی هستند که بگویند این ساختمان شبیه یک خانه اپراست.
منتقد برجسته فرانسوی، کریستین مرلین، که در اولین تولیدات اپرای باستیل شرکت کرده است در مصاحبهای گفته است: «یک ساختمان باشکوه و چشمگیر که سرد و خاکستری و بیهویت و ناشناس است. بیرون این ساختمان از نظر زیباییشناسی چندان قانعکننده نیست.».
اما انگار داخل این ساختمان هم خیلی چنگی به دل نمیزند. ورودیاش یک دردسر بزرگ محسوب میشود. انگار ورودی ساختمان در طبقه دوم است و برای رسیدن به آن باید یک راه پله را بالا رفت. درواقع این راهپله بهندرت استفاده میشود و تازهواردان میتوانند ورودی واقعی را در طبقه همکف پیدا کنند. حتی در اجراهای اخیر مسیر پلهها با نوار زرد روشن بسته شد تا کسی گمراه نشود. با وجود اندازه ساختمان، فضای لابی باریک و شلوغ و روشن است.
خود سالن نمایش، که فقط حدود ۵ درصد از کل ساختمان را شامل میشود، اصلا فضای گرم و صمیمی ندارد. دیوارهای سنگی و متعلقاتش شبیه مرکز همایشهای یک هتل است. آقای اوت، معمار ساختمان، در مصاحبهای که اواسط دهه ۲۰۰۰ انجام داد گفت که اینها به دلیل این بوده که نمیخواسته چیزی از تأثیر و قدرت اجراها کم شود.
در خیلی از نقدها آمده است که صندلیهای بالکن بهگونهای طراحی شدهاند که نمای واضح و کاملی از صحنه داشته باشند؛ البته آنها این کار را میکنند، ولی به قیمت سرگیجه.
بیشتر خوانندگان و کارگردانها بهطور یکسان باید با فضای باریک و غارمانند این سالن دستوپنجه نرم کنند. مانوئل بروگ، منتقد آلمانی که سالها به تماشای تئاتر رفته است، درباره سالن اپرای باستیل گفته است: «در این سالن هیچ صمیمیتی وجود ندارد.»
فضای زیاد پشتصحنه که برخی جزو مزایای ساختمان محسوبش میکنند در نمای شهر فرو رفته و به سه صحنه این تئاتر عمق عجیبی داده است. آقای بروگ درباره این فضا گفته است: «شما باید بهعنوان کارگردان آنقدر انرژی داشته باشید که این فضا شما را نبلعد.»
دو سالن اصلی اپرای پاریس همیشه با هم مقایسه میشدهاند. «اپرای گارنیه» به سفارش ناپلئون ساخته شده و سرشار از تجمل و غنای نئوباروک است. بازدیدکنندگان ورود به گارنیه را خارجشدن از مدرنیته و ورود به یک افسانه میدانند. حتی یک اینچ از سرسرای بزرگ آن بدون طلاکاری و تزئین نیست. سالن اصلیاش جادویی از آینه و شگفتی است.
در داخل سالن که پر از صندلیهای قرمز مخملی است، یک لوستر باشکوه از سقفی با نقاشیهای خیرهکننده آویخته شده است. آقای لیسنر درباره کاخ گارنیه گفته است: «وقتی وارد گارنیه میشوم، در یک تئاتر قدم میگذارم.»
«اپرای باستیل» هرگز قرار نبوده نسخه جدید «کاخ گارنیه» باشد؛ مأموریت پوپولیستی و تودهگرایش سایهانداختن روی قدمت و برخی از وجوه خاصپسند «کاخ گارنیه» بود. اما خیلیها معتقدند آقای اوت، معمار «اپرای باستیل» خیلی در این راه پیش رفته است. خیلیها گفتهاند حجم سنگ و فلزی که در باستیل به کار رفته و زاویههای تند و ناملایمش این ساختمان را خشک و جدی و رسمی کرده است.
این مکان قربانی برنامهریزی ضعیف شهری شده است. فضای اطراف این ساختمان برای پاریسیها بیشتر مکانی برای تظاهرات و ترافیک پرحجم است؛ برخلاف «کاخ گارنیه» که یک ستون محکم در تاریخ کمپانی اپرای پاریس به حساب میآید.
بین تمام پروژههای دوران میتران، باستیل آنقدرها موفق نبوده است. « طاق بزرگ» هنوز هم قلب منطقه لا دفانس است؛ هرم لوور به یکی از بناهای دیدنی پاریس تبدیل شده است، اما باستیل هرکز وضعیت مناسبی ندارد و محبوب نشده است. تعمیر و نگهداری از ساختمان هم آنقدرها قوی نبوده است. تورها و فنسهای ایمنی نمای این ساختمان را زشتتر کرده است. در دوران مدیریت آقای لیسنر او یک صفحه نمایش بزرگ را بیرون ساختمان نصب کرد تا کمی به این ساختمان نشاط ببخشد.
اپرای پاریس هنوز نیمقرن از ساخت اپرای باستیل نمیگذرد که در حالبرنامهریزی برای ساخت یک فضای جدید است. پیشبینی میشود این اپرا سال ۲۰۲۳ با ۸۰۰ نفر ظرفیت افتتاح شود.
گشتی در کاخ گارنیه پاریس
«مراحل ساخت «اپرای باستیل
پینوشت
۱. با وجود اینکه ژان-باتیست لولی را بیشتر بهخاطر اُپراهایش میشناسند، او یک رقصنده ماهر و ویلونیستی چیرهدست هم بودهاست. از لولی بهغیر از اپراهایش، ۳۰ باله، موتت، مارش و قطعههایی برای رقص بهجا ماندهاست. او موقع رهبری یکی از اپراهایش به نام Te Deum از فرط شادی برای بهبودی لوئی چهاردهم، چوب رهبری را به پای خودش کوبید و کمی بعد به علت قانقاریا از دنیا رفت.
منابع
1. Does Paris Still Have the Ugliest Opera House in Europe? / By Joshua Barone/
2. The Paris Opera Ballet / by Ivor Guest / Dance Books Ltd / November 30, 2015.