خراسان مهد هنر است و فرهنگ و ادب؛ از دیرباز چنین بوده است و باور دارم آنقدر مبرهن هست این گزاره که نیازی به ذکر دلایل و نامبردن از چهرههای سرشناس این وادی و شاهدآوردن آنها بر این مدعا نباشد.
چنین سرزمینی، اما شوربختانه هیچگاه در تاریخ، آنچنان که باید و شاید، در بزرگداشت اهالی فرهنگ و هنرش سربلند نبوده و اسفناکتر اینکه در بسیاری موارد، با رفتارهای تلخ و گزنده، آنان را یا از این دیار تارانده و به کوچ اجباری وا داشته یا به گوشه عزلت رانده است. در این باره نیز، مثال فراوان است و ذکر آن، تنها موجب اطاله کلام میشود.
با چنین چهره و تاریخ درخشانی و این رفتارهای نابخردانه مکرر، به نظر میرسد که دیار خردمندپرور خراسان و بهویژه مشهد، باید تلاشی هرچند کوچک برای جبران این ناملایمات تاریخی و ادای احترام به فرهنگ و هنر این سرزمین انجام دهد. بازآرایی مسیر منتهی به آرامگاه فردوسی بزرگ و ساخت جلوخان فردوسی، بیتردید گام مهمی در این مسیر بود. کاری که به غلط سالها مغفول مانده بود. به باور من، اما آغاز پروژه ساخت پردیس تئاتر مشهد، به مراتب از آن مهمتر است؛ از آنرو که بازپیرایی اطراف آرامگاه فردوسی، تکریم برجستهترین چهره ادبی و حماسی این دیار است و صد البته نیکو و ساخت این پردیس، فراهم آوردن امکان و بستری است برای اهالی امروز هنر در عرصه نمایش تا خلق اثر کنند و مسیر درخشان تاریخ هنر خراسان را تداوم بخشند؛ آنهم در روزگارانی که هنر، به هزار و یک دلیل معقول و غیرمعقول، روزگار خوشی را سپری نمیکند و در برزخی از ناامیدی و ناتوانی گرفتار آمده است.
در چنین شرایطی، این کاری به مراتب نیکوتر است. باشد که به سرانجام رسد و در مسیری درست از آن بهرهبرداری شود.